۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

روز زن” زن ستیزان”




روز زن زن ستیزان


خطبه های متضاد آقایان خامنه ای و روحانی به مناسبت روز تولد فاطمه دختر پیغمبر اسلام به کار دخیل بستگان امامزاده ی رسوای جمهوری اسلامی می آید. این گونه تضادها، تضاد درون طبقات حاکم و کارگزار امپریالیسم در ایران است و مشابه عملکرد نظام های دیگر بورژوازی، امپریالیستی یا تحت سلطه، در مجموع تضادی در مورد چگونگی سرکوب توده های مردم بوده ربطی با منافع خلق ندارد.
 روز تولد فاطمه، بعنوان "روز زن" بوسیله جمهوری جهل و جنایت اسلامی ایران در مقابل روز هشت مارس علم شده است و در واقع تلاش آشکار آنها در ضدیت با هشت مارس، روز فمنیستی و جهانی زن است که به ابتکار و پیگیری کمونیستها انتخاب شده ودر سراسر جهان برگزار می شود. مدت هاست بورژوازی در سطح جهانی در هراس از رویاروئی با مبارزات زنان و در تلاش برای عوام فریبی مجبور شده است روز هشت مارس را به رسمیت بشناسد. اما آنها در واقع حامیان افسانه های خلقت وقوانین وعملکرد بنیادگرایان مذهبی می باشند. خانواده و جایگاه زن درون آن و در کل موقعیت زنان در جوامع چه امپریالیستی یا تحت سلطه در همخوانی با افسانه های مذهبی و در مقامی فرودست مردان قرار دارد.
آقای خامنه ای زخم خورده از نقش و قدرت زنان در خیزش هشتاد و هشت در مجلسی که به مناسبت "روز زن" اسلامی فراهم کرده بود می گوید:"باید مرکزی مطالعاتی و فرا قوه ای برای تدوین راهبرد همه جانبه در باره ی زن تشکیل شود. این راهبرد باید از تفکرات خائنانه اما ظاهراً دلسوزانه نظریات غربی در زمینه ی اشتغال و برابری جنسی دور بماند". آقای خامنه ای عاجز از بندبازی در صحنه ی رقابت قدرت های بزرگ برای نقش درجه یک یافتن درسلطه بر ایران، فروتنانه آهنگ "نرمش قهرمانانه" می خواند ولی در مقابل مردم ایران و فرودست ترین آنها یعنی زنان، احساسات پهلوانی و امامت اش گل می کند. گویا ایشان یادش رفته در بحبوحه ی آن خیزش چگونه زار و نزار از اهدا ی "جان ناقابل اش" دم میزد. ایشان نه در آن اوضاع شجاعتی داشت و نه در مقابل قلدری های آمریکا.
 امام خامنه ای با تکیه به اعتقادات مذهبی متعلق به قرون وسطی و قبل از آن می پرسد:"با کدام منطق باید زنان را که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هائی وارد کنیم که آن ها را دچار رنج و سختی می کند" و رئیس جمهور دولت "امید و تدبیر" آقای روحانی که سوابق عالی امنیتی دارد و عمیقاً پیام سران جنبش سبز را درک کرده و خواهان علنی کردن رابطه ای است که از زمان احمدی نژاد بطور مستمر و مخفیانه با آمریکا برقرار شده بود و گذشته از هر چیز بخوبی از نرخ استثمار زنان در بازار کار با خبر است می گوید:" حضور زنان در صحنه های اجتماعی فرصت است و نه تهدید"!!
آقای روحانی اما مدبرانه و پیشگیرانه در مواجهه با رویدادهائی چون مجلس مدرن و موزیکال نمایشاتی "سفره ی حضرت عباس" بوسیله همسر آفتاب و مهتاب ندیده اش در کاخ سعدآباد به مناسبت "روز زن" اسلامی و در اشتراک عقیده با فتوای امام خامنه ای مبنی بر آنکه "اشتغال و مدیریت زنان تا جائیکه با خانواده منافات نداشته باشد بدون ایراد است" در میان نطق خود به مناسبت "روز زن" اسلامی همچنین می گوید:"اگر چه وظیفه ای را بالاتر از تربیت فرزندان نمی داند اما تربیت فرزندان را با حضور در جامعه در تضاد نمی بیند"!!
رئیس جمهور " امید و تدبیر" می پرسد:"چرا عده ای حضور زن را تهدید احساس می کنند؟ زن چه تهدیدی است..." ایشان فراموش کرده اند بعداز هشت مارس همین امسال خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه دولت ایشان اخطاریه مهمی علیه خانم کاترین اشتون نماینده اتحادیه اروپا مبنی بر دخالت در امور امنیت داخلی صادر کرد. اخطاریه ای با این اهمیت بدون توافق عمومی دولت و بدون تکیه بر مراحم دول آمریکا و روس و چین در رقابت با اروپا نمی توانست صادر شود. و گرچه فرهنگ حیله گری و دغل و ریای آخوندی تا حد زیادی معروف است با این حال مردم دوست دارند بدانند ملاقات چند زن با طرف معامله دولت شما کدام مسائل امنیتی را تهدید می کرد؟؟ مگر خانم کاترین اشتون که بخوبی تفاوت مجالس بالماسکه و نشست های دیپلماتیک را میداند و با این حال  با چارقد و چاقچور در ایران بالا و پائین میرود در ملاقات با چند زن چه می توانسته گفته باشد؟!
اینکه مردم ایران در کل و بویژه زنان هر روز بیشتر ازقبل قوانین و عرف و رسوم عقب مانده ی اسلامی رژیم را نادیده گرفته زیر پا می گذارند و هر چه بیشتر برای ایلدریم بیلدریم های حکام اسلامی ارزشی قائل نمی شوند واقعیتی است که خواب از چشمان عمال رژیم ربوده است. اما در عین حال این هم واقعیتی است که نظام اسلامی با تطمیع مردان، بطور اجتماعی زنان را در قید و بند نگاهداشته است. عوام فریبان امپریالیست ودلبستگان به امثال سران جنبش سبز که دستی با رژیم دارند چپ و راست به مداحی اصلاح طلبان و امروزه روحانی پرداخته از تضاد روحانی و اصولگرایان می گویند. با بوق و کرنا شعارهای تو خالی روحانی را منعکس می کنند که در زمان انتخابات گفت:"کاری می کنم دختران احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مردی بی نام و نشان از کسی سوال کند" یا  در سخنان اخیرش گفته برای زنان "فرصت برابر، مصونیت برابر و حقوق اجتماعی برابر" می خواهد. این فریبی بارها تجربه شده است.
طبق آمارهای گوناگون در سراسر جهان موارد تعدی و سرکوب و تجاوز و بهره کشی توسط افراد نزدیک به زن از پدر گرفته تا برادر و شوهر و فرزند تا دیگر اقوام و نزدیکان، رقم و در صد بالائی را تشکیل می دهد. عمده این اجحافات در خانواده  مردسالار از طریق سوء استفاده از دلبستگی زن به فرزند و در رابطه با داستان عفت و ناموس روی میدهد. مسائل سقط جنین و مادری و حضانت به کنار، جمهوری اسلامی یکی از کشورهائی است که رسماً خواهان ازدیاد جمعیت است. این یعنی اعمال محدودیت بر خواست زنان در رابطه با باردار شدن. آقای خامنه ای در سال نود و یک رسماً در مورد کنترل جمعیت گفت:"مسئولان کشور در این باره اشتباه کردند و خود بنده هم سهیم هستم این را خدای متعال بر ما ببخشد"! بلافاصله مجلس و دولت سیاست های پیرو این فتوا را اجرا کردند و دولت روحانی نیز مدافع آنست.
در مورد عفت و ناموس آقای روحانی در همین خطبه اخیرش گفته:"دختران جامعه خود حافظ حجاب و عفاف هستند"! حجاب و عفاف از نظر ایشان امری مسلم است اما لازم است به ایشان یادآوری کرد در نظامی که شما رئیس جمهورش هستید و از این گونه جملات می گوئید کوچکترین اعتراضی از طرف شما یا دیگر عمال حکومت اسلامی در رابطه با مجازات اعدام ریحانه نشده است. ریحانه زنی است که چه با تعاریف عقب مانده شما مبنی بر دفاع از "عفت" چه بدلیل مقاومت و دفاع از خود در مقابل متجاوزی که دوست نداشته با او رابطه جنسی داشته باشد، حق داشته از خود دفاع کند. در عین حال جالب است توجه شود شخص متجاوز از همکاران سابق وزارت اطلاعات، یعنی درهمان زمینه ی فعالیت اصلی آقای روحانی، فعال بوده است.
قساوت و ستم رژیم جمهوری اسلامی علیه زنان بهیچوجه قابل لاپوشانی نیست. روشنفکران اصلاح طلب چه آنهائی که سابقاً شکنجه گر بوده اند و امروزه قبای روزنامه نگاری و هنرمندی و سیاست بر تن کرده اند چه نوکیسگانی که چشم بر مراحم نظام اسلامی دوخته اند، هیچکدام منکر جنایات و عقب ماندگی نظام پوسیده ی اسلامی در رابطه با زنان نیستند. کمک و حمایت آنها به رژیم درغالب انجام تغییرات ممکن و چشم اندازی است که برای آینده تصویر می کنند. جامعه ی مطلوب اصلاح طلبان در رابطه با زنان، جوامع غربی هستند. علیرغم تفاوت روشنی که در وضعیت زنان کشورهای غربی با جوامع تحت سلطه وجود دارد، زنان در این کشورها نه تنها در کل نسبت به مردان در وضعیت فرو دست هستند بلکه ریشه های ستمدیدگی مشترکی با جوامع تحت سلطه دارند. آزادی های نسبی موجود در این جوامع دلایل مختلفی دارد اما در مجموع مهمترین دلیل آن تقسیم جهان امپریالیستی به کشورهای متروپل و تحت سلطه است. سرمایه برای بقای خود به این نابرابری نیاز دارد. دست بدامان همین نظام سرمایه داری برای نجات از وضعیت تحت سلطه گی شدن نه تنها ناممکن بلکه نشانه ی بی خردی آشکار است.
بعلاوه تغییرات ممکن را دستآویز نسخه های اصلاح طلبانه قرار دادن یا بعبارت دیگر دل بستن به کرشمه های امثال آقایان موسوی، خاتمی و روحانی، با تحریفات و دروغ علیه انقلاب رابطه مستقیم دارد. اصلاح طلبان برای محق و عملی نشان دادن پشتک و وارو زدن شان درون چارچوب نظام اسلامی، شکست در کشورهای سابقاً سوسیالیست شوروی و چین را بعنوان دلیل نادرستی کمونیسم و انقلابات کمونیستی جا زده از طرف دیگر مغرضانه جنون قرون وسطائی بنیادگرایان مذهبی را معادل با مبارزات آگاهانه مردم تحت پرچم کمونیستی قرار میدهند و رژیم های مسخره ای چون رژیم سلطنتی کره شمالی را به عنوان حکومت های سوسیالیستی معرفی می کنند. در روایات آنها سخنی از دستآوردهای عظیم انقلابات کمونیستی برای مجموعه ی مردم بویژه زنان در میان نیست. در حالیکه هزاران توجیه برای رنگ و لعاب دادن به زورگوئی ها و جنگ های سرمایه دارانه دارند، مبارزه مردم تحت پرچم کمونیستی را خون ریزی بی حاصل نمایش میدهند. مبارزه علیه رژیم های سرمایه دار منجمله رژیم جمهوری اسلامی و تلاش برای دستیابی به جامعه ای بهتر بدون خط کشی و افشاء حامیان اپورتونیست این رژیم ها ممکن نیست.
سینا احمدی
 آوریل دوهزار و چهارده

بررسی نقاط قوت و ضعف مراسم اول ماه مه سنندج در سالهای گذشته



بررسی نقاط قوت و ضعف مراسم اول ماه مه سنندج در سالهای گذشته


مراسمهای اول مه مه در ایران در شکل گلگشتها و یا جمعها و محافل کوچک دوستی و خانوادگی و یا مراسم سخنرانی ارزش بسیاری دارند که مورد بحث من در اینجا نیست. به دلیل فشارها و سرکوبها مراسم سخنرانی در سالهای گذشته ممکن نبوده و از دستور فعالین کارگری خارج شده است. تجمع و تظاهرات به جز سنندج در هیچ شهری برگزار نشده است. سنندج تنها شهری در ایران است که در طی چند سال گذشته مراسم اول ماه مه به شکل برجسته ای برگزار شده است. از این نظر پرداختن به نقاط قوت و ضعف آن باید برای همه فعالین کارگری و سوسیالیست دارای اهمیت ویژه باشد.
نقطه قوت مراسم
در چند سال اخیر در شهر سنندج مراسم اول ماه مه به شکل ویژه ای برگزار شده که متفاوت از شهرهای دیگر است. مراسم سنندج ویژه است چون برخلاف دهها اطلاعیه گرامیداشت و شادباش و اطلاعیه های مشترک و قطعنامه ها....اول ماه مه را در عمل در میدانهای شهر و در شکل قابل روئیت برگزار کرده اند. مراسم شهر سنندج در چند سال اخیر تنها مراسمی بود که پس از روز اول ماه مه میشد آن را دید و در باره آن حرف زد. بقول معروف دو صد گفته چون نیم کردار نیست. اطلاعیه و قطعنامه یک کانون و تشکل کارگری، اگر برای شکل دادن به عمل مشخص ویا در جهت یاری دادن به عملی مشخص نباشد، ارزش چندانی ندارد. سنندجیها به جای قطعنامه نوشتن و اطلاعیه دادن تظاهرات و سخنرانی و گلگشت و... برگزار میکنند. فرصت زیادی برای برگزاری اول ماه مه نمانده است و حتما فعالین برگزار کننده اول ماه مه فکرهایی برای این کار کرده اند و فعالیتهایی را در دستور خود گذاشته اند. مناسب است در این رابطه نگاهی به اول ماه مه چند سال گذشته در سنندج بیندازیم و آن را مورد بحث قرار دهیم تا در تدارک اول ماه مه از نکات قدرت و ضعف آن بیاموزیم. امیدوارم دست اندرکاران و فعالین کارگری کردستان و نقاط دیگر ایران در این بررسی فعالانه شرکت کنند.
ضعفهای مراسم سنندج
ضعفهای مراسمهای اول ماه مه سنندج از نقطه قوتهای آن بیشتر است. سازمان دهندگان و شرکت کنندگان مراسم سنندج علارغم اینکه با تهور و بیباکی مراسم پرشوری را برگزار میکنند، سبک کار آنها مانع از آن است که توده های وسیعتری از مردم کارگر و زحمتکش در مراسم آنها شرکت کنند. مراسم در مدت زمان کوتاهی با پرچمهای سرخ و شعارها در یکی از خیابانها برگزار میشود و شرکت کنندگان پس از چند دقیقه پراکنده میشوند. در این سبک تظاهراتها و مراسم افراد معدودی شرکت میکنند و تاثیر آن هم به همان اندازه محدود است. به نظر میاید به دلیل عدم کسب مجوز، فعالین تلاشی برای اطلاع مردم کارگر و زحمتکش از برگزاری اول ماه مه نمیکنند و یا اگر هم میکنند شکل آن نادرست بوده و مردم به خود جرات نمیدهند تا در یک تظاهرات مبارز و خطرآفرین که احتمال دستگیری و زندانی شدن تا ٩٠% میباشد شرکت کنند. مسلما مردم کاملا معمولی و غیرفعال در شرائط امروز در تجمع اول ماه مه شرکت نمیکنند. اما بخش فعال و نیمه فعال کارگران و مردم در یک شهر بزرگ مانند سنندج تعدادشان سر به صدها و چند هزار نفر میزند و باید شرائط و تجمعی را فراهم آورد که این بخش از مردم در مراسم شرکت کنند.
سنندج سنت برگزاری مراسمهای توده ای تر در شرائط اختناق و سرکوب سالهای ٦
۵ تا ٦٧ را داشته است. همچنین مراسم کوچک اما موثر شهر سقز در سال ٨٣ یک الگوی دیگر از کار توده ای در شرائط اختناق است. میتوان از این الگوها آموخت و تجربیات آنها را در شرائط جدید به کار بست.
برای برگزاری یک مراسم وسیع تر سنندجیها باید سبک کار خود را تغییر دهند. اگر دولت و شهرداری اجازه تجمع و تظاهرات نمیدهند و یا سالن در اختیار برگزار کنندگان نمیگذارند، بهترین امکان برگزاری مراسم محلات کارگری و زحمتکشی شهر است. تجربه سالهای پیش نشان داده است که در صورت عدم اخذ مجوز برای برگزاری مراسم در خیابانهای اصلی شهر، مراسم در خیابان اصلی به مقابله رودررو با نیروهای انتظامی کشیده میشود، که خود مانع پیوستن مردم به تظاهرات میشود. اما در محلات زحمتکشی شهر، جایی که نیروهای رژیم حضور ندارند، این امکان وجود دارد که مراسم تا زمان رسیدن نیروهای انتظامی و رژیمی، حد قابل توجهی از علاقه مندان و مردم را در خود جای دهد که مقابله با آن برای نیروهای انتظامی ساده نیست. حتی در صورت مطلع شدن نیروهای انتظامی در روزهای قبل از مراسم، برگزاری مراسم در محله کارگری و زحمتکشی میتواند با قدرت بیشتری پا بگیرد تا در میدان مرکزی شهر. باید فرض را بر این گذاشت که نیروهای اطلاعاتی و انتظامی از برگزاری مراسم مطلعند، چون خبر برگزاری یک مراسم وسیع و با تدارکات کافی را نمیتوان مخفی نگهداشت. تدارک چنین مراسمهایی در شرائط کنونی بیشتر از هر زمانی بر رابطه اجتماعی افراد و نهادها و خانواده ها و...استوار است. کارگران کارگاهها و کارخانه ها، کارگران شهرداری، نانواییها، دانش آموزان مدارس، دانشجویان و....همه و همه باید به دهها طریق و رابطه مطلع شوند که مراسم اول ماه مه در فلان محله و یا مرکز شهر برگزار میشود و این نمیتواند دور از چشم پلیس و اطلاعات صورت گیرد. اگر در تدارک این کار تعداد بیشتری از نهادها و فعالین شرکت کنند، رژیم نمیتواند با دستگیریهای قبل از اول ماه مه فعالیتهای فعالین را خنثی کند. باید دردیدار با افراد فعال و نیمه فعالی از مردم در مراکز کاری و تحصیلی و یا محلات شهری و از طریق آنها بخشهای مختلف کارگران و مردم را برای شرکت در تجمع مطلع و قانع کرد. فقط کسانی که در محلهای کار، مدارس و دانشگاهها حضور دارند میتوانند مردم را به چنین مراسمی بکشانند. فقط حضور آنها و نفوذ کلام و اعتمادشان میتواند مردم را قانع کند که پایشان را به مراسم اول ماه مه بگذارند. حضور آنها و نفوذ آنها همچنین میتواند به مردم این اطمینان را هم بدهد که برگزارکنندگان مراسم از با مسئولیت ترین افراد هستند و حساب همه چیز را میکنند. برای همین مردم فکر نمیکنند برای شرکت در اول ماه مه باید از قبل کلاه و زره فولادی به تن کنند و پیه دستگیری و زندان را به تن بمالند و فرزندان و پدر و مادر پیر و اجاره خانه و ....به امان خدا بسپارند و وارد کارزار شوند. مردم باید احساس کنند که دارند وارد یک حرکت قانونی میشوند. حتی اگر این حرکت غیرقانونی باشد. از طریق افراد با نفوذ و قابل اعتماد و فعال در محلهای کار و سکونت و در مدارس و دانشگاه میتوان برآورد تقریبا درستی از تعداد شرکت کنندگان داشت و برای آن برنامه ریخت.
در شرائط اختناق امروز کمتر کسانی از طریق اطلاعیه و یا فراخوان تلویزیونی در چنین مراسمهایی شرکت میکنند. باید فقط و فقط بر رابطه اجتماعی وسیع تکیه داشت و بر روی آن حساب کرد. فراخوانهای تلویزیونی را باید به جریانات مریخی سپرد که هر سال حتی بدون هیچ تدارکی در روی زمین سفت، کارگران و مردم را فرامیخوانند تا به خیابانها بریزند و تظاهرات کنند. برخی از این تلویزیونها در نزدیکیهای اول ماه، به شیوه تلویزیونهای لوس آنجلسی هر سال مردم را دعوت به تظاهرات خیابانی میکنند اما نه تظاهراتی برگزار میشود و نه حرکتی شکل میگیرد. آنها در اینکارشان پشتکار فراوان دارند، باید آنها را به حال خود گذاشت تا هر چه میخواهند فراخوان توخالی صادر کنند. تصور اینکه در اول ماه مه مردم با فراخوان تلویزیونی دست به شورش بزنند تصوری خام است.
روش دیگری که باید دور انداخته شود، دادن شکل میلیتانت به مراسم است. مراسم باید هر چه بیشتر از شکل مبارز در آید و شکل یک مراسم ساده گرامیداشت اول ماه مه را بگیرد که مسئله اتحاد و همبستگی کارگران محور آن است. همینکه جمعیتی برای برگزاری مراسم اول ماه مه اجتماع کنند، پیامش به جامعه ارسال شده است، حتی اگر حرفی زده نشود، پرچمی افراشته نشود و مطالبه ای هم طرح نشده باشد! پراکنده کردن چنین مراسمی برای نیروی انتظامی ساده نیست. اول مه مه تعطیل است و جمعی از مردم هم میخواهند آن را برگزار کنند. باید مانند مراسم سال ٨٣ سقز ایستاد و از برگزاری مراسم دفاع کرد. نباید با آمدن نیروی انتظامی مراسم را ترک کرد. دستگیری در چنین مراسمی مانند مراسم سقز برای آنها گران تمام میشود. باید نشان داد که کاری عادی و قانونی است که صورت میگیرد و نیروی انتظامی را مجاب کرد که آن را بپذیرد.
گردهمایی مستقل اول ماه مه که هیچ حرف و پیام و پرچمی نداشته باشد، اما صدها و هزران نفر را در مراسم اول ماه مه جمع کند موفقترین و باشکوه ترین مراسم است. هدف محوری باید این باشد تا جمعیت هر چه وسیعتری در مراسم شرکت کنند و هر حرکت و نمادی که مانع این هدف است دور انداخته شود. اول مه مه و برگزاری اول ماه مستقل در ایران خود به اندازه کافی پیامدار و سرخ است و نیازی به پرچم سرخ ندارد. مهم نیست در این مراسمها چه گفته میشود و چه مطالبه ای طرح میشود، مهم این است که تعداد هر چه بیشتری از مردم در این مراسمها شرکت کنند.
منظورم این نیست که مراسم اول مه مه خشک و خالی باشد، بلکه مراسم اول ماه مه در شرائط سرکوب و خفقان ایران باید هر چه بیشتر حالت یک مراسم معمولی به خود بگیرد تا کارگران و مردم زحمتکش زیادی در آن شرکت کنند. سخنرانان مراسم میتوانند در باره وضعیت کارگران و مردم زحمتکش در جهان و ایران سخنرانی کنند، در باره اتحاد جهانی طبقه کارگر، در باره گرانی و وضعیت سخت معیشت در ایران حرف بزنند. نقد به دولت باید بسیار کلی باشد و حالت ضد رژیمی به خود نگیرد، به سیرداغ و پیازداغ مراسم توجه ویژه ای شود، گروه موزیک، شعر، سرود اول ماه مه، بالون هوا کردن و سرگرمیهای دیگر....بسیار مهم است. اینها مهمتر از سخنرانی ها و محتوی سخنرانی است. چند شب مانده به اول ماه مه و روز اول ماه مه جوانان در محله های زحمتکشی ترقه و فشفشه هوا کنند و فضا طوری شود که کارگران و مردم زحمتکش احساس کنند که به طرف جشنی بزرگ و مقدس میروند. فضای مراسم را میتوان مانند روزهای شاد عید و سیزده بدر شکل داد تا تعرض به آن سخت تر شود. مردم هم از قبل باید با چنین احساسی در مراسم شرکت کنند. باید توجه داشت که روحیه مبارزاتی مردم هم در جمع و با نیرو شکل میگیرد و نه با تبلیغات از راه دور.
مسلما اگر بخشی از کارگران و یا کارگران یک مرکز و یا چند کارگاه و کارخانه، مثلا کارگران شهرداری و یا نانواییها و...در سنندج اعلام برگزاری مراسم اول ماه کنند، مسئله عوض میشود و فعالین برگزار کننده نباید دیگر به فکر مراسم جداگانه ای باشند، بلکه باید با شرکت در مراسم اعلام شده و در همکاری با کارگران فعال آن بخش مراسم را گسترده تر و باشکوه تر کنند. در غیر این صورت باید تلاش کنند تا بخشهای هر چه گسترده تری از کارگران و مردم در مراسم اول ماه مه که توسط فعالین کارگری و سوسیالیست برگزار میشود شرکت کنند.
به امید برگزاری تجمعها و تظاهراتهای گسترده در اول ماه مه

زنده باد اول ماه مه

محمود قزوینی
٢٠ آوریل ٢٠١۴، ٣١ فروردین ٩٣