۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

گسترش جنگ داخلی در سوریه


گسترش جنگ داخلی در سوریه

خطر گسترش آن به کشورهای همسایه، دورنمای تشکیل کشور کردستان

مریم جزایری

جنگ داخلی بین دو طرفِ ارتجاعی در سوریه، نقطه عطف دیگری را از سر گذراند. بشار اسد قساوت خود را با استفاده از هواپیماهای جنگی و بمباران شهرها به نمایش می گذارد. «ارتش آزاد سوریه» با موشک های ضد هوائی، جنگنده های بشار اسد را ساقط می کند. روسیه در حال تحویلِ 4 میلیارد دلار هواپیماهای جنگی/تمرینی به رژیم بشار است و آمریکا و ترکیه در حال بررسیِ استقرار «منطقه ی پرواز ممنوع» در خاک سوریه برای «ارتش آزاد سوریه» اند. رژیم بشار اسد از 5 شهر کردنشین عقب نشست و عملا این منطقه را در اختیار نیروهای کُرد سوریه، از جمله «پید» (پارتی یه‌که‌تیِ دموکرات) که متحدِ نزدیک پ.ک.ک است، واگذار کرد. ترکیه تهدید کرد که برای جواب به حملاتی که پ.ک.ک از مناطق کردستان سوریه می کند وارد عملیات نظامی در خاک سوریه خواهد شد. «ارتش آزاد سوریه» چند دوجین پاسدارِ جمهوری اسلامی را در خاک سوریه بازداشت کرد و گروه اسلامی مِقداد 40 نفر از اتباع سوریه را در لبنان دزدید. ارتش سوریه به «پناهندگان» سوریه ای که در خاک اردن هستند تیراندازی می کند و ارتش اردن متقابلا جواب می دهد و هم زمان، بنا بر رهنمودهای آمریکا، خود را آماده می کند تا «در صورت لزوم» برای حفاظت از انبار «سلاح های شیمیایی » وارد خاک سوریه شود. در اواخر مرداد ماه هیلاری کلینتن، وزیر امور خارجه ی آمریکا وارد ترکیه شد تا به گفته ی خود همراه با دولت ترکیه (که به گفته ی مقامات آمریکائی شریک استراتژیک آمریکا در منطقه است) بهترین سناریوی سرنگونی رژیم بشار اسد و استقرار رژیم جدیدی در آن کشور را بازبینی کند. یکی از مهمترین توافقات، دست نخورده گذاشتن نهادهای اداری و نظامی کلیدیِ دولت سوریه است تا رژیم جدید با تکیه بر آن ها اداره ی سوریه را در دست گیرد. همه ی این تحرکات، وقایعی است که در کمتر از یک ماه در تابستان داغ امسال رخ داده اند.
روشن است که رژیم بشار اسد آخرین روزهای خود را – حداقل در چارچوب کشوری به نام سوریه – می گذراند. اما «تغییر» محدود به رفتن این رژیم نخواهد بود. سوریه مانند عراق، لبنان، اسرائیل، اردن ... محصول مرز‏کشی های استعماریِ پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، توسط قدرت های استعماری فرانسه و انگلیس بود. امروز نیز در پشت جنگ داخلیِ سوریه کشمکش قدرت های بزرگ چون آمریکا و روسیه و اتحادیه اروپا بر سر خاورمیانه نهفته است که به چیزی کمتر از توزیع قدرت در میان خود رضایت نمی دهند – امری که ممکن است به باز ترسیم مرزهای سوریه منجر شود. روسیه بر حمایت از رژیم اسد پافشاری می کند زیرا می خواهد جایگاه خود را در خاورمیانه به عنوان یک قدرت بزرگ تثبیت کند. سرنوشت جمهوری اسلامی و نیز حزب الله لبنان به نتایج این فرآیند گره خورده است. امروز، سوریه مهم ترین عامل بین المللی است که بر صفوف درونیِ جمهوری اسلامی تاثیر می گذارد و آن را بیشتر تجزیه و تکه پاره می کند.
امپریالیسم آمریکا می خواهد نظم ژئوپلتیک جدیدی را در این منطقه ایجاد کند. اما با اجرای هر یک از طرح هایش، بحرانِ ساختارهای سیاسیِ وابسته به خود را در این منطقه حادتر و پایه های سلطه ی خود را سست تر می کنند. ترکیه مهم ترین تکیه گاه آمریکا برای پیش برد طرحِ تغییر رژیم در سوریه است. اما این «ماموریت» برای ترکیه نیز تبدیل به شمشیر دو دم شده است. امپریالیسم آمریکا و ترکیه سخت در تلاش اند تا نتایج جنگ داخلیِ سوریه را به نفع خود تمام کنند. طنز ماجرا در آن است که می دانند زمین لغزان تر از آن است که بتوانند چنین کنند اما چاره ای جز ادامه ی راه ندارند. جایگاه آمریکا به عنوان ابرقدرتِ مسلط در خاورمیانه و ثبات فعلیِ دولت ترکیه وابسته به ایفای نقش در این میدانِ پُر مخاطره است. در خاورمیانه دیوارها در حال فرو ریختن اند و نباید پیشاپیش فرض کرد که فرجام ماجرا را اربابان کنونی خاورمیانه خواهند نوشت.
 دولت ترکیه: درمانده میان شکاف های درونی و ایفای نقش ژاندارمی در خاورمیانه
دولت ترکیه به نیابت از سوی امپریالیسم آمریکا خود را معمارِ سوریه ی جدید و در نهایت خاورمیانه ی جدید می داند. دولت ترکیه در اردوگاهی واقع در شهر آدانا، نزدیک به‌ مرز سوریه، از نزدیک اوضاع سوریه را زیر نظر داشته و نیروهای مخالف رژیم بشار اسد را در چارچوب «ارتش آزاد سوریه» تعلیم نظامی و سیاسی می دهد. این اردوگاه در «اینجیرلیک» واقع است که پایگاه نظامیِ ناتو در آن قرار دارد. قطر و عربستان سعودی نیز فعالانه در این پروژه درگیرند. از نظر نظامی ترکیه کنترل این اردوگاه را در دست دارد و هماهنگ کننده و حمایت کننده ی اصلی است. هرمی است که در راس آن ترکیه و در قاعده ی آن قطر و عربستان قرار دارند.(1) این اردوگاه مخفی «مرکز عصبی» خاورمیانه نام گرفته است. اما ترکیه سخت نگران آن است که کنترل اوضاع سوریه را از کف بدهد. این نگرانی بی جا نیست. زیرا درگیریِ قدرت های جهانی چون روسیه و کشورهای منطقه چون ایران در دفاع از رژیم بشار اسد و خرابکاری در پروژه ی معماریِ ترکیه اوج گرفته است. روسیه بارها اعلام کرده است که با اولین نشانه های حضور آمریکا و اسرائیل در سوریه درگیر جنگ داخلی خواهد شد – البته نه به صورت مستقیم بلکه از راه های دیگر. تنها پایگاه نظامیِ روسیه در خاورمیانه «بندر تارتوس» در سوریه است. در دوران «جنگ سرد» این بندر نقش نظامیِ مهمی برای شوروی بازی کرد. (2) رژیم بشار اسد از کمک های نظامی و رهنمودهای استراتژیک و تاکتیکی روسیه بهره مند است. سرنگون کردن دو هواپیمای تجسسیِ ترکیه در ماه ژوئن (خرداد) گذشته بدون تشویق روسیه ممکن نبود. علاوه بر این، گروه های جهادیِ سَلَفی به سرعت رشد کرده و پرچم سیاه را که نماد این جریان است بر سر درِ ورودی شهرها و میادینِ سوریه به اهتزاز درآورده اند. خبرگزاری ها اطلاع می دهند که بسیاری از جریان های سکولار و اسلام گرا به زیر پرچم سلفی ها درآمده اند زیرا سلفی ها اسلحه و منابع مالیِ کافی دارند. «ارتش آزاد سوریه» تنها جریانی است که توسط امپریالیسم آمریکا و دولت ترکیه به عنوان «نماینده مردم سوریه» به رسمیت شناخته شده است اما قادر نیست نیروهای سلفی را به زیر فرماندهی خود در آورد. (3) هرچند «ارتش آزاد سوریه» به طور رسمی دارای مذهب نیست اما با انگیزه ها و ادبیات حزب اللهی مردم را تشویق به شرکت در جنگ علیه رژیم اسد می کند. اخیرا یکی از فرماندهان ارتش آزاد سوریه در فیلمی که در یوتیوپ به نمایش درآمد گفت: «آن هائی که با مقاصدی جز خدمت به خدا به شورش پیوسته اند بهتر است در خانه بمانند. اما اگر قصد خدمت به خدا را دارند وارد جهاد شوند و بهشتِ بعد از مرگ را از آنِ خود کنند.» (4) عناصر القاعده به درون اپوزیسیون سوریه نفوذ کرده اند و ترس آمریکا از آن است که به انبار سلاح های شیمیائیِ سوریه دست برد بزنند. همین امر سبب شده است که آمریکا و ترکیه در زمینه ی تسریع سرنگونی بشار اسد با احتیاط رفتار کنند تا بتوانند نیروهای تحت الحمایه خود را تقویت کنند و بر تلاش های خود افزوده اند تا ارتش بعث سوریه را نه به صورت افراد بلکه به صورت یک نهاد به سوی خود جلب کنند. دولت های آمریکا و سوریه اعلام کرده اند که، « از بعث-زدائیِ کامل ممانعت به عمل خواهند آورند.» (5) در همین راستا، لئون پانه تا، وزیر دفاع آمریکا بر ضرورت حفظ ثبات در شرایطِ پس از سقوط رژیم بشار اسد تاکید کرد و گفت، «بهترین راه حفظ ثبات آن است که به حد اکثر تلاش کنیم تا نیروهای نظامی و پلیس و نیروهای امنیتی دست نخورده بمانند ...» و تاکید کرد که، «ما نباید اشتباهی راکه در عراق کردیم تکرار کنیم. ... این ها خوب می دانند چگونه انبارهای سلاح های شیمیائی را از دست برد مصون بدارند.» (6)
قدرت گیری پ.ک.ک در کردستان سوریه
عامل دیگری که نقشِ ترکیه را در «سر و سامان» دادن به اوضاع خاورمیانه سخت به چالش گرفته است فعال شدن نیروهای پ.ک.ک در مناطق کردستان سوریه است. اوایل مرداد ماه جاری، در پیِ عقب نشینیِ نیروهای نظامی و امنیتیِ رژیم بشار اسد از شهرهای کردستان در شمال سوریه نیروهای نزدیک به پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان به رهبری عبدالله اوجلان) وارد این شهرها شده و کنترل آن ها را در دست گرفته و پرچم سه رنگ کردستان و عکس های اوجلان را بر سر درِ تمام ادارات دولتی نصب کردند. این واقعه رژیم آکپ (حزب عدالت و توسعه به رهبری طیب اردوغان) را به شدت غافل گیر و عصبی کرده است. از سوی دیگر، مردم کردستانِ ترکیه به جشن و پایکوبی پرداختند و شایعه ی اعلام یک جمهوری خودمختار کُردی در شمال سوریه دهان به دهان می گردد. 
مطبوعات ترکیه نوشتند: «پ.ک.ک از این شرایط سود جسته و خلاء قدرت را در غیاب نیروهای اسد پر کرده است.» گفته می شود نیروهای امنیتی و نظامی اسد بر پایه ی توافقی میان رژیم اسد و پ.ک.ک از شهرهای کردنشین عقب نشسته اند تا این شهرها به دست نیروهای «پید» بیافتند. از سوی دیگر، نیروهای پید توافق مسعود بارزانی (رئیس حکومت منطقه ای کردستان در عراق) را نیز جلب کرده و در اتحاد با شورای ملی کُرد که نیروهای تحت تعلیم و حمایت بارزانی می باشند نهادی به نام شورای عالی کرد  تشکیل داده و اداره شهرهای کردستان سوریه را در دست گرفته اند. دولت ترکیه از اتحاد میان «شورای ملی کرد» KNC و پید نیز خشمگین شده و علیه آن هشدار داده است. روزنامه های ترکیه نوشتند: « ... نمایندگان پید با عجله برای دیدار با مسعود بارزانی، رئیس حکومت منطقه ای کردی در شمال عراق شتافتند و با وی به توافق رسیدند که منطقه ی کردی در سوریه را در اشتراک با نیروهای شورای ملی کرد که طرفدار بارزانی هستند اداره کنند. قرارداد اربیل در روز 11 ژوئن (21 خرداد) میان شورای ملی کرد و شورای کردستان غربی امضاء شد و یک رهبری مشترک برای اداره شهرهائی که توسط پید فتح شده است درست شد. ... به فاصله کمی پس از عقد قرارداد و قبل از اینکه تشکیلات ائتلافی و نیروهای تحت تعلیمات بارزانی وارد شمال سوریه شوند، طرفداران پید طبق توافق قبلی با رژیم سوریه ابتکار عمل را در دست گرفته و کل منطقه را به زیر کنترل خود درآوردند. اکنون حاکمیت حزب وحدت دموکراتیک کاملا مستقر شده و پرچم های پ.ک.ک و عکس های اوجلان در تمام ادارات دولتی نصب شده است.» (7)
در واکنش به این واقعه، دولت ترکیه تهدید به دخالت نظامی در کردستان سوریه کرد و برای آماده کردن افکار عمومی، اردوغان، سازمانِ پ.ک.ک را متهم به اشغال این منطقه و همکاری با رژیم بشار اسد کرده است. هم زمان، پ.ک.ک بر ابعاد عملیات نظامی خود در منطقه ی حکاری، در جنوب شرقی ترکیه، افزود و جنگ خود را تا اواخر مرداد ماه ادامه داد. همین وضعیت فشارهای داخلی را بر رژیم طیب اردوغان افزوده است. حتا رقبای طیب اردوغان در دیگر احزابِ بورژوائیِ دولت ترکیه که زمانی وی را به دلیلِ «قبول» حقوق کردها نقد می کردند اکنون وی را به دلیل عدم پیشبرد فعالانه ی طرح سازش با پ.ک.ک سرزنش می کنند و بر اصلاح قانون اساسی در زمینه ی حقوق کردها تاکید می کنند.
به یک کلام، گسترش جنگ داخلی در سوریه به ناگهان نقش کردستان را در تحولات منطقه برجسته تر از هر موضوع دیگر کرده است.
 بازی بزرگ و کارت کُردی
آنچه کردستان را تبدیل به یکی از کلیدی ترین موضوع های جنگ داخلی در سوریه کرده است پیدایش دورنمای تشکیل دولت کردستان در منطقه است که به گفته ی برخی تحلیل گرانِ امور خاورمیانه، نقش محوری را در باز ترسیم مرزهای کنونیِِ خاورمیانه بازی خواهد کرد. ظاهرا و با توجه به واقعیت ها و سیاست قدرت های امپریالیستی و منافع دولت ترکیه قرعه به نام کردستان عراق درآمده است. در واقع دولت ترکیه نقش مهمی در فراهم کردن ملزومات آن داشته است. در رابطه با این تحولات باید سه رخدادِ اخیر را بررسی کرد:
یکم، افتادن کنترل شهرهای کردنشین در شمال سوریه به دست نیروهای کرد که شرح آن در بالا رفت.
دوم، «مهاجرت» شرکت های بزرگ نفتی مانند اکسان موبیل و شورون و توتال و نفتِ گازپروم روسیه از حوزه های نفتی جنوب عراق به حوزه های نفتیِ تحتِ کنترل «حکومت منطقه ای کردستان» و عقد قراردادهای مستقل با این حکومت.
سوم، شروع عملیات بزرگ پ.ک.ک در شهر شمدینلی واقع در منطقه حکاری و در مرزهای ایران و عراق که جنگی بی سابقه را میان پ.ک.ک و دولت ترکیه دامن زده است. 
رخداد اول: در اوایل مرداد ماه نیروهای کُردِ سوریه با کمک نیروهای نظامیِ پ.ک.ک شهرهای شمال سوریه را گرفتند. پیش از این، در مطبوعات خاورمیانه گمانه زنی می شد که بشار اسد می تواند به کوه های نصیریه عقب نشینی کند و دولت کوچک علوی ها را در آن جا تشکیل دهد و «ارتش سوریه آزاد» که تحت الحمایه ترکیه- ناتو است دولتی سُنی را تشکیل دهد. اما در باره تشکیل یک «دولت کردی کوچک» هیچ حرفی در میان نبود تا اینکه شهرهای کردستانِ سوریه به اشغال نیروهای کرد سوریه و «پید» درآمد. در واکنش به این رخداد نخست وزیر ترکیه گفت ترکیه وجود نیروهای «تروریست» را در مرز خود تحمل نخواهد کرد و این رخداد را «خط قرمز» محسوب کرد. پس از این واقعه، دولت آمریکا اعلام کرد که به شدت مخالف برهم خوردن «یک پارچگی» سوریه است. حال آنکه آمریکا و ترکیه به طور نقشه مند مبارزات عادلانه ی مردمِ سوریه علیه رژیم فاشیستی بشار اسد را تبدیل به جنگ قومی و جهادی کرده اند. پس از این واقعه، دولت ترکیه به «حکومت منطقه ای کردستان» در عراق (که از قضا متحد و دوست نزدیک ترکیه است) هشدار داد که به هیچ وجه تن به «عمل انجام شده» نخواهد داد و شکل گیری یک دولت کُرد را در مرزهای خود تحمل نخواهد کرد و از مسعود بارزانی خواست که در سرکوب نیروهای پ.ک.ک در کردستان عراق و سوریه کمک کند. وزیر امور خارجه ترکیه، داووداوغلو به اربیل سفر کرد و به دیدار بارزانی شتافت. در این ملاقات بارزانی که معمولا در دیدارهای خارجی کت و شلوار و کراوات بر تن می کند با لباس تمام کردی به صحبت با وی نشست. داووداوغلو پس از اربیل به دیدار فرماندارِ ترکمنِ شهر کرکوک شتافت. سفر داووداوغلو به این شهر اولین سفر وزیر امور خارجه ی ترکیه در 75 سال گذشته است. این سفرخط و نشان کشیدنی با «حکومت منطقه ای کردستان» بود و فرستادن این پیام که در صورت لزوم دولت ترکیه از اهرم های قومی خود در کردستان عراق برای بی ثبات کردن «حکومت منطقه ای» استفاده خواهد کرد. اما بارزانی نه خودسرانه بلکه طبق چشم اندازی که برخی از امپریالیست ها برای «سوریه آینده» محتمل می دانند عمل کرده است. یکی از مشاوران سابق دولت آمریکا می نویسد: «دیپلمات های آمریکائی در تلاش اند تا دستگاه حکومتیِ پس از اسد را بر پا کنند. آن ها معتقدند شرکت علوی ها، یعنی اقلیتی که در رژیم اسد کنترل حکومت، ارتش و اقتصاد را در دست داشته اند، در رژیمِ پس از اسد ضروری است ... عرب های سنی سوریه با اخوان المسلمین و اسلام گرایان ترکیه متحدند. علوی های طرفدار ایران با حزب الله رشته های پیوند دارند. مسیحیان سوریه به اسد مدیون هستند زیرا از آنان در مقابل سنی های بنیادگرا حمایت کرده است. » سپس نتیجه می گیرد که «با توجه به قطب بندی عرصه سیاست در سوریه، کردهای سوریه یک نقطه محوری هستند. آمریکا باید با جلب حمایت کردستان عراق یک بلوک معتدل طرفدار غرب در میان کردهای سوریه ایجاد کند. چنین کاری پ.ک.ک را نیز به حاشیه خواهد راند. ...» (8)
رخداد دوم: کمپانی های نفتیِ بزرگ مانند اکسان موبیل (که بزرگترین کمپانی نفتیِ خصوصی در جهان است) با «حکومت منطقه ای کردستان» در عراق شش قرارداد اکتشافی امضا کردند. در پیِ اکسان موبیل در ماه ژوئیه ی گذشته (خرداد- تیر) دومین کمپانی نفتی بزرگ آمریکائی به نام شورون وارد این حوزه شد و 80% از دو میدان نفتی را از آن خود کرد. و در اوایل ماه اوت (اواسط مرداد) کمپانی توتال فرانسه و کمپانیِ «نفت» وابسته به گازپرومِ روسیه وارد معامله و عقد قراردادهای مهم نفتی با «حکومت منطقه ای کردستان» شدند. یکی از روزنامه های ترکیه اعلام کرد: «چهار کمپانی از میان 10 کمپانیِ بزرگ نفتی جهان مغازه های خود را در اربیل برپا کرده اند.» (9)
میان حکومت نوری المالکی در بغداد و «حکومت منطقه ای کردستان» همواره مشاجرات زیادی بر سر دریافت سهمِ «حکومت منطقه ای کردستان» از محلِ درآمدهای حاصل از صادرات نفتِ این منطقه در جریان بوده است و «حکومت منطقه ای کردستان» از مدت ها پیش برای دست یافتن به استقلال نفتی زمینه چینی کرده است. به طور مثال دولت ترکیه مدت ها پیش از این شروع به خرید مستقیم نفت از «حکومت منطقه ای کردستان» کرده بود. شرکتِ نفتیِ «گِنل» که مستقر در ترکیه بوده و سهامداران عمده ی آن تُرک ها می باشند از سال 2001 در منطقه ی کردستانِ عراق و در همکاری با «حکومت منطقه ای کردستان» بر پایه ی قرارداد «سهم بری» مشغول حفاری و استخراج نفت در حوزه های نفتی این منطقه بوده است و در واقع پیش از کمپانی های نفتی دیگر وارد فعالیت در حوزه های نفتی تحت کنترل «حکومت منطقه ای کردستان» شده است. این کمپانی و حکومت منطقه ای مشترکا در حال کشیدن خط لوله ای هستند که حوزه های نفتیِ مذکور را از طریق ترکیه به مدیترانه وصل خواهد کرد و دولت ترکیه ضامن سیاسی آن است. این خط لوله، مستقل از خط لوله ای است که حوزه های نفتیِ کرکوک را به بندر جیهان در ترکیه (مدیترانه) وصل می کند. رئیس این کمپانی مِحمَت سِپیل از سرمایه داران بزرگ ترکیه است که طی دهه ی 1990 قراردادهای عظیمِ راه سازی و پایگاه سازی های ناتو را در کوسوو و ترکیه به دست آورده بود. حوزه عملیاتی گنل منطقه کردستان عراق بوده اما در حال گسترش عملیات خود در شمال آفریقا و دیگر نقاط خاورمیانه نیز هست.
طبق مشاهده ی تحلیل گران سیاسی این فرآیند اولین گام در تبدیل شدنِ کردستانِ خودمختار در عراق به یک کشور مستقل است. مارینا کاتوسا، رئیس «استراتژی سرمایه گذاری در انرژی» در مقاله ای تحت عنوان «مزایده ی غیر عمدی کمپانی ها نفتی در تشکیل دولت کرد» می نویسد: «ارتباط میان نفت، پول و قدرت کاملا ریشه دار است. این سه عامل می توانند کسانی را به قدرت برسانند، قدرت کمپانی های بزرگ نفتی را درون حکومت ها زیاد کنند، کشورها را به جنگ با یکدیگر برانند و مناسبات و درگیری های مهم را کنترل کنند. اما سوال این جاست که آیا نفت می تواند ملتی را صاحبِ دولت کند؟ ملل صاحبِ دولت منابع ثروت سرزمین های خود را کنترل می کنند. اما عکسِ این معادله چطور است: اگر حکومتی منابع ثروت منطقه خود را کنترل کند آیا در واقع سکان دار یک دولتِ مستقل نیست؟» (10)
در فراهم کردنِ عواملِ تبدیلِ «حکومت منطقه ای کردستان» به یک دولت کردیِ مستقل، اسرائیل نیز نقش مهمی بر عهده داشته است. طبق گفته ی کلنل بازنشسته دکتر ژاک نِریاه که متخصص در امور خاورمیانه و از مشاورین سابق دولت اسرائیل است، در شمال عراق ده ها افسر امنیتی و نظامی سابق اسرائیل برای کمپانی های خصوصیِ اسرائیلی کار می کنند و در ایجاد واحدهای ضد ترور به حکومت منطقه ای کردستان کمک می کنند. حکومت منطقه ای، کمپانی های امنیتی و ارتباطات اسرائیلی را استخدام کرده است تا نیروهای امنیتی کرد را تعلیم داده و آنان را مجهز به ابزار پیشرفته کنند. به طور مثال، کمپانیِ شلوم میشائلز که توسط میشائِلز و رئیس سابق موساد (یاتوم) تاسیس شد شریک حکومت منطقه ای است و به آن در زمینه ی اقتصادی و امنیتی مشاوره ی استراتژیک می دهد. (10)
در چند سال گذشته دولت ترکیه نیز حکومت مرکزیِ عراق را دور زده و روابط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی مستقیمی با «حکومت منطقه ای کردستان» برقرار کرده است به طوری که ترکیه تبدیل به بزرگترین قدرت اقتصادیِ خارجی در کردستان عراق شده است. هم زمان، دولت ترکیه اعتراضات خود را نسبت به ایجاد یک دولت کرد کم کرده است. به دلیل این پیوندها، رژیم آکپ نسبت به «وفاداری» حکومت منطقه ای کردستان اطمینان خاطر داشت. اما وقایع سوریه معادلات سابق را بر هم زد. افتادن کنترل منطقه کردستان در سوریه به دست نیروهای کرد سوریه‌ عملا موجب به وجود آمدن یک منطقه خودمختار کُرد دیگر در مرزهای ترکیه شد. در فاصله ی یک هفته «مرزهای کُردی» ترکیه از چهارصد کیلومتر به 1200 کیلومتر رسید. به وجود آمدنِ یک دولت کُرد با درآمدهایِ نفتیِ عظیم در مرزهای ترکیه همراه با ظاهر شدن احتمال شکل گیریِ «کردستان بزرگ»، فشار بزرگی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی جمهوری ترکیه گذاشته است. از زمان تاسیس «جمهوری ترکیه» توسط کمال آتاتورک انقیاد ملت کرد بخشی از پایه های آن بوده است. در ده سال گذشته بورژوازی ترکیه تلاش کرده است تا فضائی برای شراکت بورژوازی کُرد در قدرت سیاسی فراهم کند و با اصلاحاتی در زمینه فرهنگ و زبان تضاد توده های خلق کرد با این دولت را کاهش دهد. اما این تضاد کماکان به قوت خود باقی است و بورژوازی کُرد به امتیازاتی که تا کنون به دست آورده رضایت نمی دهد.  
رخداد سوم: نیروهای پ.ک.ک اوضاع را مناسبِ تشدید مبارزه مسلحانه علیه دولت ترکیه دیده اند. در چند سال گذشته سیاستِ پ.ک.ک آتش بس در جنگ و مذاکره با دولت و شرکت در انتخابات شهرداری ها و پارلمان از طریق احزاب قانونی اش بوده است. در همین دوره دولت ترکیه قریب به شش هزار تن از فعالین قانونیِ پ.ک.ک را که در احزابی مانند ب.د.پ. (حزب صلح و عدالت) هستند، دستگیر کرده است. شهردارها و نمایندگان پارلمانی نیز جزو دستگیر شدگان هستند. بسیاری از زندانیان از اعضای تشکیلات شهری پ.ک.ک به نام «اتحادیه کمونیته های کردستان» هستند که در نقاط تحت نفوذ پ.ک.ک اداره امور شهرها، از جمله جمع آوری مالیات و محاکمه مجرمین را در دست دارند.
با وجود آن که پ.ک.ک دارای پایه ی توده ای گسترده است و نامش «حزب کارگران کردستان» می باشد اما در حقیقت نماینده ی بورژوازی کردستان است زیرا افق و برنامه ی این طبقه را بیان می کند. رهبر فکریِ این حزب، اوجلان بارها اعلام کرده است که هدف پ.ک.ک نه تضعیف ترکیه بلکه رساندن آن به اقتدارِ دورانِ عثمانی است و اضافه کرده است که این امر بدون اتحاد با کُردها (بخوانید اتحاد بورژوازی ترک و کرد) میسر نیست. مواضع پ.ک.ک در مورد اوضاع خاورمیانه حمایت از برنامه های آمریکا است و خود را بخشی از «محور دوستی با آمریکا» در منطقه می داند – البته، رژیمِ طیب اردوغان خود را رئیس این محور قلمداد می کند. اوجلان از زمان ربوده‌ شدنش در سال 2001 و زندانی شدن در ترکیه مرتبا این مطالب را در مقالات ماهانه ای که در زندان می نوشت و در مطبوعات ترکیه منتشر می شد بیان کرده است. گفتنی است که در چند ماه گذشته انتشار این مقالات متوقف شده و شایع است که وی را از زندان به خانه ای منتقل کرده اند و دولت مشغول مذاکره با وی است.
هرچند وضع اقتصادی ترکیه با معیارهای جهانی «خوب» است و رژیمِ آن «الگویی» برای رژیم های خاورمیانه معرفی می شود، و قشر میانه ی مرفهی به وجود آمده است، اما انسجامِ درونی آن شکننده است. ایفای نقش ژاندارم منطقه برای امپریالیست ها، بیش از همیشه بر این انسجام فشار می گذارد و رژیمِ به اصطلاح «محبوب» و «با ثبات» آکپ می تواند دستخوش ریزش مشروعیت شده و بحران انقلابی گریبان آن را بگیرد. ساخت طبقات سرمایه دار بزرگ ترکیه دستخوش تغییرات بزرگی شده که هنوز در عرصه ی سیاسی تثبیت نشده است. سرمایه داران کوچکِ مسلمان شده، تبدیل به سرمایه داران بزرگ شده اند به طوری که اکنون در مقابل سرمایه دارانِ بزرگِ سنتی در ترکیه که با نام هائی چون سابانجی و کوچ رقم می خورد، «ببرهای آناتولی» یا «سرمایه داران سبز» سربلند کرده اند که عمدتا از میان نیروهای اسلام گرای طرفدار آکپ برخاسته اند. بورژوازی کرد نیز از این مواهب اقتصادی عقب نمانده و بخش های مهمی از اقتصاد داخلی را در اختیار گرفته و امیدوار است که از طریق کسب دولت مستقل یا خودمختار بالای سفره ی سرمایه داران بزرگ خاورمیانه بنشیند. همه ی این نیروها در حال جنگ های سیاسی و نظامی با یکدیگر هستند. رژیم اسلامیِِ آکپ در حال پیرایشِ یال و کوپالِ ژنرال ها و سرمایه دارانِ بزرگِ سنتیِ ترکیه به نفع «ببرهای آناتولی» است و در میان خود اسلامی ها بر سر کسب نفوذ در شهرداری ها و دست انداختن بر زمین های شهری و نفوذ در کادرهای ارگان های دولتی اختلاف است.
اکنون سیاست گذاران و تحلیل گران وابسته به دولت های منطقه و قدرت های امپریالیستی واژه ی «بازی با کارت کُردی» را غرغره می کنند. سوال اینجا است که اوضاع کردستان چه فرصت هائی را برای انقلاب ارائه می دهد؟ آیا صدائی انقلابی و انترناسیونالیستی از میان کمونیست ها و روشنفکرانِ انقلابیِ کردستان بلند شده و بینش «بازی با کارت کردی» را با فریادی رسا و نافذ به چالش خواهد گرفت؟غلبه ی رهبری بورژوائی بر مبارزات مردم کردستان هیچ دست آوردی بهتر از «حکومت منطقه ای کردستان» عراق نداشته است و نخواهد داشت.
 آشوب بزرگی نظم حاکم بر جهان را فراگرفته و این خوب است!
آشوب در خاورمیانه رو به ازدیاد است و این روند تا سال ها دوام خواهد یافت. منبع این وضعیت بحران در نظام سرمایه داری امپریالیستی است. در عصر امپریالیسم بحرانِ سرمایه به معنای آن است که چارچوبه های تقسیم جهان به محدودیت هایش رسیده است و سرمایه دیگر در آن چارچوب نمی تواند بر بحران خود فائق آید. همین واقعیت، نظام امپریالیستی را دچار تشنج می کند. هژمونی قدرت های سنتی چون آمریکا زیر سوال رفته و ظهور قدرت هایِ رقیبِ تازه نفس چون چین این بحران را عمیق تر و امکان مدیریت جهان به سبک و سیاق گذشته را برای امپریالیسم آمریکا غیر ممکن کرده است.
حادتر شدن تضادهای نظام سرمایه داری ، مبارزات و شورش های مردم را علیه امپریالیسم و ساختارهای سیاسی وابسته به امپریالیسم (دولت های کشورهای تحت سلطه) بر می انگیزد. اما در فقدان یک جنبش کمونیستی انقلابی که پرولتاریا و خلق های تحت ستم را برای کسب قدرت سیاسی با هدفِ استقرار جوامع سوسیالیستیِ نوین رهبری کند این خیزش ها تبدیل به خیزش های انقلابی که بافت نظام سرمایه داری را بشکافند، نمی شوند. «بهار عربی» بازتاب همین وضعیت است. قدرت های امپریالیستی و طبقات ارتجاعیِ محلی با تمام قوا تلاش کرده اند این شورش ها را به مجاریِ دلخواه خود بیندازند. در چنین شرایطی تحسینِ خودجوشیِ خیزش های توده ای و «بی رهبر و بی برنامه» بودن آن ها فقط آب ریختن به آسیاب قدرت های امپریالیستی و دولت های این منطقه است. بیش از نیم قرن است که نیروهای آزادیخواه و ترقی خواه در این منطقه، تحت عنوان بهره جوئی از تضادهای نظم جهانی و منطقه ای به پیچ و مهره ی آن و نهایتا به بخشی از آن تبدیل می شوند. این وضعیت باید به طور جدی به چالش گرفته شود.
در عصر سرمایه داری امپریالیستی، حفظ قدرت اقتصادی طبقه بورژوازی بدون پشتوانه ی دولت های مقتدر و ارتش های تا به دندان مسلحِ آن و جنگ و نابودی ممکن نیست. جهان به صورت تدريجی و مسالمت آمیز تغيير نمی کند. رخدادهای خاورمیانه بیان آشکار این واقعیت است. با تکیه بر این واقعیت است که پرولتاری انقلابی در مقابل توهمات و عوام فریبی های بورژوائی، بر سرلوحه ی مبارزات خود می نویسد: «بدون قدرت سیاسی، همه چیز توهم است». بلبشو در اردوی امپریالیست ها و مرتجعین فرصت گرانبهائی است برای کمونیست های انقلابی، پرولتاریا و خلق های تحت ستم این منطقه که فصل جدیدی را در صحنه ی سیاسی خاورمیانه باز کنند. در همین اوضاعِ متلاطم است که کمونیست های انقلابی با سلاح تئوری های تکامل یافته تر و علمی تر، با فداکاری و سخت کوشی، با هشیاری و درایت سیاسی می توانند قطب کمونیستی را در میان جنبش های مردم منطقه ایجاد کنند و در پرتو آن خیزش های مردمی را به جنبش های سیاسیِ انقلابی و مبارزات مسلحانه ی انقلابی با هدفِ ایجاد جوامع سوسیالیستی در این منطقه تبدیل کنند. این چنین است که پرولتاریا و خلق های خاورمیانه نه تنها متحدانه می توانند سرنوشت این منطقه را تعیین کنند بلکه بر آینده ی جهان تاثیرات تعیین کننده و الهام بخش بگذارند.
پانویس ها:
1- هرالد تریبون بین المللی، چاپ ترکیه، ضمیمه ی «دنیا» ص ت1، تاریخ 31 ژوئیه 2012.
2- روسیه در حال بسط ناوگان های دریایی اش در خارج از کشور است. و اخیرا اعلام کرد که تا سال 2020 با صرف 140 میلیارد دلار نیروی دریایی روسیه را با 51 ناو جنگی و 24 زیردریایی جنگی مجهز خواهد کرد. بندر تارتوس در شرایطی که هیچ حضور نظامی در خاورمیانه ندارد به مثابه پشت جبهه ای برای ارسال مهمات به مناطقِ مورد مداخله ی روسیه بازی می کند. 
What Drives Russia’s Unrelenting Position on Syria? By: Center for American Progress, August 13, 2012
www.americanprogress.org
3- هرالد تریبون بین المللی، «در سوریه شعارها رنگ مذهب را به خود گرفته اند»، 31 ژوئیه 2012، صص1 و6
4- همانجا، هرالد تریبون بین المللی، ص 6
5-حریت دیلی نیوز. روزنامه انگلیسی زبانِ ترکیه، اول اوت 2012
6- روزنامه انگلیسی زبان «زمان امروز» نزدیک به حزب حاکم در ترکیه:
Today’s Zaman August 1, 2012 p 14
7- زمان امروز- 31 ژوئیه 2012 ص 14
8- دیوید ل. فلیپس، هرالد تریبون بین المللی، 31 ژوئیه 2012، ص 8. فلیپس مشاور دولت آمریکا در پروژه «آینده عراق» و مشاور رئیس جمهور بوسنی بوده است.
9- زمان امروز، 6 اوت 2012، ص 8
10-“Casy Research- Big Oil’s Unwitting Bid for Kurdish Statehood,” by Marin Katusa
11-“Kurdistan : The Next Flash Point Between Turkey, Iraq and Syrian Revolt,” Dr. Jaques Neriah. Published in Jerusalem Center for Public Affairs: jcpa.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر