۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

اعرابِ ایران، قربانیِ نژادپرستی‌

اعرابِ ایران، قربانیِ نژادپرستی‌

 رحیم اهوازی
برخلاف نظرِ رایج، در ایران با پدیده‌ی نژادپرستی از نوع بسیار بدش روبه‌رو هستیم. ملتی بر خاکی زنده‌گی می‌کند و ۹۰ درصد درآمد کشور از زیر پای آنان در می‌آید و تنها دود و خاک نصیب‌شان می‌شود و دستِ آخر هم انواع توهین‌ها و تحقیرها نثارشان می‌شود و تازه این‌ها را به کناری بگذاریم ماهیتا هویت‌شان هم انکار می‌شود و عرب‌زبان خطاب‌شان می‌کنند!!! خوب پس تعارف را کنار بگذاریم و نژادپرستی رایج را بپذیریم. درصدی از جمعیت جامعه‌ی ایران به خودشان اجازه می‌دهند عرب‌ها، ترک‌ها، کردها و بلوچ‌ها و دیگر صاحبان این منطقه که الان اسم‌اش ایران است را مسخره کنند و خواسته‌های­شان را انکار کنند. همین درصد از جامعه چون به نوعی همه‌ی امکانات جامعه در اختیارش است هم‌چنان قدرت دارد و خواسته‌های ستم‌دیده‌گان را نادیده می‌گیرد و تا جایی که از دست‌اَش هم بر بیاید در سرکوب آنان مشارکت هم می‌کند. نژادپرستی یک ایده‌ئولوژیِ معنادار است که بر متن تمایلاتِ بورژوازیِ همواره سرخورده‌ی ایرانی، در شکل‌های مختلف خودش را نشان می‌دهد. این نژادپرستی در ارتباط با منافع مشخصی قرار دارد که با شکلِ غارتِ سرمایه‌های مختلف در مناطق گوناگونِ  ایران نسبت دارد، پس باید همسان­سازیِ زبانی و نژادی را با چماقِ دولت همیشه حمایت کند. از این دیدگاه، این مدلِ توسعه، توسعه­ای انسان‌محور نیست بلکه توسعه‌ای مرکزگرا است که نژاد و زبانِ مرکزی و رسمی از اصولِ این رویکرد است. در دورانِ جمهوری اسلامی علاوه بر نژاد و زبان، عنصر مذهب شیعه هم اضافه شده است. پس افرادی که مذهب شیعه ندارند و یا کسانی که خود را فارس نمی‌دانند جایی دورتر باید انتظار مرحمت آریایی‌نژادان و  سخن‌وَرانِ پارسی‌گوی را به نظاره بنشینند. یک راهِ دیگر هم هست؛ این‌که همه‌گی بپذیرند که “فارس” هستند و حالا به هر دلیلی زبان‌شان ترکی یا عربی یا کُردی شده است!!! آن‌وقت مشکل حل می‌شود!! اما سوالی که پیش می‌آید این است که این فارس‌ها کی هستند که این‌همه قدرت دارند؟! چطور با این‌که در اقلیت هستند ولی زورشان این‌قدر زیاد است که توی سرِ همه می‌زنند؟ جواب را با تکیه بر عناصری مثل نژاد و زبان نمی‌توان داد. دولتِ حاکم که سرمایه‌های اصلی را با اهرم نیروی نظامی و سرکوب در دست دارد از ابزارهای نژادپرستی و ناسیونالیزم، زبان فارسی و مذهب رسمی(شیعه) برای تحکیم منافع خود استفاده می‌کند. یعنی حفظ قدرت و ثروت اصل است و این دولت لزوما از فارس‌ها تشکیل نشده است. به همین دلیل است که فلان نیروی اطلاعاتیِ عرب یا کُرد یا ترک با حکومت هم‌کاری می‌کند و کُلی پست و مقام هم دارد ولی در همان زمان فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر(معلم کُرد) و برادران حیدریان در اهواز را اعدام می‌کنند. هر کسی حاکمیت را گردن بگذارد مجوز فعالیت و حیات دارد و کسی که نپذیرد با محدودیت روبه‌رو می‌شود، حال اگر جزو اقوام و ملل مختلف یا مذاهب مختلف باشید خیلی راحت‌تر برای­تان محدودیت ایجاد می‌کنند. این رمز استفاده‌ی حکومت جمهوری اسلامی از عناصری هم‌چون نژادپرستی، زبان‌پرستی سیستماتیک و تبعیض عقیده و مذهب است. وقتی عرب یا تُرک یا کُرد یا … از خواسته‌های­اش حرف می‌زند آن فارس‌ها یا فارس‌زبانانی که یا واقعا فارس هستند یا با حماقت برای همرنگ شدن با آن‌چه غالب است خودشان را فارس جا می‌زنند و زود رگ گردنشان باد می‌کند، در واقع یا عامل حکومت هستند که منافعی در این میان دارند و یا گرفتار ایده‌ئولوژیِ حاکم هستند که از سوی حاکمیت در این مدت تبلیغ شده است. در این ایده‌ئولوژی عرب‌ها اگر حرفی بزنند تجزیه‌طلب معرفی می‌شوند و وقتی وطن هم به عنوان ناموس معرفی بشود و ناموس هم طبق فرهنگ اسلامی نباید رویش خط بیفتد، خوب نتیجه این است که گرفتارانِ این ایده‌ئولوژی و به اصطلاح ایران‌پرستان، حکم به سرکوب اعرابِ معترض می‌دهند. همین‌ها که اعراب را تا پا کج می‌گذارند متهم به “تجزیه‌طلبی” می‌کنند در کلاس‌های دینی و معارف اسلامی یک حدیثی از محمد درست کرده‌اند و می‌گویند: “من عرب‌ام، ولی عرب‌ از من نیست”! بخشی از این ایران‌پرستان که ضد عرب هستند ضمنا ضدِ اسلام هم هستند. طردِ اسلام به عنوان یک مذهب اگر به تراشیدنِ یک مذهب دیگر بیانجامد واقعا چه سودی دارد جز غلتیدن به حماقتی دیگر؟! اما بخشِ اسلام‌دوست‌ِ همین آلوده‌گان به نژادپرستی و ایده‌ئولوژیِ حاکم که مذهب شیعه را در هماهنگی با جمهوری‌اسلامی تبلیغ می‌کنند و طبقه‌ی متوسطش با نماینده‌گیِ سیاسیِ اصلاح‌طلبان، عاشقِ مخملباف و حاتمی‌کیا و پائولوکوئیلو و هلاکِ نجابت و متانتِ لیلاحاتمی و این قبیل نشانه‌ها است با گوشه‌چشمی به آن‌دست احادیث که ذکرش رفت، اعراب را از ناحیه‌ای دیگر می‌نوازند. آن فارس‌زبانانی که تا عرب‌ها اعتراضی می‌کنند در جواب هوار می‌کشند که:” ای آقا به ما فارس‌ها هم ظلم می‌شود، عرب و عجم‌اش نکنید…..!” باید  گفت آری به تو هم ظلم می‌شود ولی چه سود که نمی‌دانی حمایت از خواستِ اعراب مستقیما به سعادتِ فارس‌هایِ غیر حکومتی و تحتِ ستم  هم مربوط است. این ناآگاهی در پرتوی آلوده‌گی به همان نژادپرستی و ایده‌ئولوژی حاکم ایجاد شده است. اگر به آزادی و برابری معتقدیم نباید به ایده‌ئولوژی حاکم آلوده باشیم و از آن تغذیه کنیم. چیزی که اکنون واضح است این‌که جمهوری اسلامی تا کنون از این حربه به خوبی استفاده کرده است. حتا نیروهای اپوزیسیون هم آلوده‌ی همین ایده‌ئولوژی هستند و این نشان می‌دهد برخلاف همه‌ی ادعاها در صورت قدرت‌گیری، برخوردی غیر از برخورد کنونیِ جمهوری اسلامی با دیگر اقوام و مذاهب نخواهند کرد، حالا شاید عناصر “وحدت”بخشِ ارتجاعیِ خود را از نژاد و زبان و مذهب تا حدی گسترده‌تر یا محدودتر بکنند. موجی از کشتار مردم عرب راه افتاده ولی به اندازه‌ی روزه‌ی فلان نماینده‌ی دستِ‌چندُمِ مجلس بازتاب خبری پیدا نمی‌کند!! این اگر اعلامِ پایبندی به نظم موجود نیست پس اسم‌اش چیست؟
نژادپرستی و رسوخ تبعیض نژادی و عقیدتی به شکلی فراگیر که اکنون حضور دارد همچون مانعی اساسی در تحقق هر گونه تحول دموکراتیک نقش ایفا می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر