سرمایه قربانی می طلبد و کارگران گوشت دم توپ سرمایه اند
نگاهی کوتاه به عکس بالا نشان می دهد که اولا قصه "دفاع از خود" پلیس سرمایه آنگونه که خانم رئیس پلیس ادعا می کند، و سخنان نماینده کارفرما که پلیس چاره ای جز جلوگیری نداشت، چه بی معنی است. دوما نشان می دهد که این افراد که شاید هم از اقشار فقیر جامعه بودند چه سیاه چه سفید پوست همان گونه که در عکس می بینیم، برای دفاع بی چون و چرا از منافع سرمایه چگونه آموزش می بینند و به چه موجود بی رحمی تیدیل می شوند که حتی به مرده کارگر هم نفرت می ورزند و با همه ابزار چه لگد چه تفنگ چه دستگیری، بیک خواست ساده کارگر پاسخ می دهند و اصولا روی سخن کارگر در اعتصاب با او نیست اما او بعنوان نیروی سرکوب به مصاف کارگران فرستاده می شود
. همین گونه بی پایه است شوکه شدن رئیس جمهور که سفرش را نیمه کاره رها کرده و بخانه برگشته است. زیرا این نیروها برای مواجهه با آن چه که آن ها اعتشاشات اجتماعی می نامند یعنی حرکات و اعتراضات مردمی به شرایط ناگوار زندگی شان، برای بهبودی اندک در آن و اعتراض به نابرابری های اجتماعی، تربیت می شوند و در آمورشی وحشیانه که شخصیت آن ها را می شکنند و نابود می کنند، به آن ها یاد می دهند که بیرحم باشند. که بکشند. که لحظه ای درنگ نکنند. که گوشهایشان را بر آن چه که بقول آن ها اغتشاش کنندگان می گویند نسپارند و چیزی نشنوند. که این آدم ها را به ماشین کشتار تبدیل می کنند. اما عجله جناب رئیس جمهور نه همدردی با کارگران و خانواده هایشان که خواباندن اعتشاش است. آرام کردن کارگران و اوضاع است. وی برای معلوم شدن دلیل اصلی واقعه – یعنی چه کسی اول حمله را آغاز کرد- یک کمیسیون تحقیق تشکیل می دهد و می گوید امروز وقت اتهام زدن به همدیگر نیست. آیا کشته شدن 40 کارگر و زخمی شدن نزدیک به 100 کارگر دیگر اتهام است. کارگران در نزدیک محل کار خود یعنی نزدیک معدن بوده اند و چنان که خبرنگار SAPA می گوید: کارگران در حالی که سرودهای انقلابی می خواندند راهپیمائی بسمت محل کار خود- معدن- را شروع کردند که مورد حمله پلیس قرار گرفتند. اما پلیس در محل کار خود و در اداره خود نبود بلکه با همه تجهیزات سرکوب کننده از جمله ماشین آب پاش، نارنجک، گاز اشک آور و تفنگ های خودکار و هلی کوپتر نظامی گشت به مصاف کارگرانی آمده بود که به جای پاسخ یابی در مورد خواسته هایشان تهدید به اخراج شده بودند - گوئی بطور سمبلیک به نشانه مبارزه جوئی، چوبی و ماچته ای در دست داشتند- تازه از این کمیسیون های تحقیق بسیار تشکیل شده است. کمیسیون تحقیق حمله به خوابگاه دانشگاه تهران، کمیسیون تحقیق جنایات کهریزک و غیره. مهم ترین کاری که این کمیسیون ها در بهترین حالت خواهند کرد، توبیخ چند مقام سطح پایین خواهند بود نه آن حکومتی که اجازه این اعمال را می دهد و اصولا نیروهایی را برای چنین اعمالی تربیت می کند و یا سیستمی که کارکرد این نوع حکومت و اعمال را فراهم می سازد.
سوما نشان می دهد که آپارتاید نه در آفریقای جنوبی از بین رفته و نه می توانست با وجود تداوم سرمایه داری در شکلی ملایم تراز بین برود. تنها برای بورژوازی سیاه پوست و شریک شدن وی در قدرت سیاسی راه را باز کرد اما آپارتاید طبقاتی و جنسیتی کماکان بشدت جریان دارد. گرچه گریبان سیاه پوستان را تنگ تر می فشارد اما برای کارگران سفید پوست آفریقای جنوبی هم حی و حاضر است. و تازه این پدیده ای جهانی است، زیرا تبعیض در اشکال مختلف خود و در سطح واقعی بخش جدائی ناپذیر سیستم طبقاتی است.
3000 کارگر، جان به لب آمده از شرایط غیر انسانی کار در اعماق زمین، برای کنسرنی که سومین تولید کننده بزرگ پلاتین جهان است- کنسرن لنمین در ماریکانا 70 کیلومتری ژوهانسبورگ- در کشوری که 4 پنجم ذخیره پلاتین جهان را داراست و کارگران را چون بردگان با دستمزدی که حداقل های زندگی را برای آن ها و خانواده شان تامین نمی کند، بکار می گیرد. این که کارفرمای کنسرن آمریکایی یا از کشور و ملیت دیگری باشند ، فرقی ایجاد نمی کند زیرا طبقه سرمایه دار همچون خود سرمایه که جهانی است، طبقه ای جهانی است که به شرایط خود آگاه است و همه ابزارهای همکاری و کمک و دفاع بین المللی را از منافع خود بعنوان طبقه فراهم کرده است. کارگران معدن خواهان افزایش دستمزد خود از 400 به 1000 دلار اند که با توجه به درآمد کنسرن تنها کندن موئی از خرس است. یک دهه است که کارگران به دلیل سلطه اتحادیه ملی کارگران معدن(NUM) که با کنگره ملی آفریقا در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد و همانند سایر اتحادیه های بزرگ، کارگران را تنها بعنوان ابزار تامین مالی دستمزدهای بالای روسا و بوروکراسی اتحادیه ای و پرکردن صندوق های رای این یا آن نماینده سرمایه می بیند و به کاری که قرنی است بعنوان وظیفه ی قانونی یعنی واسطه گری برای خلع ید کردن کارگران از دخالت مستقیم مشغول اند، نصیبی از کوه ثروتی که ایجاد کرده اند نداشته اند. اعتصاب کارگران در روز جمعه 10 اگوست برخلاف میل رهبران اتحادیه کارگران معدن آغاز شد. این اعتصاب چون با اعلام آن توسط اتحادیه همراه نبود از طرف دولت غیرقانونی اعلام شد. یعنی شرکت 3000 کارگر در برابر یک نامه با امضای روسای اتحادیه هیچ شمرده می شود. روز 5 شنبه 16 آگوست به درگیری بین این کارگران و هواداران اتحادیه ملی منجر شد که 10 نفر کشته برجا گذاشت مفسران سرمایه داری می گویند اختلافات بین رهبران اتحادیه سبب شد که یک گروه تندرو بتواند کارگران را جمع کند و اتحادیه ای جدید تشکیل بدهد که هدفش درگیری با رهبران اتحادیه ای و با کارفرمایان است تا دستمزد کارگران را بیشتر کند. جالب است مبارزه برای بالا بردن دستمزد و مبارزه با رهبران سیاستمدار شده اتحادیه ها تندروی و افراطی گری است. اگر کارگران مساله مبارزه با سیستمی را که آن ها را این چنین استثمار می کند یعنی مبارزه علیه کارمزدی را مطرح می کردند، بدون برو برگرد تروریست و خرابکار خوانده می شدند و کشته شدنشان کمیسیون تحقیقی هم لازم نداشت.
فریده ثابتی
18 آگوست 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر