۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

كجای كاریم؟


تحولات یك ماهه اخیر، تمامی تشكل های مخالف رژیم جمهوری اسلامی و تمامی كوشندگان جنبش های اجتماعی مختلف را با پرسش ها و وظایف جدیدی روبرو كرده است. همه نظرها و برنامه ها و ادعاهای درست و نادرست گذشته، به بوته آزمایش گذاشته شده است. به پاخیزی یك جنبش عظیم سیاسی، و ورود جامعه به دوره ای جدید كه با اعتلای انقلابی رقم می خورد، فرصت های بی نظیر برای سازماندهی و پیشروی در مسیر یك انقلاب اجتماعی را به همراه آورده است. در عین حال، خطرات بزرگی نیز در كمین جنبش عمومی مردم است كه می تواند شور و شوق و فداكاری های آنان را بی ثمر كند. شک نیست که خیزش توده ها با افت و خیزهای ناگزیر جلو می رود. این طبیعت چنین خیزش هایی است. ولی مساله اینست که تشدید تضادها، به نقطه غلیان رسیدن شرایط سیاسی، روزنه ها و راه های جدیدی را بر مبارزه توده ها می گشاید و خیزش جاری به صورت موج وار، با حدت و شدت از گوشه ای دیگر و به شکل های دیگر، فوران خواهد کرد. این دورنمایی است که علیرغم سرکوب و برقراری حکومت نظامی غیر رسمی، برابر جامعه گشوده شده است. در چنین اوضاعی، طبقه كارگر چه می كند؟ عناصر و تشكل هایی كه خود را مدافع منافع كارگران می دانند و جنبش كارگری عرصه عمده فعالیت آنهاست، به چه كاری مشغولند و چه می گویند؟ آیا فرصت های پیش رو را می بینند و در صدد استفاده از این فرصت ها برای نزدیك كردن جامعه به انقلابی هستند كه ریشه های استثمار و ستم را بسوزاند و نظام و مناسباتی نوین بنا كند؟
آنچه تاكنون از بخش بزرگی از این عناصر و تشكل ها مشاهده كرده ایم ما را به این نتیجه می رساند كه خیر! طرز تفكر سترون و غیر انقلابی، هدف های محدود، كم توقعی، جزم گرایی و اعتقاد به الگوهای جامد در مبارزه طبقاتی، سرانجام میوه تلخ خود را به بار آورده است. بخش قابل توجهی از عناصر و تشكل های منتسب به جنبش كارگری و چپ، از سیر تحولات جامعه و نیازهای سیاسی و تشكیلاتی خیزش پر شتاب توده ها عقب مانده اند. و ای كاش فقط این بود! در این میان، عناصر و تشكل هایی پیدا شده اند كه برای بی اعتبار كردن خیزش مردم، و دوری گزیدن از رویارویی توده ها با قدرت سیاسی حاكم، به هر بهانه و توجیه و استدلالی چنگ می اندازند. نرم ترین توصیفی كه در مورد اینگونه توجیه ها و استدلال ها می توان به كار برد، آشغال و منحط است. (1)
اما بگذارید برخورد انتقادی به عناصر و تشكل های منتسب یا مرتبط با جنبش كارگری را از خودمان شروع كنیم. مروری بر نوشته های یك ساله اخیر "جمعی از فعالین كارگری" نشان می دهد كه زمینه تحلیل ما از اوضاع عمومی جامعه، موقعیت تضادهای طبقاتی و اجتماعی و سیاسی، و روندهای محتمل، عمدتا صحیح بوده است. (2) ما به پیشگویی در تحلیل سیاسی معتقد نیستیم. اما توجه كافی به موقعیت تضادها، و پرهیز از یك جانبه نگری سیاسی و تنگ نظری طبقاتی، می تواند تا حد زیادی به گرفتن نبض جامعه كمك كند؛ می تواند كمك كند كه روندهای محتمل را از پس گرد وغبار وقایع روز، بهتر ببینیم؛ می تواند كمك كند كه صدای تحولات فردا را از دل "سكوت" امروز واضحتر بشنویم. امروز كه به نوشته های خود در چندین ماه گذشته رجوع می كنیم، تاكیدهای صحیحی را بر آنچه می تواند پیش آید، و نیز بر این كه رژیم جمهوری اسلامی برای چه دورنمایی تدارك می بیند، پیدا می كنیم. درست به همین خاطر، خود را شایسته برخوردی نقادانه می دانیم. این انتقاد از خود، شاید برای ما گزنده تر و آزار دهنده تر از انتقادی باشد كه بر بسیاری دیگر از عناصر و تشكل های منتسب به جنبش كارگری روا می دانیم. ما نیز از سیر وقایع، و انجام وظایفی كه بارها بر آن پافشاری كرده بودیم، به میزان زیادی عقب افتادیم. شك نداریم كه كمبود نیرو، یكی از عوامل مهم در این عقب افتادن است. اما فقط این نیست. برای فعالیت در دوره های جدید، برای استفاده از فرصت های نوین، برای تاثیر گذاشتن و تاثیر گرفتن از توده های پا به صحنه گذاشته، باید دورنماهای مبارزاتی را دوباره تعریف كرد؛ باید ضرباهنگ فعالیت را تغییر داد؛ باید شیوه ها و روش ها و ابتكارهای جدید اتخاذ كرد؛ باید نوع سازماندهی نیروهای خود و رابطه كار مخفی و كار علنی را با توجه به شرایط نوین دوباره ترسیم كرد و به اجراء گذاشت؛ باید شعارهای مناسب و به روزی كه نبرد امروز را به اهداف عالیتر و دورنمای انقلابی پیوند بزند، تدوین كرد و به میان گذاشت (كه شاید این آخری آسانترین كار در میان كارهایی كه باید انجام شود باشد.) کلید مجموعه این فعالیت ها: افزایش تلاش برای ایجاد هسته های انقلابی حزبی در دل پیشروان طبقه کارگر و پیشروترین و پیگیرترین زنان و روشنفکران و جوانانی که علیه کلیت نظام حاکم هستند؛ افزایش تلاش برای تبلیغ و ترویج برنامه کمونیستی برای تحول جامعه؛ افزایش تلاش برای نزدیک و متحد کردن کمونیست های انقلابی؛ و برافراشتن پرچم روشن و قدرتمندی است که قشرها و طبقات ستمدیده را به گرد هم آمدن و ادامه مبارزه برای خلاص شدن از شر این نظام ارتجاعی و پیشبرد اهداف آزادیخواهانه و حق طلبانه خود فرابخواند.
با چنین نگاهی به شرایط، و با چنین حركتی است كه می توان از سیر تحولات حتی المقدور عقب نیفتاد؛ دنباله رو اوضاع و سیر خودجوش خیزش توده ها نشد؛ در هر گام جای پای خود را محكم كرد و با استفاده از فرصت ها، جهش های نسبتا سریعی را به سطوح بالاتر مبارزه و تشكل تدارك دید. در چند هفته گذشته، ما تلاش كردیم تحرك سیاسی و عملی خود را بیشتر كنیم؛ تلاش كردیم در میان توده های به میدان آمده باشیم؛ تلاش كردیم نیروی كوچك خود را برای یافتن مبارزان جوان و پیشرو و تاثیرگذاری بر آنان فعال كنیم. اما علیرغم همه اینها، عقب ماندن از اوضاع كماكان بیداد می كند. بدون اینكه بخواهیم برخورد احساسی و شتابزده به اوضاع كنونی داشته باشیم، باید اذعان كنیم كه ما از بافتن رشته های اتحاد و پیوند با آن دسته از عناصر و تشكل ها كه تحلیل و رویكردشان به شرایط و وظایف را به خود نزدیك می بینیم باز ماندیم. این نكات انتقادی را به ویژه با این هدف روی كاغذ می آوریم، تا همه رفقای شناخته و ناشناخته ای كه به نظرها و سیاست های "جمعی از فعالین كارگری" رجوع می كنند و خود را هم جهت یا متحد با این نظرها و سیاست ها می دانند، به فعالیت و تحرك خویش نیز در این روزها نگاهی دوباره بیندازند و ببینند كه به راستی، وظایف انقلابی را محكم در دست گرفته اند؟ ببینند كه آیا برای تغییر جهت موج خیزش مردم به یك مسیر صحیح تلاش كرده اند؟ یا بر عكس، خود دنباله رو و تابع سیر وقایع شده اند؟ باشد تا این ارزیابی انتقادی از رویكرد و حركت، به همسو كردن و سامان دادن به فعالیت های پراكنده و چند سویه همگی ما كمك كند.
برگردیم به گرایش و رویكرد بخش های دیگر (یعنی بخش غالب) عناصر و تشكل های منتسب به جنبش كارگری. در مورد اینها، غافلگیری و انفعال در قبال خیزش توده ها را به وضوح مشاهده می كنیم. چرا غافلگیری؟ چرا انفعال؟ ما مدتهاست با گرایش هایی روبرو هستیم كه هم رگه های عمیق رفرمیستی دارند و هم آغشته به اكونومیسم و دنباله روی از جنبش خودبخودی طبقه كارگرند. (3) این گرایش ها نهایتا انقلاب اجتماعی را امكان پذیر نمی دانند؛ یا لااقل آن را به آینده ای نامعلوم موكول می كنند. اینها نمی توانند و نمی خواهند ربطی میان فعالیت های امروز خود و جنبش امروز كارگران، با دورنمای انقلاب اجتماعی ایجاد كنند. بنابراین از یك طرف، فعالیت ها و مبارزات امروزشان نهایتا به چارچوبی اصلاح طلبانه و مطرح كردن مطالبات در چارچوب نظام موجود محدود می شود؛ و از طرف دیگر، انقلاب اجتماعی و یا نظام سوسیالیستی ادعایی شان، در گرو رشد و تكامل خودبخودی تضادها و پخته شدن شرایط عینی است (بدون اینكه عنصر ذهنی انقلابی بتواند در آن نقش مهم یا تعیین كننده ای ایفا كند.) همین نگرش محدود و نادرست از نحوه تكامل تضادهای جامعه و تاثیر متقابل شرایط عینی و عناصر ذهنی، باعث شده كه این افراد و تشكل ها از آنچه در بطن جامعه می گذرد و از احتمال بروز چرخش ها و برآمدهای سیاسی كه كل جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد غافل بمانند. نگرش تدریج گرایانه اینان، نمی گذارد كه تجربه های دور و نزدیك در ایران و سایر نقاط دنیا را در خاطر داشته باشند و روندهای محتمل را پیش بینی كنند. این مبنای غافلگیری آنهاست.
مشكل دیگر، درك مكانیكی (غیر دیالكتیكی) و دگماتیستی آنها از خصوصیت و كیفیت جنبش های گوناگون طبقاتی و اجتماعی و تاثیر متقابل این جنبش ها بر یكدیگر است. برگردیم و اظهارات این عناصر و تشكل ها را در چند ساله یا همین چند ماهه اخیر مروری بكنیم. ببینیم كه در مورد جنبش كارگری در ایران و رابطه آن با جنبش های دیگر نظیر جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش جوانان و... چگونه صحبت كرده اند. ما با نیات این عناصر و تشكل ها كاری نداریم: اینكه طرفدار كارگران و زحمتكشان هستند یا نه؟ آیا دلشان برای توده های گرفتار فقر و فلاكت می سوزد یا نه؟ آیا واقعا می خواهند دردی از دردهای توده ها درمان شود و به خوشبختی و رفاه و عدالت برسند یا نه؟ صرفا نیات خوب داشتن، گرهی را باز نمی كند. اصل قضیه اینست كه این قبیل گرایش ها، جای پا و تكیه گاه سیاست های رفرمیستی و اهداف طبقاتی (غیر پرولتری و غیر انقلابی) خود را در جنبش كارگری قرار داده اند. در اینجا فرصتش نیست (و راستش اهمیت درجه اول هم ندارد) كه در مورد اینكه چرا و چگونه منافع و اهداف خرده بورژوایی و بورژوایی در جنبش كارگری حضور می یابد و بیان "كارگری" پیدا می كند صحبت كنیم. اصل قضیه اینست كه در این حالت، جنبش كارگری عملا و نهایتا اهرمی می شود برای پیشبرد سیاست های رفرمیستی و در نتیجه، دست نخوردن به پایه های نظام طبقاتی استثمارگر و دستگاه ستمگر سیاسی. گرایش های مورد بحث، عمدتا در قالبی "كارگریستی" ظاهر شده اند. هنوز یادمان نرفته كه در جریان بحث هایی كه در جمعبندی از مراسم اول ماه در پارك لاله تهران به راه افتاد، خیلی ها حكم بر این دادند كه جنبش كارگری ایران، در صف مقدم جنبش های موجود قرار گرفته و به موتور محركه و جهت دهنده به سایر جنبش ها تبدیل شده است. (4) بگذارید به صراحت بگوییم، جنبش كارگری ایران یك جنبش عقب نگهداشته شده (به لحاظ سیاسی) است. به همین روشنی! مسلما استبداد حاكم و سركوب دائمی در این عقب نگهداشته شدن، نقش اصلی را بازی می كند. اما فقط این نیست. گرایش های رفرمیستی و اكونومیستی (گرایش های خرده بورژوایی و بورژوایی) نیز نقش مهمی در عدم ارتقاء جنبش كارگری و وضعیت كنونی آن بازی كرده اند. تعریف و تمجیدهای نادرست و غیر واقعی از موقعیت و كیفیت جنبش كارگری، یعنی كمك به عدم ارتقاء این جنبش؛ یعنی نادیده گرفتن و در نتیجه صحه گذاشتن بر عقب ماندگی های این جنبش.
در چنین اوضاعی، ناگهان یك فرایند متفاوت انفجاری، از جایی دیگر به راه می افتد. این جریان به دلایل مختلف، تحت تاثیر و نفوذ سیاسی بعضی از جناح های رژیم مرتجع قرار دارد. جنبش كارگری كه قرار بود جهت دهنده به سایر جنبش های باشد، ناگهان در حاشیه قرار می گیرد. تعداد قابل توجهی از اعضای طبقه كارگر، به ویژه كارگران و بیكاران جوان، به صورت فردی و تحت پرچم ها و رنگ ها و شعارهای غیر پرولتری و ضد كارگری، در خیزش عمومی شركت می كنند. در روزهای كارزار انتخاباتی، قبل از رای گیری، عناصر و تشكل هایی كه گرفتار رفرمیسم و اكونومیسم اند، منفعل و بی سر و صدا هستند. به نظر می آید كه به دلیل اختلاف نظرهای سیاسی، و جهت گیری های مختلف در مورد مضحكه انتخاباتی رژیم، نمی توانند موضع مشتركی بگیرند. بعضی ها اینجا و آنجا از "شركت نكردن خود در انتخابات" می نویسند اما حاضر نمی شوند به طور مشخص طبقه كارگر و مردم را به تحریم انتخابات فرا بخوانند. در واقع حاضر نمی شوند به نام كارگران، یك نقش پیشرو سیاسی و جهت دهنده را برای كل جامعه بازی كنند. بعضی ها هم هستند كه به تكرار خواسته های مطرح شده در قطعنامه مشترك اول ماه مه قناعت می كنند و می گویند این جواب كارگران به مضحكه انتخابات است. انگار نه انگار كه سنگ روی سنگ بند نیست. در این موقعیت انفعالی كه گرایش های مورد بحث گرفتارش شده اند، تجمع های گسترده شبانه در حمایت از این یا آن نامزد بر پا می شود. به وجود آمدن یك فضای جدید و ملتهب سیاسی در كل جامعه غیر قابل انكار است. موضوع قدرت سیاسی دارد بعد از مدتها به مركز توجه میلیون ها نفر تبدیل می شود.  در آن شرایط، ما و رفقایی دیگر از جنبش چپ فریاد می زنیم كه فرصت های مهم (هر چند موقتی) برای فعالیت آگاهگرانه سیاسی در میان توده های وسیع ایجاد شده است. باید این فرصت ها را دریابیم و همزمان با تمام قوا برای رفع خطرات و توهماتی كه از جانب بخشی از ارتجاع حاكم بر سر مردم سایه افكنده تلاش كنیم. اما اكونومیستها و رفرمیستها گوش شنوا ندارند. در این میان، ترحم انگیزترین موضع گیری را در نوشته ای دیدیم كه حضور توده ها در خیابان ها قبل از انتخابات را تحت تاثیر تجمع های كارگری در اول ماه مه امسال می دید!
بعد از تقلب بزرگ انتخاباتی، و ورود جامعه به یك اعتلا در ابعاد توده های میلیونی، گرایش های اكونومیستی و رفرمیستی منتسب به جنبش كارگری نیز به سرعت خود را با شرایط جدید منطبق می كنند. گرایش انفعالی در بعضی از این عناصر و تشكل ها، به سطح دشمنی آشكار با خیزش توده ها تكامل می یابد. اینها توده های خشمگین مردم را به نشستن در خانه دعوت می كنند مبادا ماجرا به نفع موسوی و كروبی تمام شود! (5) اینها پیشاپیش دست خود را به نشانه تسلیم سیاسی در برابر جناح "اصلاح طلب" رژیم بالا برده اند. تا آنجا كه به رهنمودهای اینها برای كارگران مربوط می شود، در واقع لیاقت و توان شركت در خیزش را برای طبقه كارگر نمی بینند؛ به نحوی كه بتواند مسیر را عوض كند و سیاستی متفاوت و مستقل و راهگشا را خلاف جهت برنامه ها و اهداف ارتجاعی امثال موسوی در پیش بگیرد. این سیاست و رویكرد را فقط می توان منحط و آشغال نامید. بیشتر اینها فكر می كردند كه جنبش كارگری برای خودش و فارغ از تضادها و تحولات سیاسی و اجتماعی (منجمله وقایعی كه جرقه اش را می تواند تضادها و شكاف های درون رژیم بزند و صحنه نفوذ جناح های حكومتی باشد) تكامل می یابد و پیشرفت می كند. بیشتر اینها اصلا كارگران را لایق شركت در نبردهای سیاسی و آبدیده شدن و پالایش پیدا كردن در جریان خیزش ها نمی دانند؛ لایق و قادر به آموختن سیاست و شناخت یافتن از سیاست ها و منافع طبقات گوناگون در جریان توفان های بزرگ نمی دانند. از نظر اینها میدان و عرصه فعالیت كارگران همان كارخانه و اعتصاب ها و تحصن های عمدتا اقتصادی ـ رفاهی است. اینها وقتی كه می خواهند بزرگ و گسترده فكر كنند، از چارچوب مطالبات فراوان و چانه زنی های گسترده فراتر نمی روند. اینها به خیال خودشان دنبال "خلوص" جنبش كارگری هستند و به همین خاطر خدا خدا می كنند كه این روزهای پر آشوب زودتر بگذرد تا جنبش كارگری برگردد سر خانه و زندگی خودش!
شكل دیگری از انفعال یا عدم تحرك كافی، این روزها در قالب محدود كردن اهداف طبقه كارگر از شركت در خیزش كنونی ظاهر می شود. بسیار می شنویم كه هدف از شركت، یكم افشاگری و توهم زدایی از جناح های مختلف رژیم ( و مشخصا امثال موسوی و كروبی) است و دوم، كمك به تشكل یابی سریع جنبش كارگری با استفاده از فرصتی كه پیش آمده است. (6) این دو هدف، كاملا به هم ربط دارد و هر دو بیان یك رویكرد انفعالی به اوضاع است. در شرایط كنونی، دو جور می شود افشاگری و توهم زدایی زد. یكی اینكه فقط از ماهیت یكسان و ضد مردمی و ضد كارگری همه جناح های هیئت حاكمه (اعم از متقلبان در انتخابات و معترضان به تقلب) بگوییم و به توده ها هشدار دهیم كه زیر پرچم سبز موسوی جمع نشوید. دوم اینكه به مردم بگوییم خشم و نفرت و انرژی مبارزاتی خود را باید گسترده تر و عمیقتر و پیگیرتر به میان آورید؛ باید پایدارتر و ادامه دارتر در میدان بمانید و روش ها و ابتكارهای گوناگون مبارزاتی را به كار ببندید؛ باید فرصت از هم گسیختن قدرت سیاسی حاكم، و آماج قرار دادن ستون های این حاكمیت مرتجع را بیشتر دریابید و از آن برای پیشروی جنبش عمومی بیشتر استفاده كنید؛ باید دورنمای انقلاب اجتماعی و اهداف و خواسته هایی را دارا باشید كه خیزش امروز را به آن دورنما مرتبط كند؛ باید به دنبال شناختن و دست یافتن به ستاد رهبری كننده ای باشید كه بتواند این نبرد عظیم و ادامه دار را هدایت كند؛ و برای همه این كارها باید نارهبرانی مانند موسوی و كروبی و سیاست ها و ارزش ها و اهداف ضد مردمی ای كه اینان نمایندگی اش می كنند و به تحكیم و ادامه حیات نظام سرمایه داری، و رژیم مذهبی و زن ستیز كنونی می انجامد را طرد كنید. این دو نوع افشاگری با هم تفاوت دارد و به نتایج متفاوتی خدمت می كند. به مساله تشكل یابی كارگران نیز دو جور می توان نگاه كرد. یكی اینكه منظورمان صرفا تلاش برای ایجاد تشكل های موسوم به صنفی یا سندیكایی در جنبش كارگری باشد. یعنی با استفاده از شكاف در هیئت حاكمه و تضعیف جناح حاكم، فرصت را غنمیت شمرده در پی امتیاز گرفتن از دولت در این زمینه باشیم. دیگری اینكه، با استفاده از فضای سیاسی و اعتلای انقلابی در كل جامعه، منجمله در صفوف كارگران، شكل های متفاوتی از سازماندهی را به كار بگیریم كه اتفاقا بخش مهمی از آن به تشكل یابی سیاسی طبقه كارگر مربوط می شود و نطفه های اعمال قدرت سیاسی، و دخالتگری سیاسی و عملی در خیزش ها و تحولات پیش رو را شكل می دهد. ایجاد تشكل هایی كه می تواند به پیگیری و پایداری خیزش عمومی مردم كمك كند و به گسترش و ارتقاء اعتراضات سیاسی طبقه كارگر به روش های اعتصابی و اشغال محیط های كار كمك كند، بخشی از وظایف كنونی را شامل می شود.
بگذارید با یك مثال ملموس نشان دهیم كه تنگ نظری ظاهرا دلسوزانه نسبت به خواسته ها و منافع روز طبقه كارگر، در شرایط پر تلاطم كنونی، به چه نتایج مرگباری می تواند بینجامد. در مباحث انتقادی مربوط به تجمع اول ماه مه در پارك لاله، با این اتهام روبرو شدیم كه "جمعی از فعالین كارگری" توجهی به بهبود معیشت كارگران ندارد و برایش مهم نیست كه كارگران گرسنگی می كشند یا نه. ما را متهم كردند كه چون در مورد خطر فریب خوردن و دنباله روی كارگران از وعده های اقتصادی و رفاهی نامزدهای ریاست جمهوری اسلامی هشدار داده ایم، داریم به كارگران می گوییم كه اگر این یا آن جناح مجبور شد و به شما امتیازی داد قبول نكنید چون ممكنست به نفع مرتجعین حاكم تمام شود. (7) وقایع چند هفته گذشته، به خوبی نشان داد كه حق با ما بود و عطف توجه به "معیشت كارگران" از جانب كسانی كه "جمعی از فعالین كارگری" را بر سر این نكته نقد می كردند، در عمل به كجا می انجامید. این واقعیتی است كه ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد با پخش پول، حواله برای گرفتن وام بانكی، بالا بردن حقوق بازنشستگی و سود سهام عدالت در بین گروهی از تهدیدستان و محرومان كه بخشی از آنها در صف طبقه كارگر جای دارند، رای خرید. احمدی نژاد با این كار، برای خود تبلیغاتچی به دست آورد و یا اینكه بخشی از مخالفان بالفعل خود را به سكوت واداشت. آیا با معیار "توجه به مساله گرسنگی" و محرومیت این گروه از افراد، می شود حمایت از احمدی نژاد و یا سكوت در قبال باند تبهكاری كه او نمایندگی اش می كند را ارزش گذاری كرد و این كار را جایز شمرد؟ آیا منتقدان ما می دانند كه امروز افراد محروم و بیكار دیگری از شهرستان ها و روستاهای عقب مانده و فقیر، دقیقا با انگیزه سیر كردن شكم خود و خانواده شان و یا با هدف دستیابی سریع به چند میلیون تومان و تشكیل خانواده، در لباس مزدوران بسیجی به ضرب و شتم مردم معترض در خیابان ها مشغولند؟ آیا مساله فقر و گرسنگی و فلاكت را می توان تا به این حد مجزا از محیط حاكم و تضادهای سیاسی جامعه مورد توجه و برخورد قرار داد و برایش پاسخ های هر چند فوری و موقتی پیدا كرد؟ جواب ما منفی است. به عقیده ما هر كس چنین بیندیشد نه فقط مساله آموزش سیاسی و انتقال آگاهی انقلابی به توده های كارگر و زحمتكش را نادیده گرفته است؛ بلكه در شرایط خاص كنونی زمینه مساعدی را برای مزدور پروری امثال احمدی نژاد از میان توده های محروم مهیا می كند.
در اینجا لازم می دانیم به صورت كناری به یك رویكرد ظاهرا متفاوت دیگر كه در برخورد به شرایط كنونی بروز یافته، اشاره ای بكنیم. این رویكرد با سطحی نگری و خوشخیالی، مساله سازماندهی انقلاب اجتماعی را ساده می كند. این رویكرد، پدیده پیچیده و متناقضی كه در جامعه جاری است را با حداقلی از تلاش و تبلیغ سیاسی، در حال گذر به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و برقراری یك دولت انقلابی و متفاوت تصویر می كند. (8) در چارچوب همین نگرش است كه رهنمودهای عجیب و بدون پشتوانه برای اعمال رهبری چپ (چپی كه خودشان مد نظر دارند) بر خیزش میلیونی توده ها صادر می شود. در چارچوب همین نگرش است كه فراخوان اعتصاب سیاسی در واحدهای بزرگ تولیدی، بدون ایجاد زمینه های سیاسی و تشكیلاتی حداقل برای تحقق این عمل، به گوش می رسد. در چارچوب همین نگرش است كه خیزش عظیم توده ها بسیار گسترده تر از آنچه هست بزرگ نمایی می شود و تظاهرات 3 میلیونی تهران به 10 میلیونی تبدیل می شود. در چارچوب همین نگرش است كه به مردم حاضر در صحنه وعده داده می شود كه فقط كافیست چند روز پایداری كنید و میلیونی به خیابان بیایید مساله حل است! قرار كه نیست ماه ها این كار را بكنید!! به نظر ما این رویكرد اگر چه مبارزه جویانه تر از آن رویكرد انفعالی ظاهر می شود و در ارزیابی از فرصت ها در شرایط جدید اعتلای انقلابی روی نكات درستی انگشت می گذ ارد، اما نهایتا از ترسیم پیچیدگی ها و تضادهای راه طولانی انقلاب و نیازها و ابزار سازماندهی انقلاب اجتماعی عاجز می ماند. بنابراین نمی تواند طبقه كارگر و توده های مردم را به آگاهی و تدارك لازم برای پیشروی در مسیر انقلاب رهنمون شود.
تا اینجای كار، نكات انتقادی بالا را برای ترسیم گرایش ها و رویكردهای كلی در صحنه جنبش كارگری ایران، و دامن زدن به بحث و جدل بر سر وظایف دوره كنونی كافی می دانیم. اوضاع جامعه به گونه ای جریان یافته كه ادامه مباحثه بر سر سیاست جنبش كارگری كه حول مساله برگزاری تجمع اول ماه مه به راه افتاده بود را، در چارچوب گذشته، ناقص و غیر مفید می سازد. شك نیست كه سیاست های امروز ادامه و تكامل منطقی همان سیاست ها و رویكردها و نگرش هاست؛ اما باید قالب مبارزه انتقادی گذشته را گسترش داد و مباحث را با توجه به مسائل حیاتی روز تعمیق كرد. می دانیم كه هم اكنون بسیاری از رفقا و دوستان در چارچوب جنبش چپ و كارگری ذهن خود را بر سر این مسائل متمركز كرده اند و انتظار داریم كه هر چه زودتر حاصل تلاش های فكریشان را در مقالات راهگشا ببینیم.

توضیحات:
1)      توجه داشته باشید كه ما در این نوشته به نقد رویكردها و گرایش های نادرستی كه امروز به وضوح خود را به نمایش گذاشته اند می پردازیم و نه نقد افراد یا تشكل های معین. چه بسا در جریان پیشرفت و تكامل مبارزه طبقاتی و تحولات سیاسی جامعه، بخشی از افراد و تشكل هایی كه حامل چنین رویكردها و گرایش هایی هستند، تغییر جهت دهند و به انتقاد از آن بپردازند. یك هدف مهم نوشته حاضر، كمك به راه افتادن و تعمیق چنین روندی است. در عین حال می دانیم كه عقبگرد برخی افراد و تشكل ها در شرایطی كه جنبش عمومی توده های مردم جهش وار به پیش می رود، بسیار سریعتر از دوره های عادی انجام می گیرد و می تواند باعث انحطاط سیاسی و افتادن به دام های بی بازگشت شود.
2)      رجوع كنید به مقالات و اطلاعیه های ماه های اخیر «جمعی از فعالین کارگری» (JAFK)  در مورد تدارک اول ماه مه، جمعبندی از مراسم روز جهانی کارگر، و در تحریم انتخابات.
3)      همینجا لازم می دانیم حساب دوستان "كمیته هماهنگی..." (گرایش لغو كارمزدی) را از بقیه جدا كنیم. این دوستان فعالانه با انتشار یك سلسله اطلاعیه و مقاله كوشیدند در مورد مضحكه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و وقایع بعد از آن، آگاهی سیاسی نسبت به این وقایع و تحولات تعیین كننده را در میان كارگران انتشار دهند.
4)      برای نمونه رجوع كنید به مقاله « چند بر هیچ به نفع جنبش كارگری؟»  نوشته کاوه اردلان ـ خرداد 88
5)      رجوع كنید به اظهار نظرها و تحلیل های مسئولین حزب حكمتیست؛ و نیز گرایشی كه برخی در اظهارات عناصری مانند بهمن شفیق و عباس فرد و همفكرانشان بازتاب می یابد.
6)      رجوع كنید به اظهار نظرهای برخی فعالین در تلویزیون كومله.
7)      رجوع كنید به مقاله «آیا سازمان دهندگان تجمع اول ماه مه ماجراجویی کردند؟»  نوشته بهرام رحمانی ـ اردیبهشت 88
8)      رجوع كنید به اظهار نظرهای مسئولان حزب كمونیست كارگری ایران در تلویزیون كانال جدید.

 تیرماه 88
جمعی از فعالین کارگری(جافک) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر