مستحکم باد پیوند خلقهای افغانستان و ایران
علیه رژیم جمهوری اسلامی، امپریالیسم و سرمایه داری!!!!
بیانیه ی شورای دانشجویان و جوانان چپ ایران پیرامون سرکوب شهروندان افغانستانی ساکن ایران
چندی است که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به اشکال گوناگون و با بهانههای واهی به اقدامات سرکوبگرانه و نژادپرستانهای علیه افغانستانیهای ساکن شهرهای مختلف ایران دست زده است. یک روز ممنوعیت ورود به اماکن تفریحی و پارکها، یک روز حمله به محل سکونت ایشان و شکنجه و توهین و آزار و به آتش کشیدن خانههایشان، یک روز ممنوعیت فروش مواد خوراکی و نیازهای اولیهی زندگی و غیره. شناعت و پلیدی چنین اقدامات شرمآور و تهوعآوری البته برازنده و در شأن رژیمِ فاشیستی و ضدبشری حاکم بر ایران است و یادآور نسل کشی یهودیان توسط نازیسم هیتلری، آپارتاید ضد سیاه پوستان در آفریقای جنوبی و ایالات متحدهی آمریکا و نژادپرستی صهیونیستی است.
از اوایل دههی 50 خورشیدی و بهویژه پس از اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی و آغاز جنگ داخلی در این کشور، چندین میلیون جنگزدهی افغانستانی به شهرهای مرزی و شرقی ایران پناه آوردند. فقر، بیماری، گرسنگی، فلاکت و آوارهگی مشخصات اصلی وضعیت آنان در ایران بود. اکثریت مطلق این جمعیت به طبقهی کارگر ایران پیوست و عمدتاً در مشاغل سنگین و فرسایندهای چون کارهای ساختمانی، کار در مزارع و دامداریها و... با حداقل دستمزد و بدون بیمهی بازنشستگی و بیمهی خدمات درمانی پرداختند. اگرچه بیحقوقی مطلق و فوق استثمار مشخصهی شرایط عمدهی طبقهی کارگر ایران است اما این مساله در مورد کارگران افغانستانی به صورت مضاعف با ستم ملی و نژادپرستی همراه و عجین شد. در اکثر موارد کارگران افغانستانی ناچار به پذیرش شرایط کار با دستمزدی به مراتب کمتر از هم طبقهایهای ایرانیشان هستند و از آنجا که رژیم ایران اجازهی کار قانونی را از ایشان سلب کرده است، روی آوردن به کارِ سیاه و پذیرش هرگونه شرایط کاری از سوی کارفرما تنها راه بقا برای بسیاری از افغانستانیهای ساکن ایران است. به طور کلی ستم ملی علیه ملل غیر فارس مانند کردها، اعراب، بلوچها، ترکمنها ، لرها، ترکها و...پیوندی تاریخی و ناگسستنی با ماهیت بورژوازی و مناسبات سرمایهداری در ایران دارد و ستم ملی یکی از ارکان حیات، بقا و تداوم روابط سرمایهداری و دولت بورژوایی در ایران است و افغانستانیها ستمکشترین و تحت سلطهترین ملت ساکن ایران هستند. این در شرایطی است که کارگران افغانستانی سالها است که در آبادانیِ شهرهای ایران میکوشند و سود حاصل از بیحقوقی و فوق استثمار ایشان، منبع انباشت ثروت کلانی برای بورژوازی و دولت ایران بوده است. افغانستانیهای ساکن ایران فاقد شناسنامه و برگهی هویت رسمی و قانونی هستند، حق تحصیل از کودکانشان سلب شده است و عمدتاً در حاشیهی شهرها و زاغههای فقیر نشین زندگی میکنند.
بهانهی دولت ایران و مزدوران پلیس و اراذل و اوباش بسیج و سپاه پاسداران برای تهاجم وحشیانه به شهروندان افغانستانی، «اقامت غیر قانونی» و مشارکت برخی از افغانستانیها در جرایم و بزهکاریها بوده است. اولاً باید گفت آمار مشارکت برخی از افغانستانیها در جرایم و بزه در مقایسه با ایرانیها بسیار ناچیز است، دوم اینکه منبع اصلی بزهکاری و علت اصلی و ایجاد کنندهی شرایط و زمینهی ارتکاب جرم و بزه چه برای ایرانیها و چه افغانستانیها در تحلیل نهایی سیستم سرمایهداری حاکم بر ایران و رژیم و دولت حامی این سیستم غارت و استثمار است. ضمن آنکه غدارهکشی و توحش رژیم اسلامی فقط شامل حال زحمتکشان افغانستانی میشود و این رژیم هرگز در برابر سرمایهدارها و بازرگانان و تاجران ثروتمند افغانستانیِ ساکن ایران که منشاء سود و منفعتهای کلان هستند کمتر ایجاد مشکل و مساله میکند.
دولت ایران که در یک بحران حاد سیاسی و بینالمللی به سر میبرد و یک رکود اقتصادی همراه با فقر و گرسنگی و گرانی را بر اکثریت مردم تحمیل کرده است و چشمانداز یک شورش اجتماعی و قیام تودهای را دور از ذهن نمیداند، با عمده کردن مسالهی « حضور اتباع بیگانه » و « اقامت غیر قانونی » آنها در ایران، سعی در فرافکنی بحرانهای در حال تشدیدش و منحرف کردن و تشویش افکار مردم را دارد. در این بین نوعی وطندوستی مبتذل، ملیگراییِ ارتجاعی و شووینیسم عقب ماندهی برخی از اقشار مردم که در ویرانهی برآمده از سرمایه و اسلام، سودای « خاک پاک و خالصِ آریایی » و توهم « مجد و عظمت » ایران باستان را دارند نیز به کمک رژیمِ سراپا جهل و جنایت جمهوری اسلامی آمده است. این ژستِ مردم دوستی و تأمین امنیت شهروندان از سوی رژیم اسلامی در شرایطی گرفته میشود که بحران اقتصادی و تورم سرسامآورِ ناشی از عملکرد کلی نظام سرمایهداری و بیکفایتی اجرایی حکومت، زندگی روزمره را برای اکثریت مطلق مردم ایران غیر قابل تحمل کرده و دستگیری و شکنجه و کشتار فعالین سیاسی و صنفی و اجتماعی در زندانهای ایران به یک امر عادی تبدیل شده است.
افغانستان دردِ کهنه و بغض فروخوردهی جامعهی بشری در سی سال اخیر است. بیش از سه دهه است که زندگی روزمره افغانستانیها با جنگ و فلاکت و آوارهگی عجین است. تجاوز نظامی قدرتهای امپریالیستی، تسلیح و تقویت جنگ سالاران و دولتمردان و حاکمان وابسته توسط شوروی سابق، آمریکا و ناتو، پاکستان و ایران و عربستان سعودی و .... سرنوشت مردم ستمدیدهی این کشور را یک روز به دست دار و دستهی خلق و پرچم داده است و یک روز گروههای مرتجع جهادی، یک روز طاعون طالبان و یک روز سخافت کرزای و اعوان و انصارش. تاوان این طنابکشی کثیف بینالمللی را کسی جز تودههای محروم و فرودست افغانستان بهویژه زنان و کودکان نپرداختهاند. 11 سال پس از تجاوز «دموکراسی گستر» و «خوشبختیآفرین» ارتش ایالات متحدهی آمریکا و متحدین بینالمللیاش به افغانستان، هنوز سایهی شوم جنگِ داخلی و فلاکت اقتصادی و بیکاری بر سر اکثریت مردم این کشور گسترده است و مهاجرت تودههای گرسنه جهت کسب حداقل امکانِ کار و معاش به کشورهای پیرامون همچون پاکستان و ایران تنها چارهی زنده ماندن است و افق این کوچ اجباری چیزی جز آنچه که امروز در ایران بر آنان میگذرد نیست.
افغانستانیهای ساکن ایران، شهروندان قانونی و به حق این جهان و این زمین و ایران هستند. مطالبهی تمامی حقوق و امکانات موجود در ایران ( که البته در اساس محدود و ناچیز و در حال کاهش است ) برای آنان از همین امروز و به تمامی یک ضرورت عاجل است. آنان جزئی از پرولتاریای ایران میباشند، همسرنوشت در سیاهی و نکبت روز افزون طبقهی کارگر و زحمتکشان ایران اعم از ترک و لر و کرد و فارس و عرب و بلوچ وترکمن... این وظیفهی کمونیستهای انقلابی ایران است که نیروی سرکوب شده و ستمکشیدهی زنان و مردانِ زحمتکش افغانستانی را علیه رژیم جمهوری اسلامی، علیه مناسبات ضد انسانی و ظالمانهی سرمایه و علیه امپریالیسم و رژیم دستنشاندهاش در افغانستان بسیج و متحد و آگاه کند. پیوند انترناسیونالیستیِ ملل تحت ستم و سلطه در ایران میتواند به نیرویِ عظیمی در مسیر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و در مسیر انقلاب تبدیل شود.پیوند دادن مبارزات خلقهای ایران و افغانستان علیه امپریالیسم و ارتجاع و سرمایه جهت برانداختن بساط ظلم و ستم و غارتگری، جهت سرنگون کردن ارتجاع و سرمایه و جهت ساختن یک جهان نوین و بدون ستم و تبعیض و بهرهکشی و تحقیر که همانا از طریق انقلاب سوسیالیستی و در کمونیسم جهانی قابل تحقق است هدف و چشمانداز کمونیستهای آگاه و انقلابی افغانستان و ایران است.
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویشداشتهاند
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بیاعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
این وطن هرگز برای من وطن نبود. (لنگستون هیوز، ترجمهی احمد شاملو)
مرگ بر رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران!
مرگ بر امپریالیسم آمریکا و متحدیناش!
زنده باد وحدت انترناسیونالیستی و انقلابی خلقهای ایران و افغانستان!
زنده باد انقلاب، زنده باد کمونیسم!
شورای دانشجویان و جوانان چپ ایران
تیر (سرطان) 1391 – جولای 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر