۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

مبارزه ی پیروزمندعلیه مرتجعین با پرچم مرتجعین ممکن نیست!


مبارزه ی پیروزمندعلیه مرتجعین با پرچم مرتجعین ممکن نیست!
  
حمله گروهی به منازل و مغازه های مردمان افغانی تبار در شهر یزد متعاقب نشر خبر قتل مهرانه زن جوان آذری زبان ساکن کرج بدست رحمان دوست افغانی تبارش روی میدهد. این جنایات کثیف به اشکال مختلف گزارش و تفسیر شده است. گفته می شود رحمانه بدلیل سوءظن مهرانه را بوسیله روسری اش خفه کرده او را به چاهی انداخته است. گفته می شود تعدادی ضایعه فروش به دلیل رقابت با رقبای افغانی از ماجرا سوء استفاده کرده به منازل و اماکن کسب و کار آنها حمله می کنند. و بسیاری بدرستی معتقدند سرچشمه ی این جنایات شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی بوجود آورده و ناشی از تحریکاتی شونیستی است که دولتمردان جمهوری اسلامی بی وقفه علیه ساکنین افغانی تبار دامن می زنند.
آری هرکسی از شونیسم عمال رژیم اسلامی علیه «برادران مسلمان افغانی» یا نیاز مجموعه طبقات حاکمه به خوار و ذلیل کردن افغانستانی ها برای داشتن بازار کار ارزان خبر دارد. بسیاری نیز میدانند رژیم اسلامی ایران با دامن زدن به بیگانه ستیزی علیه افغانستانی ها مشکلات خود را پنهان کرده برای خود فرصت مانور دادن می خرد. اما کمترکسی علاقمند است بداند چگونه مرتجعین رسوای جمهوری اسلامی گروهی از مردم را، گیرم از قماش لمپن و اوباش، می توانند در این حد گسترده بسادگی بسیج کرده به جان زحمتکشانی چون افغانی تبارها بیاندازند. مسئله فقط پول و رشوه و شونیسم نیست. مسئله آنست که در این سلسله جنایت حمله کنندگان و قربانیان هردو به قانون یا دقیقتر به رابطه ی اجتماعی واحدی اعتقاد و ایمان دارند: به فرودستی زنان. کافی است پای ناموس و عصمت به میان آید تا رگ های غیرت چنان به جوش آید که برای کشتن زنی افغان، مردان زیادی هلهله کنند و یا به سادگی با همین بهانه منازل و اماکن کسب و کار جماعتی افغانی تبار همراه با خودشان به آتش کشیده شود. آن بهانه  که تحریکات شونیستی حکام جهل و جنایت اسلامی را تا حد جنایت آشکار و بی شرمانه ارتقاء میدهد فرودست نگاه داشتن زن یا به عبارت رایج آن، دفاع از ناموس است. این مرکزی ترین مسئله برای بقای سرمایه داری اسلامی در ایران و دیگر کشورهای منطقه است.
در ایران اسلامی برتر از هر نیروئی این مهرانه ها هستند که امروزه علناً نظام را به چالش گرفته اند. پلیس ویژه برای کنترل زنان و دیگر نیروهای سرکوبگر رژیم در مقابل سرکشی و مقاومت این نیرو عاجز مانده است. در عین حال برای کسانیکه به طرق مختلف از بقای نظام اسلامی رنج می برند این سئوال مطرح است که چگونه می توان در دنیای امروز علیه جمهوری اسلامی مبارزه کرد اما مخالف اصلی ترین قانون اجتماعی آن یعنی فرودستی زنان نبود؟ چند بار باید فرامین خمینی علیه زنان، ماجراهای بنیادگرایان مصر و لیبی و تونس علیه زنان تکرار شود تا روشن شود برای خلاصی از جهنم مرتجعین، برای پیشبرد مبارزه ی پیروزمند علیه آنان باید برابری زن و مرد را برسمیت شناخت.
در اعتراض به جنایت سوزانیدن خانه ها و مغازه های افغانی تبارها در یزد تعدادی در کابل تطاهرات کردند، اما در هیچ شهری از کشورهای امپریالیستی اعتراض و تظاهراتی بوسیله «چپ»های غربی علیه جمهوری اسلامی سازمان داده نشد. آخر چگونه ممکن است «چپ»های غربی که خود را مدافع پناهنده و مهاجر می دانند ولی دو دستی به تضاد ارتجاعی بین جمهوری اسلامی و غرب دل بسته اند، بتوانند در مورد این جنایت، غرب و جمهوری اسلامی را به یک صورت مورد اعتراض قرار دهند؟ این مهم را آنها راساً انجام نمی دهند. آنها چنان مشغول رتق و فتق انتگراسیون هستند که واقعاً به ندرت کسی چیزی در مورد مبارزات آنها علیه زن ستیزی اسلامی یا «برادر و خواهر!»کشی اسلامی شنیده است.
 پناهنده و مهاجر ساکن در غرب به یاد می آورد چگونه از کنار عزیزانش آواره کوه و دشت شده است. اگر جنگ های استعماری با تکیه بر رژیم های مرتجع بومی نبود، اگر حمایت بی پرده دولت های غربی از بنیادگرایان اسلامی در منطقه نبود چنین سیلی از پناهنده و مهاجر جانش را بدست نگرفته و آواره کوه و دشت و زندگی در شرایط راسیستی نمی شد. امپریالیست ها در چنین جهان دهشتناکی که خود بانی و حافظ آن هستند،  با نخوت و تکبر کشور خود را چون بهشتی امن ترسیم می کنند و پناهنده و مهاجر را اسیر داستان بی انتهای انتگراسیون. اینان درحالیکه خود بهمراه کارگزارانی چون جمهوری اسلامی بانیان چنین جنایاتی هستند، خود را حافظ صلح و دمکراسی و تمدن معرفی می کنند!
جنایات روی داده در یزد نمونه ای واقعی از مشاهدات دیروز اکثریت پناهندگان و مهاجرینی است که امروز در غرب ساکن هستند. چنین جنایاتی را نمی توان فراموش کرد. اعتراض علیه آن جنایات  به معنای دفاع از حقوق انسانی پناهنده و مهاجر در تمام کشورهاست.
سینااحمدی                                                                                                                                 
 جولای 2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر