یک درس عمیق ... یک چالش ژرف
از نشریه انقلاب شماره 224 – فوریه 2011
هنگامی که مردم سال ها ستم را تحمل می کنند ... و وقتی آن سال ها تبدیل به دهه ها و سپس نسل ها می شود ... کم کم این احساس به آدم دست می دهد که گوئی سد دهشتناکی در مقابل خشم و آرزوهای بر حق بر پا شده که جلوی جریان هائی که می توانند به مقاومت و شورش و به تغییر راه برند را می گیرد و سرکوبشان می کند. و سپس آن سد به نظر جاودانه می رسد ... و کم کم اینطور به نظر می آید که جریانی نیست ... و کم کم به نظر می آید که اصلا مردم خشمگین نیستند مگر علیه همدیگر و خودشان. تغییر – حداقل تغییر مثبت – به نظر ناممکن می آید.
اما یک روز، به ناگهان، سد می شکند و سیل جاری می شود. دیروز به نظر غیرممکن می آمد. امروز به نظر می آید که اجتناب ناپذیر بوده است.
پلیس تونس به مرد جوانی به نام محمد بوعزیزی ظلم کرد. او تلاش کرد دادش را از دستگاه های حکومتی بطلبد. اما جانش به لب رسید. احساس کرد که زندگی دیگر بی ارزش است ... یا اینکه قانع شد که بهترین راه و تنها راه زندگی کردن آن است که زندگیش را در راه اعتراض بدهد. خود را سوزاند. و این عملش اعصاب تمام شهر، تمام کشور و بالاخره سراسر منطقه را کش آورد. چشمان فرود افتاده ی دیروز جای خود را به چهره هائی دادند که با همبستگی و مبارزه و عزم به یک دیگر نگاه می کنند و میلیون ها تن جرات آن را بخود داده اند که خطر مرگ را به جان بخرند و بگویند که: نه! نمی توان اینگونه زیست!
چنین وقایعی در طول تاریخ بسیار رخ داده است و بازهم رخ خواهد داد. و اغلب اوقات به نظر می آید که یکباره از هیچ جا بیرون آمده است. وقتی چنین بحران هائی سرباز می کنند، توده های مردم آنچه را که قبلا قبول می کردند به سوال می کشند؛ در مقابل آنچه که قبلا تحمل می کردند دست به مقاومت می زنند.
این درس عمیق وقایع مصر و سراسر خاورمیانه است.
اما سوال اینجاست: آیا این امواج و جریان ها، با تمام گوناگونی و پیچیده گی خارق العاده شان به جنبشی منجر خواهند شد که رهائی واقعی را برای مردم به ارمغان آورد؟ یا اینکه یک «سد» جدید ساخته خواهد شد؟
در زمانه ای چون این، کمونیست های انقلابی باید هر آنچه در توان دارند به کار برند و با آن هائی که بیدار شده اند پیوند برقرار کنند. باید در مقاومت آنان شریک شوند. باید پویش های اساسی و زیربنائی نظام ستم گرانه را افشا کنند و نشان دهند که نیروهای محرکه ی تغییر آن چیست. اما در عین حال که این کار را می کنند و در درجه اول، حقایق اساسی زیر را به میان مردم برند:
با طلوع انقلاب کمونیستی، بالاخره برای مردم ممکن شد که نه تنها مبارزه کنند بلکه در جاده ای قدم بگذارند که جاده ی رهائی کامل از کلیه روابط ستم گرانه است.
اما انقلاب کمونیستی نیازمند رهبری است؛ نیازمند حزبی است که فعالانه توده ها و خود را برای چنین گشایشی آماده کند ... حزبی که نه تنها به حداکثر خود را آماده ی ظهور چنین گشایشی کند بلکه رسیدن آن را نیز از طریق تقویت آگاهی سیاسی توده ها و همچنین ظرفیت مبارزه جوئی و سازمان یابی آنان در پیش برد مقاومت سیاسی علیه جنایت های این سیستم، تسریع کند.
در هر جا که چنین حزبی موجود باشد، باید با تمام وجود از آن حمایت کرد و به تقویت آن یاری رساند. در هر جا که چنین حزبی موجود نیست، اوضاع بطور عاجل ایجاب می کند که بوجود آید.
این چالش ژرف وقایع اخیر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر