۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟!

«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟!
(بخش سی و دوم و پایانی)
               

پایان سخن
در سی و یک بخش­ «مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟!، بررسی کردیم که دين چه جايگاهی در تاريخ جوامع بشری دارد؟ و نقش آن در زندگی بشر چیست؟ زیرا بدون درك تاریخی نسبت به مسایلی که با زندگی انسان و روابط پیرامونی اش ارتباط دارند، مبارزه با خرافات مذهبی همراه با مبارزه عليه ستم و استثمار؛ عليه نابرابری های جنسی، ملی و اقتصادی، ممكن نيست. مسلما، انسان هایی که درك عميقی از مسائل مربوط به دين و نقش آن در تاريخ داشته باشند هم به سادگی می توانند خود را از قید و بندهای مذهبی و یا مذهب گونه رها سازند و هم در ساختن جامعه نوین آزاد و برابر و انسانی نقش موثری ایفا کنند.
دين، جهان موجود و واقعیت های آن را وارونه جلوه می دهد و ذهن مردم را از واقعیت های جاری جامعه دور کرده و به دنیای تخیلات می کشاند. دین، انسان ها را از خود بی خود و بی گانه می کند. انسان به جای این که مستقیما بر سرنوشت خویش حاکم باشد و با تلاش و مبارزه خود به حق و حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود برسد به انتظار «معجزات آسمانی» می نشینند و سرنوشت خود را به دست قضا و قدر «الهی» می سپارد.
مذاهب، با مکر و حیله و فریب و حتی وعده های «سکسی» نیز سراغ انسان آمده اند. برای مثال، حضرت محمد فرمود: «زنان عورتند و بیهوده گفتار؛ چون عورتند در خانه ها پنهان شان کنید و گفتار بیهوده آنان را با سکوت خود چاره کنید.» (بحارالانوار، تالیف علامه محمد باقرمجلسی)
«حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مومن بخرامد و چون به نزد مومن می آید با پانصد سال از سال های دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدام شان، خستگی و ملال حاصل نمی گردد. هرمومنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریه صحبت می دارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کرسی ها تکیه زده اند و با یکدیگر صحبت می دارند. (بحارالانوار، ج 8، ص 157)
«بیش تر نهرهای بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) می رویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفید روی و سفید پوش نشسته اند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. (بحارالانوار،ج ۸، ص ۱۹۶)
«هیچ مومنی داخل بهشت نمی شود مگر آن که خداوند غنی، پانصد حوری به او عطا می فرماید که با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز می باشد که هر یک مانند لولو منثور و لولو مکنون می باشند. (بحارالانوار، ج 8، ص 205)
محمد باقر مجلسی، در حلیه المتقین، باب 4، فصل 6، به نقل از محمد و علی و...، چنین نوشته است: «زنان را در غرفه و بالا خانه جا ندهید و چیزی نوشتن به ایشان نیاموزید. و سوره یوسف را به آن ها تعلیم ندهید و چرخ رشتن به آن ها بیاموزید و سوره نور را به آن ها تعلیم دهید.»
علی به امام حسن وصیت نمودند: «که زینهار مشورت با زنان نکن. زیرا که رای آن ها ضعیف و عزم آن ها سست است.»
امام باقر فرمودند: «رازی را به زنان نگویید و درباره خویشان شما آنچه چه گویند اطاعت نکنید.»
علی فرمودند: «مردی که کارهای او را زنی تدبیر کند ملعون ست و حضرت محمد چون اراده جنگ داشتند با زنان خود مشورت می کردند و هر چه آن ها می گفتند خلاف آن عمل می کردند.»
تاریخ، به سادگی نشان داده است که در هر كجای جهان، دین مسيحيت و اسلام و یهودیت و غیره غالب است، اين موقعيت به وحشی گری و جنگ و کشتار و شمشير و اشغال گری برقرار شده است. امپراطوری رم مسیحیت را به عنوان دين رسمی خود اتخاذ كرد و هر جایی كه لشگريان رم فتح كردند، مسيحيت را تحمیل کردند. استعمارگران اروپایی، هر کشوری را به اشغال خود درآوردند، مسيحيت را به مردمان آن کشور، تحميل كردند.
دین اسلام، با جنگ ها و کشتارها و غارت های محمد در شبه جزیره عربستان غالب شد و اولین حکومت اسلامی نیز در آن جا شکل گرفت و پس از آن، از طریق جنگ و کشورگشایی به کشورهای دیگر هم چون ایران نیز گسترش داده شد. امپراطوری های عثمانی و ایران نیز آن را بسط و گسترش دادند. بنابراین، هم مسيحيت و هم اسلام، به دليل آن كه به اهداف امپراطوری های قدرت مندی یاری رساندند، توانستند به اديان ماندگار و پر نفوذی نیز تبديل شوند.
در همان دوره كه اسلام ظهور كرد، امپراطوری های رم و ساسانی در جريان جنگ های مداوم با يكديگر تضعيف شده بودند امپراطوری اسلام توانست به قدرت برسد و نفوذ و حاکمیت خود را در مناطق وسيعی برقرار كند.
اگر تاریخ پیدایش تک خدایی را به قدیمی ترین دین یعنی یهودیت مرتبط سازیم و با اعلام آن از سوی ابراهیم مترادف بدانیم که چیزی حدود ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح می باشد. و اگر مراحل تدوین آن را نیز به آن اضافه کنیم بنا به تحقیق پژوهشگران، قدمت آن به چند هزار سال قبل از اعلام آن توسط ابراهیم خواهد رسید. اما آن چه مسلم است، پیدایش تک خدای نیز توسط انسان بوده است و هیچ قدرت مافوق بشر وجود ندارد.
جنگ های مذهبی که از اواسط قرن ١٧ میلادی بر اروپا سایه افکنده بود، اتفاقات مثبت ناشی از رنسانس را نیز از تاب و توان انداخته بود. توسعه‌ صنعت چاپ، کتاب ‌های بیش تری را در دسترس جامعه قرار داده بود و مزایای استعمار در شکل نمادین آن با حضور و عادت به مصرف چای و شکر فقط در قشر محدودی خودنمایی می‌کرد ولی تاثیر مهمی بر کیفیت زندگی عمومی نداشت. میانگین طول عمر یک فرد انگلیسی در سال ١٧٠٠ میلادی ٣٥ سال بود. روزهای مردم با کار طاقت ‌فرسا و طولانی توام بود و شب‌ها به سکونت در خانه های سرد، تاریک، شلوغ و مملو از سوسک و کنه و موش و بیماری های واگیردار خلاصه می شد. بنابراین، هیچ کدام از دین ها در جهان با خواست و اراده آزادانه و آگاهانه مردم به وجود نیامده است، بلکه مذاهب با جنگ و کشتار و کشورگشایی به جوامع تحمیل شده اند.
در دنیای امروز دین، ابزاری در دست بورژوازی جهانی و کشوری برای تحمیق مردم و توجیه نظام نابرابر اقتصادی و سیاسی حاکم است. اما از یک جنبه دیگر هم می توانیم به کارکرد مخرب مذهب در جامعه توجه کنیم اصولا به این نتیجه می رسیم که دین شاد زیستن از جوامع، مخصوصا از مردم خاورمیانه و نسل جوان آن گرفته است.
در روایت اسلامى، از همان ابتداى آفرینش انسان و هنگام عصیان ابلیس تا گناه کارى آدم و حوا، پیوسته به آینده اى که پس از آن گناه کارى رخ خواهد داد، ارجاع و دلالت مى شود. بى تردید، این امر، در چارچوبى خارج از مقوله «سانحه ازلى» فهم و قابل توجیه نیست. شیوه روایی قرآن، در بیان حکایت آفرینش، خاص و جالب توجه است. در این شیوه، زمان، صورت خطى یا ممتد ندارد و در آن، رخدادها، به ترتیب وقوع، باز گفته نمى شود. براى مثال، در آن، «الله» از ابتدا و پیش از هر بروز سانحه اى، سخن از قرار گرفتن انسان بر روى زمین سخن مى گوید؛ یا ابلیس، حتى پیش از ارتکاب گناه ازلى توسط آدم و حوا و هبوط آنان، «یوم یبعثون» را یادآور مى شود؛ یا ملایک، از فساد و خونریزی آینده نسل آدم بر روى زمین، ابراز نگرانى مى کنند؛ یا گفته مى شود زمین براى انسان آفریده یا گسترانیده شده است و غیره. بدون تردید، این شیوه روایى، مبتنى بر تکنیک «جادویى» است. در نتیجه، در آن، همه رخدادهاى فعلى و آتى، با هم، و به مرکزیت سانحه ازلى، بازگو مى شوند.
پر واضح است که کل داستان آفرینش زرتشتى براى بازگویی «سانحه ازلى» طراحى شده است و لذا در آن، اهوره مزدا، تنها یک بار از خواندن «اهونور» بهره مى گیرد. روایت هاى مربوط به آغاز و پایان دوران نیز از آن جا که در وراى ظاهر صریح خود، در اصل، متضمن بیان شروع و پایان «سانحه ازلى» هستند، وجهى نمادین و سنبلیک دارند. بنابراین، زبان دینى، سرشار از داستان ها، حماسه ها، تمثیل ها، استعارات و حتى سکوت است ... زیرا نماد، ما به ازاى چیزى است غیر از خودش. انگشت اشاراتى است نمایان گر صبح حقیقت ...» پس، بی هوده نیست که ماجراها و وقایع و امر و نهی ها در کتاب های به اصطلاح مقدس آسمانی، به هیچ وجه با عقل و منطق و علم امروزی بشر قابل قبول نیست و به همین دلیل دست کم در 1400 سال اخیر، یعنی پس از مرگ محمد هیچ پیغمبری نیامده و هیچ کتاب جدید آسمانی نیز مطرح نشده است. ریشه این امر مهم را باید در آگاهی بشر و رشد تکنولوژی جستجو کرد. اما مذهب به دلیل این که از آب و تاب نیفتد بازگشت مسیح و یا ظهور امام زمان را مطرح می کنند تا همواره موقعیت اقتصادی و سیاسی خود را در جوامع حفظ کنند.
مثلا، یکی از داستان های جالب مذهبی، ماجرای پیامبری نوح و خداپرستی است. روزی، روزگاری در گوشه ای از دنیا مردمی زندگی می کردند که خدا را فراموش کرده بودند و بت پرستی می کردند در آن زمان تنها یک نفر بود که خدا را از یاد نبرده بود و خدا را عبادت می کرد . او نوح پیامبر بود. خدا به او فرمان داد که مردم را راهنمایی کند. نوح به میان مردم رفت و به آن ها گفت : من از طرف خدا دعوت شده ام که شما را به پرستش خدای یگانه هدایت نمایم. آدم های پر زور و پول دار که از بت پرستی مردم «کسب درآمد» داشتند، دل شان نمی خواست که مردم خداپرست شوند. به همین دلیل، به مردم گفتند که نوح دروغ می گوید. اما نوح دست بردار نبود. کم کم حرف های نوح در دل بعضی از مردم فقیر اثر کرد و به او ایمان آوردند. برخی از مردم پیش نوح رفتند و گفتند: «تو چطور پیامبری هستی که فقط آدم های فقیر و بدبخت پیرو تو هستند؟» نوح گفت: «خوبی و بدی آدم ها به پول نیست. همه برای ما عزیز هستند اما آن مردم به حرف های او توجهی نداشتند و انگشت در گوش هایشان فرو می کردند تا حرف او را نشنوند. تا این که روزی از روزها پیش او رفتند و گفتند: دیگر از دست تو خسته شده ایم. تو سال هاست ما را از عذاب خدای خودت می ترسانی. اگر راست می گویی، از خدای خود بخواه تا عذابش را برای بت پرستان بفرستد. نوح هم چون از دست آن ها خسته شده بود، دست به آسمان برد و از خدا خواست برای آن ها عذاب بفرستد. خدا خواسته نوح را قبول کرد و از او خواست. تا کشتی خیلی بزرگ بسازد و منتظر فرمان خدا باشد. نوح شروع به ساختن کشتی کرد. هر روز بت پرستان او را مسخره می کردند. اما نوح به حرف آن ها توجهی نداشت، وقتی کشتی آماده شد خدا به نوح فرمان داد: ای نوح به خانواده و یارانت بگو تا سوار بر کشتی شوند و از هر حیوان و پرنده یک جفت انتخاب کن و به کشتی ببر. ناگهان ابرهای سیاه آسمان را پر کرد، همه سوار بر کشتی شدند، اما یکی از پسران نوح نافرمانی کرد و سوار نشد، باران تندی شروع به باریدن کرد. در مدت کمی آب به بالا آمد و همه جا را گرفت، بت پرستان و پسر نوح از کوه ها بالا رفتند تا آب به آن ها نرسد اما آن قدر باران بارید که حتی کوه ها هم زیر آب رفتند و به این ترتیب نوح و یارانش نجات یافتند و بت پرستان به همراه پسر نوح غرق شدند. بعد از چهل شبانه روز کشتی نوح در بالای کوه «جودی» روی زمین قرار گرفت. نوح و همراهانش زندگی را از نو آغاز کردند و به کشت و کشاورزی پرداختند.»
یا این که انجیل می گوید که کشتی نوح در ناحیه کوه های آرارات فرود آمده است. قرآن، می گوید که کشتی نوح بر روی کوه «جودی» نشسته است. کوهی که در حال حاضر کشتی مورد نظر بر آن قرار دارد به ترکی «کودی» داغ یا همان کوه «جودی» نام دارد. آشور نصیرپال دوم، پادشاه آشور (۸۵۹ - ۸۸۳ قبل از میلاد) مدعی بود که کشتی نوح در محلی به نام نی سیر پهلو گرفته است. در فاصله کم تر از ۵۰۰ یاردی محل کشتی، دهکده ای وجود دارد که اوزون گیلی نام دارد و پایین تر از آن بر روی نقشه های بسیار قدیمی، محلی به نام نی سیر یا نسیر مشاهده می شود.
اما این مساله و داستان کشتی نوح برای دولت ترکیه، بسیار سودآور است. چون که هر سال صدها هزار توریست از منطقه جودی که گفته می شود کشتی نوح را در آن جا کشف کرده اند بازدید می کنند و از این طریق ارزهای زیادی نیز به جیب دولت و سرمایه داران ترکیه ای سرازیر می شود.
نام نوح، چهل و سه بار در قرآن آمده است. و نيز سوره‌ ای مستقل به نام او در قرآن وجود دارد. از او، به عنوان اولين پيامبر اولوالعزم نام برده می شود كه دارای شريعت و كتاب مستقل بوده و دعوت جهانی داشته و هم چنين اولين پيامبر بعد از ادريس است.
گفته می شود شغل او نجاری و مردی بلند قامت، تنومند و گندم گون با محاسن انبوه بوده و مركز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطين و عراق بوده است. نام اصلی او عبدالغفار (عبدالاعلی يا عبدالملك) بوده، و فرزند لمك بن متوشلخ بن اخنوع (ادريس) كه با هشت يا ده واسطه نسب او به «حضرت آدم» می ‌رسد.
ادعا می شود که نوح، دو هزار و پانصد سال عمر كرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پيامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از بعثت و رسالت بوده كه به دعوت مردم به توحيد و خداپرستی مشغول بود و دويست سال به دور از مردم به كار كشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان پانصد سال زندگی كرد و به آبادانی شهر‌ها پرداخت.
در اواخر عمر، جبرئيل، بر او نازل شد و گفت: مدت نبوت تو به پايان رسيده و ايام زندگانيت به سر آمده، اسم اكبر و علم نبوت را كه همراه تو است. به پسرت «سام» واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت قرار نمی ‌دهم، سنت من اين است كه برای هر قومی، هادی و راهنمايی برگزينم ‌تا سعادتمندان را به سوی حق هدايت كند و كامل كننده حجت برای متمردان تيره بخت باشد.
اما مهم ترین سئوال این است که کدام عقل سلیمی می پذیرد که آینده بشریت را تنها جانداران درون کشتی نوح تضمین کرد؟! کدام ماتریال برای ساختن این کشتی به کار رفته بود که توانست از این همه امواج سهمگین و طوفان ها با آن همه بار سنگین بگذرد و صحیح و سالم به ساحل امنی برسد؟! چطور یک نفر این همه عمر کرده و تنها دویست سال از عمر 2500 سال خود را به تنهایی برای ساختن یک کشتی عظیم صرف کرده است از چه قدرت فوق العاده ای برخوردار بوده است؟ عدم وجود فضای کافی برای جا دادن 6 میلیون گونه جانوری در یک کشتی؟ قرار دادن گونه های مختلف پرنده، خزنده، پستاندار، دوزیست و حشرات و غیره در کشتی نوح چگونه صورت گرفت؟ آن ها، چگونه در این کشی جای گرفتند و چگونه آب و غذای مورد نیاز تمام حیوانات و انسان ها برای یک سال سفر دریایی تامین شد؟ به خصوص تنها 40 روز اول این سفر دریایی نوح، باران بارید و 325 روز دیگر سال باران نبارید، چگونه جانداران بدون آب، زنده ماندند؟ ادرار و مدفوع آن ها کجا تلمبار می شد؟ غذای آنان چطور تهیه و تامین می شد؟ برای مثال، تنها یک جفت فیل بالغ در سال به 160 تن غذا و 130 هزار لیتر آب نیاز دارند. حیوانات بزرگ دیگر نیز به ده ها تن غذا و هزاران لیتر آب در طول سال نیاز دارند و...
بر اساس کتب ابراهیمی، سطح آب به اندازه ای بالا رفت که آب تمام نقاط زمین از جمله قله ها را زیر آب برد؟ نوح و همراهانش چگونه فهمیدند تمام کره زمین را آب فراگرفته است؟
فلسفه انتظار موضوعی نیست که مربوط به اسلام، آن هم از نوع مذهب شیعه اثنی عشری اش باشد. بدعت سلطنت موروثی در بین امامان شیعه بود که از پدر به پسر به ارث می رسید. یعنی تا مرگ علی امام اول شیعیان چنین بدعتی وجود نداشته است.
پس از مرگ علی امام اول شیعیان، همان طور که تاریخ گواهی می دهد تا امام یازدهم مشکل جانشینی برای شیعیان پیدا نشده بود. اما همین که حسن عسکری فوت می کند، تاریخ شیعه دستخوش تغییراتی می شود که تا امروز در پرده ابهام است. بدین گونه، داستان مهدی گرایی ساخته شد و ادامه یافت. مهم تر از همه، شیعیان برای کسب قدرت و به انحصار در آوردن آن به ترفند «ظهور امام زمان» روی آوردند و آن را تبلیغ و ترویج کردند و به این جا رساندند. و با قدرت گرفتن حکومت اسلامی ایران، این داستان در ابعاد نجومی زمینه ساز خرافه گرایی و جنون مذهبی بیمارگونه شد.
امام جمعه موقت اهواز، سه شنبه، 17 آبان ماه 1390 برابر با 8 نوامبر 2011، ادعا کرد: جنبش وال ‌استريت «زمينه ‌ساز ظهور امام زمان» است!
آیت ‌الله محسن حیدری، امام جمعه موقت شهر اهواز، در خطبه‌ های نماز عید قربان گفته است که «جنبش ضد وال ‌استریت قدم بزرگی در زمینه ‌سازی ظهور امام زمان است.»
داوود احمدی ‌نژاد، برادر احمدی نژاد، ضمن انتقاد از اسفندیار رحیم ‌مشایی و اطرافیان او، آن ها را به تلاش برای رونمایی از امام دوازدهم شیعیان متهم کرد.
رییس سابق بازرسی نهاد ریاست ‌جمهوری، در بخشی از سخنان خود درباره رحیم ‌مشایی این ‌گونه اظهارنظر کرده است: «لیدر ‌جریان انحرافی اصلا اصل ولایت را قبول ندارد و ادعا می کند ‌امام زمان (عج) پای سفره ماست و او ما را هدایت می ‌کند... ‌جریان انحرافی هم همین ادعا را دارد که ما مستقیم به امام زمان متصل هستیم و نیازی به ولی فقیه نداریم.»
این چندمین بار است که اصول ‌گرایان در برابر ادبیات «مهدوی» دولت موضع می ‌گیرند. پیش از این نیز برخی از اطرافیان احمدی ‌نژاد مدعی شده بودند که امام دوازدهم شیعیان روز 14 خرداد «ظهور خفی» خواهد داشت که «مقدمه ای بر اعلام ظهور علنی در سال ‌های آینده» است و تنها «اصحاب خاص» از این مساله مطلع‌ اند و به همین دلیل «به بهانه حج به حجاز رفته، با حضرت بیعت می‌ کنند.»
تقی رضایار قائم مقام سازمان اوقاف و امور خیریه در مهر ماه خبر داده بود که «وجود مقبره 10 هزار و 500 امامزاده و 33 پيامبر در كشور، ايران را به قطب امام زادگان در جهان تبديل كرده است.»
او، گفته بود که این تعداد امام زاده در 80 هزار و 50 بقعه مدفون هستند. رضایار، گفته بود که تعداد امام زاده ها در سال ۹۰ نسبت به تعداد امامزاده ها در سال نخست انقلاب...، هفت برابر شده است. او، البته تعداد امام زاده های رسمی و مورد تاييد سازمان اوقاف و امور خيريه را نزديک به ۱۱ هزار اعلام کرده بود که در بيش از هشت هزار بقعه دفن شده ‌اند.
به گفته سخن گوی سازمان اوقاف و امور خيريه، تمام اين امام زاده ها، فرزندان و نوادگان خاندان پيامبر اسلام هستند و در سال ۸۹ بيش از صد ميليون نفر زائر به آن ها مراجعه کرده‌اند.
اساسا از زمان روی کار آمدن محمود احمدی ‌نژاد، بازار انتشار کتاب‌ هايی با موضوع امام زمان و «مهدويت» و فیلم ها و سریال ها رونقی چشم گير داشته است. دولت با صرف ميلياردها تومان از بودجه عمومی، و به اشکال مختلف از موسسه ‌های فعال در اين حوزه حمايت می ‌کند.
ظاهرا اعتقاد سرسختانه‌ محمود احمدی ‌نژاد به امام زمان و نزديک بودن موعد ظهور او راز پنهانی نيست. احمدی ‌نژاد، بارها اعلام کرده «ايران بايد سکوی ظهور امام زمان باشد.» او چندی پيش در جمع طلاب مشهد گفت: «امام زمان دارد جهان را مديريت می ‌كند و ما داريم می ‌بينيم دست هدايت آقا امام زمان در همه امور كشور نمايان است.»
در آغاز روی کار آمدن دولت نهم، ۱۳۸۴ خبرهايی در مورد امضای ميثاق ‌نامه اعضای دولت با امام زمان منتشر شد. در خبرها آمده بود که وزير وقت ارشاد مامور انداختن اين ميثاق‌ نامه به چاه مسجد جمکران شده است.
جمکران روستای کوچکی در نزديکی شهر قم است که مسجد مخروبه و کوچک آن در سه دهه‌ گذشته و به ويژه از سال ۸۴، به يکی از بزرگ ترين زيارتگاه‌ های ايران تبديل شده. ظاهرا برپايه‌ خوابی که يکی از اهالی ديده، چاهی که در اين مسجد وجود دارد راه ارتباط و رساندن پيام و عريضه به امام زمان است. دولت محمود احمدی ‌نژاد، از ابتدای کار خود ميلياردها تومان صرف تجهيز مسجد جمکران کرده و به گسترش فعاليت‌ های آن ياری رسانده است. موسسه انتشاراتی جمکران اکنون از بزرگ ترين مراکز توليد و انتشار کتاب، جزوه و سي‌دی در حوزه‌ «مهدويت» است.
کمک ‌های ميلياردی دولت محمود احمدی ‌نژاد باعث شد عنوان کتاب‌ هايی که انتشارات مسجد جمکران در سال ۸۵ منتشر کرد، ۸۰ درصد نسبت به سال پيش از ان افزايش يابد. خود اين موسسه نيز در پايگاه اصلاع رسانی ‌اش اين افزايش را «چشم گير» توصيف کرده و می ‌نويسد، از ۱۱۵ کتابی که سال ۸۵ منتشر شده ۶۹ عنوان به موضوع مهدويت و امام زمان اختصاص دارد. اين کتاب‌ ها در شمارگان يک ميليون و دويست هزار نسخه انتشار يافته ‌اند. روند رو به رشد چاپ اين گونه کتاب‌ ها در سال‌های بعد نيز ادامه داشته است. مطابق آمار موجود، تعداد اين کتاب‌ ها در سال ۸۸ تقريبا دوبرابر سال ۸۵ بوده است.
دولت محمود احمدی ‌نژاد، فقط سال ۸۴، يک و نيم ميليارد تومان به مسجد جمکران هديه کرد تا از زائران اين مسجد در روز تولد امام دوازدهم شيعيان پذيرايی کند. چنين کمک‌ هايی در سال‌ های بعد نيز ادامه داشته است. به جز اين کمک‌ ها و ده‌ ها ميليارد تومانی که صرف گسترش پارکينگ و ساختن جاده‌ی منتهی به جمکران شده، وزارت ارشاد نيز با خريد کتاب‌ های اين مرکز، به رونق فعاليت‌ های آن ياری می ‌رساند.
بخشی از کتاب هايی که در مسجد جمکران منتشر می ‌شود، با بودجه‌ دولتی خريداری شده و مجانی در اختيار مسجدها و هيات های مذهبی قرار می ‌گيرد. يکی از کارمندان وزارت ارشاد در سال ۸۶ گفته بود، کمک‌ های دولتی به انتشار کتاب در جمکران و مراکز مشابه در قم در کمتر از سه سال به ۳۰ ميليارد تومان می ‌رسد.
انتشارات مسجد جمکران با ۴۰۰ عنوان کتاب، يکی از بزرگ ترين غرفه‌ های بيست و سومين نمايشگاه کتاب تهران را به خود اختصاص داده است. مسجد جمکران، سال پيش با ۳۵۰ عنوان کتاب به نمايشگاه آمده بود. به گفته‌ مدير اين انتشاراتی، نيمی از اين کتاب‌ ها «مرتبط با موضوع مهدويت» هستند. او، نوزدهم ارديبهشت ۸۹ در گفتگو با خبرگزاری شبستان، کتاب ‌های «ناپيدا ولی با ما» به زبان آلمانی، «راهکارهای عملی ياد حضرت بقيه ‌الله»، «خدا کنه که بيايی»، و «داستان من و نيامدن تو» را از جمله کتاب‌ هايی معرفی کرد که برای اولين بار در نمايشگاه کتاب عرضه می ‌شود.
حمايت از موسسه ‌هايی که به موضوع مهدويت می ‌پردازند به جمکران محدود نمی ‌شود. سال 1390، برای نخستين بار موسسه‌ ای با نام «مرکز تخصصی مهدويت» نيز در نمايشگاه کتاب تهران حضور پيدا کرده است. اين مرکز ۶۰ کتاب و نرم ‌افزار امام زمانی در غرفه خود عرضه می ‌کند. حجت‌الاسلام مسعوديان، مسئول انتشارات مرکز مهدويت، يازدهم ارديبهشت ۸۹ به خبرنگاران گفت، کتاب‌ های «تا ظهور» و «جهانی شدن و فرهنگ مهدوی» در نمايشگاه امسال ارائه می ‌شوند و کتاب‌ های «مدينه فاضله مهدوی الگوی توسعه سياسی جمهوری اسلامی» و «مهدی در آينه‌ وحی» از آثار ديگری هستند که تا پايان سال جاری انتشار خواهد يافت.
هيچ آمار دقيقی از ميزان واقعی کمک‌ های دولت به موسسه‌ ها و نهادهايی که فعاليت ‌شان به نوعی با امام دوازدهم شيعيان مرتبط است وجود ندارد. کمک‌ های دولتی گاه از محل اعتبار هزينه‌ های پيش ‌بينی نشده‌ بودجه جاری تامين می ‌شود، گاه به صورت يارانه‌ خريد کتاب وزارت ارشاد، و گاه در قالب برنامه‌ های توسعه. آن چه مشخص است افزايش مراکز فعال در اين حوزه و رشد چشمگير کتاب‌ هايی است که در اين زمينه منتشر می ‌شود.
کمک ‌های دولت محمود احمدی ‌نژاد، گرچه نصيب اغلب موسسه‌ های فعال در حوزه مهدويت شده، نقش او در ترويج موقعيت و فعاليت‌ های مسجد جمکران بسيار برجسته است. دولت نهم، در ابتدای کار خود اعلام کرد، قصد دارد اين مسجد را به گونه ‌ای گسترش دهد که ظرفيت پذيرش سالانه ۱۵ ميليون زائر را داشته باشد.
سخنان احمدی ‌نژاد، در مورد نقش امام زمان در مديريت جهان و کمک ‌های دولت به رونق جمکران، با مخالفت‌ های صريحی در مجلس و در ميان علمای قم روبرو بوده است. برخی از علمای محافظه ‌کار نيز توجه بيش از حد به جمکران را رواج خرافه عنوان کرده ‌اند. به رغم اين، پيوند سياست‌ های محمود احمدی ‌نژاد و نزديکانش با نزديک بودن زمان ظهور امام غايب شيعيان، هم در اظهارات او منعکس است، هم در افزايش فعاليت‌ های مراکز مهدويت. از زمان روی کار آمدن دولت احمدی ‌نژاد، با افزايشی محسوس نسبت به گذشته، هر سال صدها نشست و کنفرانس در مورد ظهور امام زمان، با بودجه عمومی در سراسر کشور برگزار می ‌شود.
متاسفانه در طول تاریخ ایران، چه پیش و چه پس از اسلام، همواره پیوندی فشرده میان دین و قدرت سیاسی (دولت) برقرار بوده است. این پیوند، به ویژه بعد از سقوط ساسانیان، در دو دوره صفوی (اول بار با رسمیت یافتن تشیع چون مذهب دولتی و کشوری) تثبیت و تبدیل به پیوندی ارگانیک می شود. از آن پس، پیوند دولت و دین، همواره با فراز و نشیب هایی، استمرار پیدا می کند. به خصوص در دوره قاجار، دین و روحانیت نقشی تعیین کننده در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بازی می کنند. در جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه، سیطره و اقتدار دین را نه تنها در حوزه قدرت بلکه، مهم تر، در حوزه اپوزیسیون قدرت نیز مشاهده می کنیم. نمود آشکار و بارز اقتدار دین بر جنبش سیاسی و اجتماعی ایران، نقش روحانیت در سر و رهبری آن است. ترجمان نفوذ دین بر سیاست و جامعه در ایران، هفتاد و سه سال قبل از قانون اساسی حکومت اسلامی، در متمم قانون اساسی مشروطه نمایان است. در آن جا که اصل عدم مباینت با موازین دین و شریعت اسلام، در همه زمینه ها، از سه قوای مملکتی (اجرایی، قانون گذادی و قضایی) تا حقوق ملت (تحصیل و تعلیم، مطبوعات، تشکیل انجمن ها و اجتماعات...) حاکم می شود.
اما می دانیم که قانون اساسی مشروطه هیچ گاه اجرا نمی شود و تنها با استقرار حکومت اسلامی در ایران است که مضمون تئوکراتیک متمم قانون اساسی مشروطه به طور کامل و رادیکال تحقق پیدا می کند. تا آن زمان، در دو حکومت سلطنتی پهلوی ها، مساله مناسبات دولت، جامعه و دین، زیر سایه مساله عاجلی چون دیکتاتوری فردی و استبداد قرار می گیرد. در این دوره می توان از گرایشی به سوی کاهش نقش انحصاری دین در جامعه صحبت کرد. گرایشی که البته از مدتی قبل (اواخر دوران قاجار) آغاز شده بود. از جمله با تاسیس مدرسه مدرن توسط حسن رشدیه که به انحصار روحانیون و مکتب خانه ها در سوادآموزی پایان می داد. اما آن چه که تحت عنوان «سکولاریزاسیون» در دوران پهلوی ها می نامند - از جمله می توان به اصلاحات به نفع حقوق شهروندی زنان اشاره کرد - اقداماتی بود از بالا، ناقص، متناقض، آمرانه، بدون آزادی و دموکراسی، بدون شرکت و مشارکت مردم و سرانجام از طریق مماشات و بند و بست با جناحی از روحانیت و دستگاه آن و... حکومت پهلوی، پس از کودتای 28 مرداد و به ویژه از نیمه دوم دهه 40 به بعد، با تشدید دیکتاتوری فردی در ضدیت با آزادی، دموکراسی و فعالیت آزاد جامعه مدنی، با دست زدن به مدرنیزاسیونی ناقص، متناقص و بدون شرکت و مشارکت مردم، با تشدید بی عدالتی ها و اختلافات طبقاتی، سرکوب های شدید گرایشات چپ جامعه،... در حقیقت زمینه ها و شرایط رشد گرایش ارتجاعی اسلامی در ایران را فراهم می کند. به طوری که در فردای این انقلاب عظیم مردمی، اسلام گرایان با سرکوب و کشتار انقلابیون و فعالین جنبش های اجتماعی، نهادهای دمکراتیک مردمی، سازمان ها و احزاب سیاسی، سرکوب روشنفکران مترقی و تسخیر رسانه ها و غیره به قدرت می رسند. به این ترتیب، ریشه به قدرت رسیدن حکومت اسلامی را باید در تاریخ ایارن و در عملکردهای حکومت های پهلوی مورد بحث و بررسی قرار داد.
در حقیقت، سکولاریزاسیون به معنای واقعی و آن طور که در غرب پیش رفته، در طول تاریخ گذشته ایران و به طور مشخص از انقلاب مشروطیت به این سو، هر چند که همواره حضور داشته است، اما هیچ گاه به گرایش غالب در نیآمده است.
ما، حتی در قرن بیست و یکم، شاهد این هستیم که باز هم مذهب برای طبقات حاکمه کاربرد دارد و نقش مهمی در بقای وضعیت موجود دارد. همان طور که آلتوسر می گوید «مذهب همواره در کار روغن کاری سیستم های طبقاتی ست تا از زنگ زدگی آن جلوگیری کند.» مذهب همواره نقش افیون را برای توده ها داشته است. مذهب عامل خرافات و عقب ماندگی مردم است. مذهب تبعیض و استثمار و ستم و نابرابری سیستم سرمایه داری را توجیه می کند. تمام مذاهب، اطاعت و فرمانبرداری از پدر، برادر، شوهر را جزء وظایف تخطی ناپذیر زن می دانند. کنترل زنان و تحمیل سلطه مرد بر زن به عنوان امری الهی مهم ترین هدف همه ادیان است.
تاريخ نقد دين به قدمت تاريخ خود اديان و به طور تنگاتنگی درگير با آن است. برای نمونه، نقد هندوييسم به پيدايش بوديسم منجر گرديد، نقد يهوديت به پيدايش مسيحيت، نقد کاتوليسيسم به پيدايش پروتستانتيسم و غيره. اما فقط اين گونه نقدهای دينی درون ماندگار و بين دينی نيست که از هزاران سال پيش به اين کار خطر می ‌کنند، بلکه هم چنين نقد دينی آزاد از دين نيز دارای سنتی پيشينه ‌دار است.
نوشته های روشنفکران ایرانی درباره آزادی، جدایی دین از دولت و غیره نیز کم نیستند. ایرانیان، از دوره‌ صفویه (سده‌ های ۱٦ و ۱٧ میلادی) با تمدن جدید غرب آشنا بودند، اما این تماس ‌ها عمیق و تاثیرگذار نبود. ولی در سده‌ نوزدهم میلادی، رویارویی با تمدن غرب که با سلاح علم و تکنولوژی مجهز بود، جدی و اجتناب ناپذیر بود. تماس ‌های مختلف در عرصه‌ سیاست، فرهنگ، اقتصاد و علم و اندیشه با اروپائیان در این عصر، به ویژه پس از شکست‌ های پی‌درپی ایران در مواجه با روسیه (۱٢۱۹-۱٢٢۸ ق و ۱٢٤۱-۱٢٤٣ ق.) و انگلیس (مساله هرات ۱٢٧٣- ۱٢٥٤ق)، و به دنبال احساس نیاز روزافزون به دانش و فن آوری جدید برای جبران عقب‌ ماندگی، تشدید گردید. بدین گونه، ورود اندیشه تجدد‌گرایی (Modernism)، با واکنش‌های مختلفی از سوی گروه‌های مؤثر اجتماعی همراه شد.
نوشته ‌های چهره‌ های بارز روشنفکری ایران در عصر ناصری (۱٣۱٤-۱٢٦٤. ق)، به عنوان نخستین رسایل آزادی‌ خواهانه‌ که در اصطلاح به متون کلاسیک معروف هستند، نوع نگاه این اندیشه‌ گران به موضوعات مهمی چون آزادی، دین، حکومت قانون، پاسخ گویی حکومت، استبداد، آزادی بیان و عقیده و نظایر آن است.
میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱٢۹٥-۱٢٢٧.ق)، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله (۱٣٢٦-۱٢٤۹.ق)، میرزا یوسف خان مستشار‌الدوله (وفات ۱٣۱٤.ق)، میرزا آقا خان کرمانی (۱٣۱٣-۱٢٧۰.ق) و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (۱٢٣۹-۱٢٥۰.ق) و...
این چهره‌ ها در سه کانون مختلف قفقاز، عثمانی و اروپا با نوشتن رسائل، مقالات و انتشار کتب خود در واقع در برابر دو پرسش بنیادین اشاره شده از خود واکنش نشان داده‌ اند.
در پاسخ به این مسایل تاریخی، آن ها در نوشته‌ هایشان به ‌طور کلی دو عامل: ۱- تعصب دینی و ٢- استبداد سیاسی را مانع عمده‌ بر سر راه ترقی ایران می‌ دانستند، و برای چاره‌ آن، با توسل به الگوهای کشورهای دیگر، ‌دو راه حل مشخص ارائه می ‌دادند یعنی ۱- مبارزات سیاسی و ٢- رواج تفکر علمی، از راه گسترش معلومات و رواج علم و دانش جدید در میان عموم مردم.
میرزا فتحعلی آخوندزاده از چهره ‌های بارز نواندیشان ایرانی عصر ناصری به شمار می ‌آید. پدرش «میرزا محمد تقی حاجی احمد» در اوایل جوانی «کدخدای قصبه‌ خامنه» بود. پس از برکناری از این سمت (١٢٧٧.ق)، به قصد تجارت رهسپار «شکی» از بلاد قفقاز گشت و در همان جا ازدواج کرد. «فتحعلی» حاصل این پیوند،‌ در همان شهر و به سال ١٢٢٨ق. به دنیا آمد. اما پس از چندی به دلیل اختلافات خانوادگی از پدرش جدا شد و به همراه مادرش به قریه‌ مشکین از توابعه اردبیل رفت. در آن جا عموی مادرش «آخوند حاجی اصغر» او را به فرزندی پذیرفت و به نام «حاجی علی اصغر اوغلی» معروف گشت. عنوان «آخوند زاده» از بابت بر روی میرزا فتحعلی گذاشته شد.
در سال ١٢٤٧ قمری، به علت سفر حج آخوند حاجی علی‌اصغر، میرزا فتحعلی به منظور آموختن منطق و فقه و اصول به «آخوند ملا محسین» سپرده شد. چرا که در ابتدا نیت او آن بود تا در سلک روحانیون درآید. میرزا فتحعلی، در این باره می ‌گوید: میرزا شفیع «شروع کرد به کشف مطالبی که تا آن روز از من مستور بود... و پرده‌ غفلت را از پیش نظرم انداخت بعد از این قضیه از روحانیت نفرت کردم و نیت خود را تغییر دادم.» بنابراین، تحول ذهنی «فتحعلی» از این جا آغاز گشت.
در سال ١٢٤٩ ق.، میرزا فتحعلی به منظور آموختن زبان روسی وارد مدارس جدید رو‌س ‌ها در آذربایجان شد. و پس از یک سال تحصیل در آن مدرسه به همراه «حاجی علی اصغر» به تفلیس رفت تا هم درسی بخواند و هم کار و باری پیدا کند. و در همان جا بود که به عنوان مترجم السنه‌ شرقی مشغول به کار شد. شغل مترجمی زبان روسی او را تقویت کرد به نحوی که او را قادر ساخت تا مقالات خود را به زبان روسی بنویسید. و این مهارت، دریچه ‌ای از دانش و بینش جدید را بر روی او گشود.
در تفلیس که در آن هنگام پایگاه آزادی‌ خواهان و کمونیست های روس بود، احزاب و گروه‌ های سیاسی فعالیت‌ شدید داشتند. آشنایی و ایجاد ارتباط میرزا فتحعلی با چهره ‌های فعال و برجسته‌ این گروه ها موجب تاثیر‌پذیری فکری و ذهنی او گشت. هم چنین در آن محیط پر تحرک فرهنگی و سیاسی، میرزا فتحعلی با جهان دانش و اندیشه ‌های نو ادبی و اجتماعی و سیاسی مغرب آشنا شد. آثار به جا مانده از او به خوبی تاثیرپذیری او از جریانات نوگرایانه‌ غرب (اروپا) و روسیه را نشان می ‌دهد. و بی ‌تردید کلید آشنایی او با اندیشه ‌های اروپائیان زبان روسی بوده است. آثار و نوشته‌ های انتقادی او در دو محور اصلی یعنی تغییر خط و اصلاح الفبا و ترویج فنون و علوم جدید دور می‌ زند. هم چنین بخش عمده ‌ای از نوشته ‌های او پیرامون ادبیات اجتماعی و انتقادی در زمینه‌ی تاتر و قصه و شعر است. آخوند زاده، پس از شصت و شش سال عمر در ٢٤ صفر ١٢٩٥ (٢٧ فوریه ١٨٧٨) در تفلیس از دنیا رفت.
ایران امروز در عرصه هایی چون بی کاری، فقر، تن فروشی، کلیه فروشی، اعتیاد، خودکشی و هم چنین زندان و شکنجه و اعدام و سنگسار در سکوی «پرافتخار پیروزی؟» ایستاده و به جهان فخر می فروشد. از این رو، سران این حکومت، هموار تاکید دارند و از مردم می خواهند: باید خدای عزوجل را شکرگزار باشند. چرا که این همه «افتخارات» حکومت اسلامی، اساسا برای ظهور امام زمان لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
در چند سال اخیر شدیدتر از گذشته، گفته می شود رهبر نماینده تام الاختیار خدا و رییس جمهور  نماینده و سخن گوی امام زمان است و مخالفان آنان، محارب خدا و امام زمان هستند! بنابراین، استفاده از دین در زمینه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اخلاق یکی از راهکارهای فریب کارانه سران حکومت اسلامی از خمینی تا خامنه ای بوده است.

اگر امام زمان آید!

اگر امامِ زمان آید
دکان ملاها تخته می‌شود
آیت‌الله سکته می‌کند
حجّت‌الاسلام اَخته می‌شود.
می‌ریزد ترس آدم از اسلام
می‌اندیشد و سؤال می‌کند
به سر خود نمی­زند دیگر
در سر خود، قیل و قال می‌کند.
در کارگاه مغز ما، اضداد
همگی شب و روز در ‌جنگ‌اند
جنگ­جویانی حقیر و فقیر
که بی‌عقل و استدلال، می‌لنگند.
عقل دزدی و استدلال‌کُشی
کار آخوند روباه‌ صفت است
با امام و خر دجّال خود، ابلیس
چه خانه‌ها خراب کرد و چه­ها نشکست.
حالا، دکان امام زمان بسته
شیطان و خر دجّال به هم ریده
آخوند عبا و عمامه داده به باد
فکلی گشته، ریش خود تراشیده.
روزی که در راه است، این داستان
زبان به زبان گفته خواهد شد
ظهور امام زمان باعث
خنده مرغ‌های پخته خواهد شد.
(سیّاح تبریزی)

در حقیقت، داستان مذهب و امام زمان، به خصوص برای شیعیان، دکان دونبشی ست که یک در آن به بازار و اقتصاد و در دیگر آن، به سیاست و قدرت سیاسی باز می شود.
در ایران و مردم خاورمیانه، به خصوص زنان، همواره از سوی گرایشات مذهبی، مردسالاری و حکومت ها سرکوب شده اند و حتی ابتدایی ترین خواسته های آن ها در بسیاری از کشورها جهان نیز برآورده نشده است.
ساختار سنتی جامعه ایران و نقش مذهب در ایران، موقعیت اجتماعی زن را فرودست نگه داشته است و او را عملا از زندگی اجتماعی دور نگه داشته و به انزوا کشانده است.
عصر قاجار در ایران، تاریک ترین دوران برای زنان محسوب می شود. اما در انقلاب مشروطه و پس از آن، زنان حضور فعال سیاسی در جامعه پیدا می کنند. نقش زنان در پیروزی انقلاب 57 بسیار چشم گیر بود. و در این سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی، با وجود این که زنان به طور سیستماتیک سرکوب و تحقیر شده اند اما آن ها، مرعوب این فضای رعب و وحشت حکومت اسلامی و هم چنین فضای مردسالاری نشده اند و به دوش به دوش مردم برابری طلب و آزادی خواه و چپ به مبارزه خود ادامه می دهند به طوری که همگان می دانند بدون حضور زنان هیچ انقلابی در هیچ کشوری به ثمر نمی رسد و معیار آزادی جامعه با معیار آزادی زنان محک زده می شود.
زنان بیش از هر گروه اجتماعی، در ایران و هر جای دیگری از جهان، از جدایی دین از دولت بهره خواهند برد. مذهب، باید به امر خصوصی افراد تبدیل گردد. مذهب رسمی از بین برود و قوانین مذهبی چون مجازات های مذهبی، چندهمسری،حجاب اجباری، ارث، صیغه، سنگسار و غیره از جامعه رخت بربندد. هرگونه بودجه دولتی و غیردولتی به نهادهای مذهبی و روحانیون قطع گردد و روحانیون نباید از امتیازات ویژه ای برخوردار باشند.
به این ترتیب، امروز طبقات حاكم و مشخصا در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، از دين برای بقا و سلطه قدرت خود بهره می گیرند. آن ها در تلاشند توده های مردم را از مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و ستم و استثمار، به سوی عقايد مذهبی بکشانند تا با حمایت توده های مردمی متوهم شرایط موجود را حفظ نمایند. اما به هیچ وجه دين قادر نيست راه رهایی را به مردم نشان دهد تا مردم شرايط فلاكت بار موجود خود را به نفع خود تغيير دهند.
اما دين، همواره انسان ها را به بندگی و تسليم در برابر وضعيت موجود، تشویق می کند و وعده زندگی بهتر در «آن دنيا»، یعنی دنیای پس مرگ را می دهد که ذره ای واقعیت ندارد. بنابراین، آموزه های مذهبی غيرعلمی و تخيلی و مضر هستند و بايد عمیقا و همه جانبه به نقد كشيده شوند.
مذهب جان سخت و توهم زاست. ایدئولوژی های مختلف مذهبی كه ‏تاریخ در اعصار مختلف خود به آن ها میدان داده، دشمن بشر و آزادی هایش شده است.
ایدئولوژی های مذهبی پرخاش جو و متجاوز است كه شرایط ‏زیست و زندگی انسان را زیر سئوال می برند. بنابراین، کسانی که به ایدئولوژی های اسلامی را «الهیات و اسلام رهایی بخش» می نامند عین ارتجاع را در جامعه تبلیغ می کنند.
‏در جهان امروز، عربستان سعودی از یک سو و حکومت اسلامی ایران از سوی دیگر در عین حالی که با هم رقابت شدید دارند اما هر دو پایگاه اصلی مرتجعان سنی و شیعه و فرقه های دیگر اسلامی هستند. هر دو آن ها، جهل و جنایت را باز تولید می کنند و مانع رشد و شکوفایی خلاقیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی این جوامع هستند.
آزادی بیان، قلم، اندیشه، فعالیت جمعی، با خدایی و بی خدایی، مذهبی و لامذهبی و غیره، حق طبیعی هر انسانی است. انسان باید برای انتخاب اولویت های خود و تعیین سرنوشت خود، آزاد باشد. انسان باید آن چنان آزاد باشد و آن گونه ‏كه تمایل دارد، مسیر زندگی خود را تعیین نماید.
در طول تاریخ بشری، انسان اولیه با تفکر و دانش کم آن زمان در مقابل حوادث طبیعی هم چون سیل و زلزله، باران و باد، رعد و برق، آتشفشان، خود را عاجز می دیدند و وحشت زده می شدند. ناتوانی انسان در درک علمی این مصائب طبیعی، زمینه ساز اولیه رشد باورها و اعتقادات ماورای طبیعت در ذهن انسان های اولیه شد. بعدها به مرور اشكال ايدئولوژيك دينی شکل گرفت. کتب مذهبی مانند تورات، انجيل و قرآن که درک نازل و غلط از انسان و طبیعت به دست یم دهند و به خصوص زن را به عنوان انسان کامل و مستقل به رسمیت نمی شناسند، مقدس شمرده شدند. در اديان يكتاپرست اين نيروی ماوراء الطبيعه، خداست. انسان اولیه تمام مصائب طبیعی را به خشم خدایان بر علیه انسان تفسیر کرده و برای نجات از بلایای طبیعی به درگاه خدایان زانو زده و با ورد و دعا و غیره طلب بخشش می کردند. خدایان در این دوره ها خدایان زیادی چون خدای باران، خدای زلزله و... آفریده شدند. اما با گسترش هر چه بیش تر علم و دانش و آگاهی انسان، به تدریج از تعداد خدایان کاسته شد. در دوره برده داری و فئودالی، مذاهب تک خدایی بیش تر رشد می کند. این مذاهب با تبلیغ خرافات مذهبی، جنگ و کشتار و کشورگشایی توانستند امپراطوری خود را در کل جهان گسترش دهند. یهودیت، مسیحیت و اسلام در بستر جنگ های خونین توانستند قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را تحکیم بخشند.
انسان امروز که طبقات اجتماعی و معادلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قدرت های مالی بزرگ و کارتل ها و تراست ها و رسانه ها و دولت ها را می شناسد؛ شدیدا مورد تبعیض قرار می گیرد؛ استثمار می گردد؛ هر لحظه زندگی اش تهدید به نابودی می شود بخشا به باورهای خرافی و مذهبی و حتی اعتیاد پناه می برد. بر این اساس بنیان های اساسی و محوری آموزه های تمام ادیان یکی است ریشه در مناسبات نابرابر برده داری و فئودالی و اکنون سرمایه داری دارند. همه مذاهب، همواره مردسالاری و پدرسالاری، مالکیت خصوصی و استثمار را تقدیس می کنند و این وضعیت را ابدی و ازلی می نامند.
اسلام ارتدكس، همواره خواستار برقراری حكومتی اسلامی ‏است زیرا محمد، پیامبر مسلمانان، در تاریخ برای برقراری چنین حكومتی شدیدا جنگیده است. به همین علت اسلام ارتدكس، خواهان جنگ و خشونت و کشورگشایی است. ‏زیرا تاریخ اسلام از بدو پیدایش، خواستار جنگ و کشتار و ترور مخالین و «کفار» و غارت اموال آن ها و هم چنین علیه سایر اعتقادات جهت گسترش خود بوده است.
مذهب در تاریخ، همواره عامل جنگ و کشتار بوده است و زندگی بسیاری از انسان ها را به خاطر هیچ و پوچ بر باد داده است. مذهب در طول تاریخ، عامل هیچ تحول مثبتی در زندگی انسان ایفا نکرده است.
پیامبران مذهب توحید، همگی برای رسیدن به قدرت مذهب خود را آورده اند و به آزار و خودآزاری طبقه محروم دامن زده اند. در حقیقت، پیامبران و امامان به اصطلاح راستین، نه تنها تکه نانی به سفره خالی محرومان جامعه نیاورده اند، بلکه برعکس بلای جان مردم شده و به عنوان ابزاری در دست طبقه حاکمه برای استثمار هر چه بیش تر مزدبگیران شده اند. بنابراین، هر توجیهی برای تبرئه کردن مذهب، تلاشی ست برای خواسته های طبقات حاکم.
قشر روحانی در همه کشورها، همواره در تاریخ قشر ممتازی بوده اند و بدون این که کاری انجام دهد از حمایت های کلان اقتصادی حاکمان، سرمایه داران و حتی مردم عادی مذهبی نیز برخوردار بوده اند و هنوز هم هستند. درآمدهای کلان این همه کلیسا، مسجد و امام زاده و مراکز مذهبی، در خدمت همین قشر ممتاز است حتی اگر در قدرت هم نباشند.
در واقع حکومت اسلامی و مذهب چنان درهم تنیده شده اند، که این دو را نمی توان از هم جدا نمود. و تحقق شعار جدایی دین از دولت بدون بر کناری کلیت این حکومت نمی تواند عملی گردد. از این رو، هر جنبشی برای خواست جدایی دین از دولت نمی تواند با سرکوب بی رحمانه حکومت اسلامی مواجه نشود. ولی طنز تاریخ چنان است که حکومت اسلامی در سه دهه ای که گذشت، خود شرایط رودروی مردم با مذهب را مهیا کرده است. مردم ایران، در سه دهه اثرات تخریبی مذهب و مذهبی کردن جامعه را با تمام وجودشان لمس کردند، از این رو هیچ گاه به اندازه امروز شرایط برای طرح شعار جدایی دین از دولت و همه گیر بودن آن فراهم نمی باشد.

همان طور که در بخش های قبلی نوشته حاضر دیدیم دين به ما می گويد موجودات و نيروهایی در جهان هستند كه انسان هرگز نمی تواند به درك و فهم آن ها دست پيدا كند. بنابراين، انسان هميشه بايد به اين موجودات و نيروهای ماوراء الطبيعه گردن بگذارد. برای مثال، در اديان يكتاپرست اين نيروي ماوراء الطبيعه، خداست. دين به ما حکم می کند كه تنها راه كامل شدن انسان آن ست كه دستورات الهی و کتاب های آسمانی او  پیامبران و امامانش اين نيروی ماوراء الطبيعه به مطلق و چشم و گوش بسته اجرا كند.
همین امروز روز عید فطر و قربان، تنها در خاورمیانه و کشورهایی که گرایشات مذهبی موجودند برگزار نمی شود همین روزهای مذهبی در کاخ سفید توسط روسای جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز برگزار می شود. شکی نیست که اهداف سیاسی پشت این مسایل است. همه حاکمان سیستم سرمایه داری، عوام فریبی اند و از هر امکان و زور و خرافات برای بقای حاکمیت خویش سود می جویند.
علاوه بر دوران های برده داری و قئودالی، در دوران سرمایه داری نیز كليه دولت های جهان سرمايه داری پيشرفته مانند آمريكا و اروپا و چه دول كشورهای عقب مانده مانند خاورمیانه، همواره مذاهب را تقويت کرده اند و هنوز هم می كنند. حتی در كشورهایی عربی که در اثر مبارزه پیگیر کارگران و مردم آزاده و انقلابات اجتماعی - سیاسی آن ها، دين و دولت از هم جدا شده اند، باز هم دين از پشتوانه طبقات حاكمه و طبقات ثروتمند برخوردار است. آن ها از دين، به عنوان يكی از ابزارهای مهم، در جهت حفظ منافع خود و حاكميت شان بهره می جویند.
حقیقت این است که كليه کتاب های به اصطلاح آسمانی و روایات و دیگر نوشته های مذهبی، تنها درك و شعور زمان خود را منعكس می كنند. از آن جایی که درك و شعور انسان، همواره مسیر تكامل را طی می کند، واهی و تخیلی بودن این کتاب ها و نوشته ها به مرور آشكار شده است.
مسلما، جدايی کامل و همه جانبه دين و دولت، گام بسيار مهمی است برای حرکت به سوی برابری و آزادی های فردی و اجتماعی. از این رو، یک وجه مهم مبارزه جنبش های اجتماعی و هم چنین روشنفکران، نقد دین با هدف جدایی دین و دولت است. در واقع بلاید تلاش شود فرهنگ جامعه تغییر کند، یعنی صرفا با تغییر حکومت مشکلات حل نمی گردد. بنابراین، روشنگری بسیار مهم و حائز اهمیت است.
بی شک، باید برای برپایی جهانی تلاش کرد که در آن، تبعیض نباشد، نابرابری جنسی و ملی نباشد، ستم و استثمار در کار نباشد. همه زشتی ها و پلیدی های جهان امروز، به زیبایی و شکوفایی خلاقیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان شمول و برابر و آزاد تبدیل شود. دنیایی سرشار از عشق و برابری و شادی باشد، دنیایی که در آن، جوهره انسانی به دور از هرگونه تبعیض و نابرابری و تقسیم بندی جنسی و ملی و مذهبی مدنظر همگان قرار گیرد و به فرهنگ عمومی جامعه تبدیل گردد.
حقیقتا، مذهب یکی از انواع سرکوب معنوی است که همه‌ جا بر دوش توده‌ های مردم، سنگینی می کند و ناتوانی طبقات تحت ستم و ناتوانی شان در نبرد با طبیعت، باعث باور به خرافات خداها، شیاطین، معجزات و غیره می شود.
در حقیقت باورهای مذهبی، مانع از آن می شود كه مردم، جهان و هستی و پیرامون خود را آن طور كه هست بشناسند و آگاهانه مساله ای را رد کنند و یا بپذیرند. بنابراین، بدون شناخت درست، چيزی را نیز نمی توان تغییر داد.
از سوی دیگر، ايدئولوژی مذهبی، متكی بر خرافات و تحريف واقعيات جامعه و طبيعت و ادعاهای کاذب است. بنابراین، پرواضح است که دين و مذهب، اختراع خود انسان است. بررسی كتب اديان سه گانه يهوديت، مسيحيت و اسلام، به سادگی نشان می دهد كه اين ها تاريخ سياسی ـ مذهبی، اقوامی هستند كه در عهد كهن می زيستند. در اين كتاب ها، برخی وقايعی كه ادعا شده، هرگز واقعیت نداشته است. یک مثال ساده این است که چرا امروز پیغبمبر و امام و معجزه در هیچ نقطه دنیا مشاهده نمی شود؟ دلیلش روشن است آگاهی بشر به جایی رسیده است که به این نوع خرافات اهمیتی ندهد. در جهان امروز دیگر کسی به فجایع طبیعی چون زلزه و سیل و غیره به عنوان «خشم و خروش خداوند» نگاه نمی کنند.
همه اديان، هم به مردم وعده های «اجر و پاداش» می دهند و هم آن ها را از «گناه» می ترسانند. در حالی که در بین انسان حلال و حرام و گناه و... واقعیت ندارد آن چه هست در مناسبات ميان انسان ها موجود است مربوط به عملکردهای عادلانه و ناعادلانه و درتس و غلط آن هاست. همین ارزش و معيارها نیز با گذشت زمان و با تغيير فضای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همواره دگرگون می شوند و تغییر می یابند.
زن ستيزی در همه کتاب های ادیان و روایات و توضیح المسائل ها، موج می زند. همه اديان، بر فرودست بودن زن نسبت به مرد تاكيد می کنند و آپارتاید جنسی و مردسالاری را پاس می دارند.
ادیان، زنان و كودكان را همانند اشیا، جزو دارائی های مرد به حساب می آورند. ادیان می گويند مردان بايد بر زنان تسلط داشته باشند و دایما باید آنان را كنترل كنند. ادیان، جایگاه زن در همسرداری و «زاد و ولد» به حساب می آورند به صراحت می گویند كه زن بايد مطيع مرد باشد، در غير این صورت، مرد می تواند او مورد ضرب و شتم قرار دهد.
مذهب به انسان ها توصیه می کند که تا وقتی در زمین هستند، تسلیم شوند و صبور باشند و به امید پاداش ‌های آخریت و بهشتی آسایش بیابند. به همین دلیل مذهب، حربه مهمی در دست سرمایه داری در جهت توجیه استثمار و ابدیت بخشیدن به سلطه سرمایه داری است.
مسلما تا زمانی كه چرخ جامعه بشری بر پايه مناسبات اقتصادی و اجتماعی نابرابر و کسب سود و استثمار می چرخد؛ تا زمانی كه تبعیض و ستم و استثمار نابود نشود؛ تا زمانی كه بشر به درك درست از نيروهای محركه واقعی درون طبيعت و جامعه و به خودآگاهی نائل نشود، کمابیش سلطه مذهبی در جوامع جریان خواهد داشت.
تهایتا به قول مارکس، انسان دین را می آفریند. دین، وارونه دیدن عالم است و وارونه دیدن خود انسان؛ به دلیل این که انسان وارونه است. کسی که در محیط وارونه زندگی می کند، اندیشه های او هم وارنگی و اعوجاج پیدا می کند. در تحلیل نهایی مارکس، دین اساسا هم محصول از خودبی گانگی و هم بیانگر منافع طبقاتی است. دین هم ابزار فریب کاری و ستم گری به طبقه زیردست جامعه است و هم بیانگر اعتراض علیه ستم گری می باشد و نیز نوعی تسلیم و مایه تسلی در برابر ستم گری است.
در واقع همه چيز در اين جهان و كل هستی، پديده های مادی و واقعی هستند و خارج از اين، هيچ هستی ديگری وجود ندارد. هيچ قدرت «ماوراءالطبيعه» بشر وجود ندارد. بنابراین، كليه آرا و ايده ها، در نهايت از واقعيت های مادی طبيعت و جامعه نشات گرفته اند.
در آخر باید توجه داشت هرچند که مبارزه با مذهب و روشنگری درباره آن در جامعه، به عنوان یک کار فرهنگی در کنار مبارزه سیاسی و اجتماعی با ظلم و ستم و استثمار سرمایه داری و حکومت، در هر مرحله ای برای فعالین فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برابری طلب و آزادی خواه و عدالت جو الزامی است. هم چنین باید تاکید کنیم که مبارزه با مذهب، به معنی توهین بر هیچ انسان مسلمانی نیست. زیرا مبارزه با مذهب را مبارزه طبقاتی در اشکال مختلف شکل می دهد. مشخصا روشنگری و ارتقای فرهنگی جامعه، عامل مهمی در جهت کم رنگ شدن نقش و باورهای مذهبی در میان اقشار مختلف جامعه است.

در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
نیست یک فریاد....
ای خداوندان ظلمت شاد!
از بهشت گندتان، ما را
جاودانه بی نصیبی باد!
باد تا فانوس شیطان را برآویزم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آئین
باد تا شب های افسون مایه تان را، من
به فروغ صد هزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین
(زنده یاد شاملو)

یک شنبه هفتم اسفند 1390 - بیست و ششم فوریه 2012
بهرام رحمانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر