۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

بیانیه عصیان به مناسبت هشت مارس 1391


 بیانیه عصیان به مناسبت هشت مارس 1391
----------------------------------
8مارس، روز جهانی زن در راه است. سی و چهار سال پیش آیت آلله خمینی چند هفته پس از نشستن بر جای شاه به حقوق زنان حمله کرد و فرمان حجاب اجباری را صادر کرد. اما زنان (مادران و مادر بزرگ های ما) با شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» علیه این فرمان استبداد و زن ستیزی شورش کردند و خمینی را مجبور کردند که فرمانش را پس بگیرد. مبارزه ی زنان علیه رژیم اسلامی هنوز ادامه دارد و بر نسل ماست که بالاخره تکلیف این جدال سی و چهار ساله را تعیین کنیم. زنان ایران در سی و چهار سال گذشته با تشدید خشونت در همه ی عرصه های زندگی اجتماعی و خصوصی دست به گریبان بوده اند. حجاب اجباری نماد عریان اعمال خشونت دولتی بر زنان ایران است. جسم و روح زن را هدف قرار میدهد. کنترل بر بدن زن است. تخلف زنان از حجاب اجباری، شلاق و حبس دولتی به همراه می آورد. اکثر دختران حداقل یک بار بابت بد حجابی  گذارشان به  دادسرا و بازداشتگاه افتاده است و یا با تذکر های متعدد  «امر به معروف و نهی از منکر» مواجه شده اند. حجاب اجباری، تبدیل کردن زن به کالا یا شیئی است که فقط به درد یک کار می خورد: "نشیند و زاید شیران نر". از دید اسلام گرایان حاکم هر چقدر این کالا پوشیده تر باشد موقعیت مالک اش منحصر به فرد تر است. مالکیت، خصوصی تر است. هر روز میشنویم زن با حجاب زیباتر است و برای مرد جذاب تر. علاقه و ترجیح زن اصلا مهم نیست زیرا او یک انسان کامل حساب نمی شود. تفکیک و سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاهها، بومی گزینی، تشویق به ازدیاد جمعیت، ایجاد محدودیت در عرضه خدمات و لوازم جلوگیری از بارداری، تلاش برای ایجاد محدودیت در مسافرت زنان و دختران به خارج از کشور، تعیین روز مذهبی به عنوان روز زن در ایران، سرکوب فعالین زن و همه قوانین شرعی ضد زن مانند نداشتن حق طلاق و حق حضانت فرزند و قوانین دیه و ارث و سنگسار، به یک کلام همه خشونت های  آشکار دولتی علیه زنان هستند. مکمل این خشونت دولتی، خشونت خانگی است از سوی شوهر، پدر، برادر، فرزندان پسر و دوست پسر به  شکلهای گوناگون که به بیرحمی و شناعت هولناکی چون اسید پاشی و تجاوز هم می رسد. قوانین نوشته و نانوشته دست به دست هم می دهند و بیرحمانه جسم و روح دختران را به یغما می برند. ازدواج های اجباری، شوهر دادن دختربچه گان ده دوازده ساله به مردانی که سن پدر و پدر بزرگ آن ها را دارند، محرومیت از تحصیل برای بیشماری از دختران روستایی و.... گوشه ای از فجایعی است که در این جامعه رخ میدهد. اگر اینها جنایت و خشونت نیست پس چیست؟!ستم هائی که به زن ایرانی می شود به همه زنان جهان می شود. ما زنان در چهار گوشه ی جهان با شکل های گوناگون اما به یکسان لگدمال می شویم. سالی که گذشت، سالی پر از خشونت برای  زنان  در مناطق مختلف دنیابود. در مصر، سوریه ، هند، عراق، افغانستان و پاکستان و .... همه جا زنان زیر حمله اند. چگونه می توان ساکت بود و دم بر نیاورد در حالیکه هر روز همه هستی و وجود خود و همنوعان مان لگد مال می شود. به چه قیمتی نظاره گریم؟ 8 مارس سال گذشته  در مصر هنگامی که زنان به جشن و پایکوبی به خاطر پیروزی بر رژیم مستبد مبارک مشغول بودند، تجاوز دسته جمعی مردان  به زنان در میدان التحریر آغاز شد. در ادامه هم با کتک زدن زنانی که در میدان حضور داشتند خاتمه یافت. یکی از امامان فتوا داده بود که به زنانی که تظاهرات می کنند تجاوز کنید و مردان متجاوز جنایتکار فریاد می زدند که جای زنان در خانه است. همین یک واقعه نشان داد که در مصر انقلابی صورت نگرفته است و هر تغییری را نمی توان به حساب «انقلاب» گذاشت. به جای رژیم مستند مبارک رژیم مستبد دیگری بر مسند قدرت نشست که علیه زنان قوانین اسلامی تصویب کرد. جالب است که بدانیم آمریکا مدافع تصویب این قوانین بود زیرا معتقد است که استفاده ی دولت ها از دین برای برده کردن مردم از ملزومات جهان امروز است. لیبی دومین کشوری بود که  با وضع قوانین بر علیه زنان و مشخصا قانونی کردن چند همسری، همان حکایت مصر را تکرار کرد. لیبی بعد از عراق و افغانستان  با دخالت کشورهای به اصطلاح متمدن مانند فرانسه و آمریکا و با وعده دموکراسی و آزادی مردم مواجه شد. اکنون موقعیت مردم و به ویژه زنان در هر سه کشور به خوبی معنای وعده ی دموکراسی و آزادی را نشان داده است. سال گذشته آمار تجاوز به زنان در جهان سیر صعودی و تکان دهنده داشت. از آمریکا تا مصر، کنگو، آنگولا و هند. بر طبق آمار منتشر شده، از هر سه زن یک نفر در طول زندگی اش مورد تجاوز یا ضرب و شتم قرار می گیرد. یعنی یک میلیارد نفر. مرگ دختر هندی تبار در ایرلند به دلیل ممنوعیت سقط جنین که  خشونتی دولتی  و سیستماتیک است، مرگ دختر هندی به دلیل تجاوز دسته جمعی در اتوبوس، آمار بالای قتلهای ناموسی و زن کشی در عراق، افغانستان، پاکستان، ایران، ترکیه، آرژانتین و بسیاری کشورهای دیگر، اعمال خشونت به شکلهای مختلف بر زنان مانند اسید پاشی، کتک زدن، متلک گویی های خیابانی، آزار جنسی در محیط کار و خیابان، تن فروشی و تجاوز در نقاط مختلف دنیا، در سال گذشته بیسابقه بود. روی دیگر سکه پوشش اسلامی، پورنوگرافی است. از سود آورترین صنعت ها در کشورهای امپریالیستی ولی در کشورهای دیگرهم. شکل وحشتناکی از استثمار سرمایه داری که بر زنان و دختران و حتی کودکان اعمال می شود و منطبق بر اخلاقیات فاسد و درنده سرمایه داری است. تحقیر آمیزترین و تکان دهنده ترین رفتارها را علیه زنان، صنعت پورنوگرافی اشاعه میدهد. بدن زن را تکه پاره میکنند. تجارت سکس بعد از تجارت اسلحه سودآورترین تجارت نظام سرمایه داری است.  همه اینها گوشه ای از وضعیت و زندگی زنان را در قسمتهای مختلف دنیا نشان میدهد. بسیار ی زندگی  زنان در آمریکا و اروپا را  چون زندگی در بهشت تصور می کنند. اما اینگونه نیست. با وجود تفاوت در شکل دولت ها و حکومت های مختلف در دنیا اما وضعیت زنان در همه جا مشابه است چون پدرسالاری از وجوه مشترک همه این نظامهاست. تفاوت فقط در شکل  اعمال خشونت بر زنان است. سرمایه داری در شکلهای مختلف جمهوری، سلطنتی، اسلامی و غیر اسلامی، همه بر نظام پدرسالاری و مردسالاری استوار هستند.تصویب و اجرای  قوانین ضد زن در ایران، افزایش آمار خشونت بر علیه زنان در نقاط مختلف دنیا، افزایش آمار قتلهای ناموسی، خودکشی و خودسوزی زنان در نقاط مختلف ایران و عراق و افغانستان، افزایش بیش از پیش بردگان جنسی در قالب صنعت سکس در دنیا همه نشان از این دارد که ستم بر زن حد و مرز و کشور نمی شناسد و جهانی است، بنابراین مبارزه بر علیه آن نیز باید خصلتی جهانی داشته باشد. اما نکته ای که در این مبارزه جهانی مهم است این است که اگر این مبارزه در چارچوب نظام های موجود باشد حاصلش چیزی نخواهد بود جز بازگشتِ ستم بر زن در شکل های جدید. جامعه نوینی که رهایی زن در سرلوحه آن قرار داشته باشد جز با سرنگونی این نظام ها تحقق پیدا نخواهد کرد. سرنگونی نه از نوع انقلاب 57 ایران و یا مصر و لیبی کنونی بلکه از نوعی دیگر و ساختن جامعه ای  که  بر پایه برابری واقعی انسانها بنا شده باشد. دین از دولت جدا باشد و زنان، جنس دوم و فرودست نباشند.اما اکنون چه باید کرد در برابر این همه خشونت؟ آیا می توانیم سکوت کنیم و یا منفعلانه برخورد کنیم که خوب این هم سرنوشت ماست و کاری نمی توانیم بکنیم.؟ شاید هم بعضی ها مسئله را این گونه ببینند. اما این نگرشی درست نیست. گله و شکایت کردن از وضع موجود دیگر بس است. دیگر نمی توان فقط به افشاگری ها از جنایات  و حکایت رنجها اکتفا کرد. اگر ما نتوانیم برای گرفتن حق خودمان به پا خیزیم  پس چه کسی باید برخیزد؟ ما باید به پاخیزیم و سکوت را بشکنیم. با هر شکل از خشونت برخورد کنیم. چه در خانه و چه محل کار و دانشگاه و خیابان. از عواقب و هزینه ها نباید بترسیم از طرد شدن و اخراج شدن و دستگیر شدن. چون که هزینه سکوت در برابر اینهمه خشونت سنگین تر از اعتراض و مبارزه کردن است.8 مارس امسال را به روز اعتراض، عصیان و شورش علیه تمام تبعیض ها و خشونت های ضد زن تبدیل کنیم.پیش به سوی گسستن زنجیرها در هشت مارس .        


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر