روز کارگر! روز معلم!
نظام جمهوری اسلامی هر سال به بهانه روز معلم ِ مندرآوردی خود، روز جهانی کارگر را تحتالشعاع روز معلم قرار میدهد و از دهم اردیبهشت شروع میکند و تا ۱۳ و ۱۴ اردیبهشت در مدح و ثنای مطهری، این چهره ارتجاعی نظام سخنوری و قلمفرسایی میکند، ما معلمان مطهری را نمایندۀ نظام ارتجاع میدانیم، نه معلم. وی در آثار خود که به چاپهای متعدد فرمایشی رسیده دشمن معلمان آگاه و زحمتکش به خصوص زنان مترقی بوده است.
اما روز جهانی معلم در واقع روز ۵ اکتبر برابر با ۱۳ مهر ماه است که معلمان آگاه سراسر جهان با تاکید و تمرکز بر آموزش همگانی و نقش آن در ارتقاي زندگی ستمدیدگان و با شعارهای مترقی مانند: ارتقاي سطح معیشت معلمان، برابری زن و مرد معلم درهمه سطوح، ایجاد فرصتهای برابر آموزشی برای دختران و پسران، پول اسلحه را برای آموزش صرف کنید، دست ایدئولوژیها از مدارس کوتاه، کودکان سرباز و کودکان کار را به مدرسه برگردانیم، مدارس باید مستقل باشند، به کودکان آموزش دهید تا از خود در برابربيماريهاي واگيرو ایدز محافظت کنند و .... این روز را گرامی میدارند .
در سال 1944 خانم «متی ویت» آموزگار آمریکایی درپی آن بود که دولتمردان را وادارد تا روزی را به نام روز معلم برگزینند. راه زیادی طی شد تا بالاخره درسال 1994 میلادی، روز 5 اکتبر برابر با ۱۳مهر ماه ازسوی سازمان یونسکو به عنوان روز جهانی معلم به تصویب نمایندگان کشورهای جهان، از جمله ایران رسید. اما سالهاست که این روز نه تنها از سوی وزارت آموزش و پرورش ایران نادیده گرفته میشود و به فعالان صنفی اجازه بزرگداشت و تاکید بر شعارهای روز جهانی معلم داده نمیشود بلکه معلمان با برخورد شدید و سرکوب و زندان مواجه شده و میشوند.
نظام جمهوری اسلامی علاوه بر ناديده گرفتن روز جهاني معلم و تحميل يك روز فرمايشي به عنوان روز معلم (12 ارديبهشت روز درگذشت مطهري)، تمامی تشکلهای صنفی ِ مستقل معلمان را غیرقانونی و منحل اعلام کرده و اکثر اعضای کانونهای صنفی معلمان را به اتهامهای واهی همچون جاسوسی، بر هم زدن امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و... دربند کرده است و فرزاد کمانگر معلم آگاه کُرد را در اردیبهشت ۸۹ مقارن روز معلم فرمایشی و فقط به جهت ترساندن معلمان مبارز وحشیانه اعدام کرد .
در هرجامعهای، این معلمان هستند که تقریباً تمامی نیروی کار را تربيت كرده و ارتقا ميدهند و دانش و مهارت به آنان ميآموزند و به نیروی کار ِ در خدمت سرمایه، ارزشی ميافزايند که باعث بالا رفتن قيمت آن در بازار كار شده و سود حاصل از اینِ ارزش افزوده نصيب سرمايه، سرمايهداران و يا دولت سرمايهداري ميشود، روزجهاني كارگر، اول ماه مه، روز گراميداشت تمامي زحمتكشان ازجمله كارگران، معلمان، پرستاران و تمامي كساني است كه سرمايهداري آنان را به انواع مختلف استثمار ميكند.
معلمان، به طور کلی در تصمیم گیریها هیچ جایگاهی ندارند اما زنان ِ معلم که نیمی از کارکنان آموزش و پرورش را تشکیل میدهند در پایینترین جایگاه تصمیم گیری و برنامهریزی قرار دارند، به عبارت صحیحتر زنان معلم در هیچ تصمیم گیری شرکت داده نمیشوند و زیر شدیدترین فشار روانی و جسمانی قراردارند . تمامی مدیران میانی و بالایی كه از مردان وابسته به حاکمیت بوده و هستند، هیچ سابقه آموزشی نداشته و آنچه در سخنرانیها و بخشنامهها و مصاحبهها میگویند اگر جمله دندان گیری داشته باشد حاصل یادگیریشان در این سی و اندی سال و یا تقلید کوته نظرانه آنان از بازدیدهای خارجیشان است. مقامات آموزش و پرورش به معلمان بخصوص زنان معلم میگویند: کار از شما دستور ازما! زنان معلم و ساير زنان شاغل در آموزش و پرورش علاوه بر اينكه در محل كار و جامعه، به عنوان «جنس دوم»، متحمل انواع و اقسام تبعيضها ميشوند، کارخانگی، رسیدگی و مراقبت از فرزندان، سالمندان وبيماران، مديريت خانه و... را برعهده دارند. با عشق و تعهد از خواب و استراحت خود میزنند و در تاریک و روشن صبح از این سر شهر به آنسو میروند تا خود را به مدرسه برسانند. نتیجه طبیعی این امر اُفت تحصیلی درسراسر کشور بوده و خواهد بود و تمامي اينها مزيد بر فشارهاي روزافزوني است كه به شكل مهندسي جنسيتي در عرصۀ تربيتي و آموزشي كشور در حال تحميل و اجراست.
در واقع همان دیدگاهی که نظام اسلامی نسبت به زن دارد با فشار و سرکوب بیوقفه عیناً در مورد زنان معلم اعمال میشود،ازحجاب اجباری و بیرونی – اندرونی ساختن فضای مدارس گرفته تا ترویج فرهنگ اطاعت و سکوت و ترویج فرهنگ سربه زیری و عفاف و حجاب و تعیین کردن رنگ و فرم لباس و کفش او، تا درس، کتاب، سوال، امتحان و... همه اینها زنان معلم را به مورچههای کارگری تبدیل میکند که باید شبانهروز کار کنند وکار... اما در هنگام مطالبات و کسب حقوق شغلی واجتماعی و مادی خود جز قوت لایموت نصیب چندانی ندارند. مقامات ميخواهند تا معلمان از آنچه دارند با نجابت شکر گزار باشند و به جایگاه کوچک خود بسنده کنند، چون الگوی نوجوانان هستند ! فشار مردسالاری در آموزش و پرورش به حدی است که هزاران هزار زن شایسته و با تحصیلات عالی تحت مدیریت مردانی با مدرک دیپلم ویا زیر دیپلم کار میکنند و معلوم است که در چنین فضایی چه تصمیماتی گرفته ميشود و ارتقاي زنان تاچه حد مشکل و تقریباً غیر ممکن است.
حضور کم زنان – چیزی در حد صفر- در مدیریت های عالی، میانی و تشکیلات اداری وزارت آموزش و پرورش تناسبی با تعداد پرشمار زنان در مدارس ندارد. البته ما بر این باوریم که ِصرف حضور زنان در مدیریت لزوماً شرايط برابري براي زنان فراهم نخواهد كرد. برای حصول برابری، انقلابی عظیم لازم است تا تمامی ساختار آموزش و پرورش متحول شود.
در بسیاری از کشورهای جهان، به دلیل سنگینی کار و حساسیت شغلی ِ معلمان، تلاش می شود تا آنها بتوانند با اطمینان از تأمین شرایط زندگی، وقت کافی جهت بالا بردن سطح علمی ِ کار خود، برای آموزش بهتر داشته باشند. این درحالی است که مطالعه مستمر، طرح سوالات امتحانی، تصحیح برگههای امتحاني و مطالعه آزاد از وظایف دائمی معلمان است، معلمان برای هر کلاس دو ساعته به دو ساعت کار قبل یا بعد از کلاس نیازدارند.
امروزه تمامي معلمان در نظام جمهوري اسلامي به دلیل محروميتهاي اقتصادی با ریاضت روزگار میگذرانند و مجبورند به جای ارتقای سطح علمی کار خود به اضافه کاری یا تدریس خصوصی و یا به اموری بپردازند که سنخیتی با معلمی ندارد. اما زنان معلم وضعیتی به مراتب بدتر دارند زیرا علاوه بر کار معلمی بار زندگی و بار بچهها را هم به دوش میکشند بنابراین نمیتوانند به تدریس خصوصی و کار دوم بپردازند و همچنین از دریافت حق عائله محروماند وحتی برای بیمه فرزندان خود مجبور به پرداخت حق بیمه جداگانه هستند ( بیمه فرزندان از سوی پدر رایگان است) پس دستمزد کمتری میگیرند و معیشت فقیرانهتری دارند .
در حالی که امسال برنامه های یونسکو بر رفع تبعیض جنسیتی علیه معلمان زن و کیفیت کار و زندگی آنها متمرکز است. وزارت آموزش و پرورش نه تنها پاسخگوی حداقل نیازهای معيشتي فرهنگیان ِ شاغل نیست بلکه با عدم پرداخت بخشي از حقوق بازنشستگان كه قادر به انجام كار دوم وسوم هم نيستند آنان را در مضيقه و سختي بسيار قرار داده است. متاسفانه غالب معلمان جامعه ما که مسئولیت تربیت بیش از ۱۴ میلیون دانشآموز را به عهده دارند شرایط سختی را تجربه میکنند و زنان معلم شرایط سختتری دارند . معلمان حقالتدریس و قراردادی نسبت به ساير معلمان مشقت بازهم بيشتري متحمل ميشوند. عدم استخدام معلمان حقالتدریس و محرومیت آنان از بیمه و بازنشستگی، مفری است که نظام ورشکسته جمهوری اسلامی برای سبک کردن بار مالی خود و تمکین از سیاستهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی پیش گرفته است. معلمان حقالتدریس سالهاست که با تجمع در مقابل مجلس خواستار استخدام رسمی خویش هستند تا از مزایای بیمه و بازنشستگی و امنیت شغلی که حق طبیعی آنان است برخوردار شوند.
به علت فقر اقتصادي، فرهنگیان در معرض انواع و اقسام بيمارهاي جسمي و رواني قرار دارند و در مقابل بلاياي طبيعي، اپيدميها و خشونتهاي اجتماعي آسیبپذیرتر هستند. فشار وسركوبهاي سياسي و اجتماعي، و كنترلهاي مستقيم و غيرمستقيم در كشورهاي درحال توسعه و تحت حاکمیت ارتجاع ، كمبود معلمان آموزش دیده، باتجربه و متخصص محسوس است اما آموزش و پرورش مشکل کمبود معلم را با کلاسهای پرجمعیت و بی کیفیت که نابود کننده هر نوع خلاقیتی است جبران میکند. حتي در كشورهاي به اصطلاح جهان اول، همچون امريكا نيز معلمان به نسبت بسياري از مزدبگيران در وضعيت نابسامانتري به سر ميبرند. حضور پررنگ معلمان در جنبش وال استريت نشان دهتده آگاهي آنان به حقوق خود و در عين حال نشاندهندۀ فقر اقتصادي اين قشر از جامعه است. بنابراين لازم است كه در سطح جهانی شکاف بین معلمان و ساير شاغلين و مزدبگيران پر شود.
اختناق حاكم بر جامعه و نظام آموزشي با محتوي به شدت ارتجاعي و عقب ماندۀ كتابهاي درسي تكميل ميشود و استقلال و هويت «معلم» را زير سوال ميبرد. محتوای ارتجاعي کتب درسی سعی در عقب نگه داشتن دختران با آموزشهای خاص مذهبی و سنتی دارد. در کتابهای ابتدایی، مرد نان آور است و زن هنوز « کوکب خانم » و نظافتچی خانه! هيچ نام و اثری از زنان مترقی و شاخص در کتب درسی وجود ندارد. در کتب دوره راهنمایی در درس حرفه و فن، پسران برقکاری، نجاری و سایر امور فنی را می آموزند اما دختران تمرین خیاطی، آشپزی، بافتنی و... می کنند. در مقطع دبیرستان دست نظام بسته می شود و جز در برخی رشتهها مانند کودکیاری و فرش بافی نمیتواند مقاصدش را تأمین کند، اما از طريق كنترل مستقيم و غيرمستقيم ِ معلمان و دانش آموزان مقاصد ارتجاعي خود را تامين ميكند و با صدور آئین نامه های انضباطی بیشمار که چماقی است برای زنان معلم و دانش آموزان به خصوص دختران، چنان جو ِ رعب و وحشتی ایجاد میکند که هرگونه فکر استقلال طلبی و خلاقیت نابود میشود. بررسی بخشنامههای انظباطی نشان میدهد که این بخشنامهها برای زنان ۱۰ برابر بیشتر از بخشنامه هاي مردان است.
ترک شغل یکی از ابزارهايی است که معلمان بهخصوص زنان معلم برای فرار از مشکلات و محیط اختناقآمیز مدرسه در دست دارند و حاکمیت با حیلۀ امتیاز بازنشستگی، ولی در واقع برای خلاصی از زنان معلمی که به پختگی و اوج تجربه خود رسیدهاند،تصویب کرده است كه زنان با ۲۰ سال سابقه، در آغاز میانسالی و یا اواخر دوره جوانی خانه نشین شوند. و يا با مصوباتي ارتجاعي همچون كار نيمه وقت و ترغيب زنان معلم به استفاده از آن، آنان را از محيط كار و جامعه دور ميسازد. از جمله میتوان به ترک شغل هزاران معلم زن اشاره کرد که به دلیل حجاب اجباری یا فشارهای ایدئولوژیکی، آموزش و پرورش را ترک کردند. به علت سختی کار معلمی ، ترک شغل در تمام جهان امری متداول است اما دولت ها با سیاستهای تشویقی مانند دوبرابر کردن دستمزد و دورههای رایگان دانشگاهی و ... تا حدی از این پدیده جلوگیری میکنند( کانادا ). اما در ایران با پرتر کردن کلاسهای درس و استثمار معلمان ِ جوان حقالتدریس یا قراردادی، یعنی با استفاده از نیروی ذخیره کار، کمبود نیروی کارآمد را موقتاً جبران میکنند.
استبداد دینی با ترويج ايدئولوژي خود و بنا كردن مدارس اسلامي، قصد دارد فضایی بر مدارس حاکم کند که در آن سخنی از آزادی و آزادگی نباشد تا افرادی کوچک و مطیع پرورش یابند که فقط محفوظات دارند و مدرک میگیرند، مسلم است که تا کنون موفق نبوده است ولی آنچه میتواند فضا را به نفع معلمان و دانشآموزان و خانوادهها تغییر دهد تشکل و همبستگی معلمان و همدلی آنان با دانشآموزان و همسویی با خانوادههای آنان است تا بتوان با شناخت دنیایی دیگر خط بطلانی بر آموزههای استبداد کشید و راهی به سوی آیندهای گشود که نسل های دیگر از حق خویش آگاه باشند و تمامی انسانها ، زن و مرد، به طور برابر در آن رشد یابند و شکوفا شوند. براي آموزش و پرورش نسل نويني كه بتواند اهداف والا و نهايي جامعه رامتحقق كند بايد از امروز شروع كرد بنابراين ما معلمان خواهان:
1. لغو احکام اعدام؛
2. آزادی بی قید و شرط بیش از ۵۰ معلم دربند و دارای پرونده قضایی ، صدور منع تعقیب قضایی و مختومه شدن تمامی پروندههای معلمان فعال؛
3.آزادی تشکل؛
4.اداره کردن مدارس به وسیلهی شوراهای متشکل از معلمان، دانشآموزان و والدین. نه مدیران انتصابی؛
5. آزادی پوشش برای زنان از جمله معلمان و دانشاموزان؛
6. حذف امور تربیتی یا پرورشی از آموزش و پرورش که نقش گشتاپو در مدارس را ایفاء میکند؛
7. رفع همه محدودیتها از فعالان فرهنگی و از بین رفتن جو امنیتی و خفقان آور حاکم بر آموزش و پرورش؛
8. رفع محدودیت از فعالیت نهادهای دانشجویی، زنان، کارگران،حقوقدانان، روزنامهنگاران و کانونهای صنفی معلمان درسراسر کشور؛
9. بالا بردن سطح کار و معیشت فرهنگیان و رفع تبعیض فاحش ِ موجود بین فرهنگیان و دیگر کارکنان دولت از جهت حقوق و دیگر امکانات رفاهی؛
10. انتخابی بودن تمامی پست های مدیریتی در وزارت آموزش و پرورش از صدر تا ذیل؛
11. تحول و تغییر کتب درسی به دست معلمان زن و مرد آگاه و باسابقه ؛
12. ایجاد مدارس مختلط ولغو جدایی جنسیتی در مدارس از ابتدایی تا پایان دبیرستان؛
13. رسمی کردن معلمان حقالتدریس و قراردادی
هستیم .
زناني ديگر- ارديبهشت1391
عبدالرضا قنبری، رسول بداقی، اسماعیل عبدی، مختار اسدی، روح الله قاسمی، یوسف مهرپویا، امیریقین لو، محمد داوری معلم جانباز، عبدالله مومنی، جعفرابراهیمی، علی پورسلیمان و... دیگر معلمان، كارگران، زنان، دانشجويان و تمامی آزادیخواهان دربند را آزاد کنید! |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر