۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

پایه‌های لرزان حکومت پنت‌هاوس نشینان و تدارک برای سرنگونی آن‌ها


پایه‌های لرزان حکومت پنت‌هاوس نشینان و تدارک برای سرنگونی آن‌ها

 در گوشه ای از تهران ساکنین پنت هاوس های چند میلیون دلاری به میلیاردرهای کالیفرنیا فخر می فروشند و در سوی دیگر صف کلیه فروشان چهره ی زشت نظام و طبقه ی حاکم را به نمایش می گذارد. این شکاف طبقاتی با سرعتی سرگیجه آور در حال گسترش است. هیچ تدبیری در چارچوب این نظام نمی تواند آن را مهار کند: نه سرکوبِ فقرا (هر هشت ساعت یک اعدام به عنوان «اوباش و اراذل»)، نه تشدید بندهای اسارت زنان و پدرسالاری، نه دریوزگی حکومت اسلامی در بارگاه امپریالیست ها که طنابِ تحریم های اقتصادی را شل تر کنند و نه حتا به میدان آمدن اصلاح طلبان با کلاه های شعبده بازی شان در انتخابات آینده در خرداد 1392.

این شکافِ طبقاتی فزاینده و بی سابقه پس زمینه ی از هم پاشیدگی درونی هیئت حاکمه ی جمهوری اسلامی است و به نوبه ی خود آن را تشدید می کند. باندهای نظامی-امنیتی- مالی که هر یک در ضلعی از خوان یغمای دسترنج مردم و ثروت های کشور نشسته اند و هر یک بخشی از زرادخانه ی نظامی- امنیتی- اداری را در اختیار دارند به جان هم افتاده اند و دست یکدیگر را رو می کنند: دزدی، ارتشاء، فساد، مذاکرات پنهانی با آمریکا، عضویت در تاریک خانه های قدرت های خارجی و ...


صفوف پراکنده دشمن، تلاطمات گریز ناپذیر اجتماعی

دیرک انسجام و استحکام هیئت حاکمه ی جمهوری اسلامی که «رهبر» نماد آن است شکسته است. تبدیل «رهبر فقیه» به مایه ی مزاح و تفریح احمدی نژاد، پیشنهاد تلویحی مطهری، نمایندهی «اصولگرای» مجلس که «رهبر» باید به دلیل حمایت از احمدی نژاد در انتخابات 1388 انتقاد از خود کند (8 اسفند 91) تنها جلوه هائی از فروپاشی مرکزیت ایدئولوژیک و سیاسی نظام جمهوری اسلامی است.
نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری بر آتش اختلافات درونی و انشقاق ها افزوده است. سران نظام نمی دانند با انتخابات آتی چه کنند. استفاده از مکانیسم انتخابات همواره بخشی از انسجام بخشیدن به اتحاد درونی هیئت حاکمه ی جمهوری اسلامی، کسب «مشروعیت» از محکومین و قربانیان این نظام یعنی توده های مردم و بالاخره دریافت نمره ی قبولی از قدرت های امپریالیستی بوده است. بنابراین، دست کشیدن از مکانیسم انتخابات برای جمهوری اسلامی بسیار دشوار است. اما انشعابات درونی جمهوری اسلامی و حاد شدن تضاد میان این نظام و اکثریت توده های مردم این مکانیسم را نیز تبدیل به مزاحمی برای رژیم کرده است که از یک سو بدان نیاز دارد و از سوی دیگر می تواند مانند سال 88 تبدیل به چکاننده ی شورش مردم شود.

عامل مهم دیگری که صفوف هیئت حاکمه را شقه شقه می کند فشارهای بین المللی از طرفِ قدرت های امپریالیستی است. جمهوری اسلامی خود را «مستقل» از قدرت های امپریالیستی و یک پای قدرت در منطقه خاورمیانه نشان می دهد اما بندنافش آن چنان محکم به نظام سرمایه داری- امپریالیستی و بازار جهانی تحت کنترل قدرت های امپریالیستی بسته است که هرگونه خلل جدی در کارکردِ این وابستگی، مساوی با فلج جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی نه می تواند دست از «استقلال بازی» بردارد و نه بند ناف وابستگی خود را پاره کند. این تناقض تبدیل به بخشی از سوخت و ساز جمهوری اسلامی شده است. قدرت های امپریالیستی آمریکا و اروپا عزم کرده اند که از این وابستگی برای دست یافتن به تغییرات سیاسی مطلوبشان در رژیم جمهوری اسلامی سود جویند و جمهوری اسلامی را وادار کنند که به طور مستقیم منافع امپریالیسم آمریکا را در آغوش بکشد. تحریم های نفتی و بریدن دست جمهوری اسلامی ازشبکه های مالی/بانکی در جهان نشان از این عزم دارد. زیرا بریدن پای نفت ایران از بازار جهانی یعنی فشردن شریان حیاتی جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی حتا با استفاده از تضاد منافع میان قدرت های بزرگ (آمریکا و اروپا از یک سو و چین و روسیه از سوی دیگر) نتوانسته است این نوع تحریم را «دور» بزند. به اعتراف حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات (12 اسفند 91 در همایش شورای دستگاههای نظارتی کشور) و حجتالاسلام طائب، فرمانده قرارگاه عمار (نهاد «مقابله با جنگ نرم») دور زدن تحریم ها دیگر برای جمهوری اسلامی ممکن نیست.
مجموعه ی تضادهای پیش گفته جمهوری اسلامی را در بحران سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک عمیق و وضعیتی اضطراری فرو برده است. سران رژیم تلاش می کنند این بحران را «اداره» کنند. در همان حال که به روی یکدیگر چنگ می کشند در پشت پرده مذاکره می کنند: نیروهای امنیتی احمدی نژاد با اصلاح طلبان، اصلاح طلبان با بیت خامنه ای، و غیره.

 در حالی که در ظاهرموضوع اصلی مذاکرات، انتخابات آینده است اما مسائل بزرگتری مد نظرشان است. صحبت های جدید افراد جناح حاکم (موسوم به اصولگرایان) در مورد اعاده حیثیت از رهبران جناح صلاح طلب جمهوری اسلامی (رهبران سبز) و دلجوئی از اصلاح طلبان برای آن است که ائتلاف جدیدی را در هیئت حاکمه شکل دهند تا کشتی شکسته ی نظامشان را از آب های متلاطم داخلی و بین المللی بگذرانند.

هر دو جناح «اصلاح طلب» و «اصول گرای» جمهوری اسلامی خواهان داغ کردن تنور انتخابات بوده و در آن ذینفع هستند. در عین حال می خواهند مانع از آن شوند که اختلافات درونی شان در جریان انتخابات آن چنان سر باز کند که فرصتی را برای سرازیر شدن مواد مذاب آتشفشان خشم مردم فراهم کند. زیرا می دانند  صف ناراضیان بسیار گسترده تر از سال  88 است و با توجه به گسترش شتابان فقر و بیکاری، این بار اقشاری کاملا متفاوت به میدان خواهند آمد که دغدغه شان نه «رای من» که «زندگی من» است. ترکیب تشنگان آزادی سیاسی و تهیدستان گرسنه می تواند انفجاری به وجود آورد که نه از تاک اثری ماند و نه از تاک نشان. این دورنما برای همه ی جناح های جمهوری اسلامی از اصول گرا تا سبز دهشت آور است اما چشم اندازی است رهائی بخش برای کسانی که برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی نقشه می ریزند و تدارک می بینند.

قدرت های امپریالیستی از یک طرف جمهوری اسلامی را تهدید نظامی کرده و اپوزیسیون وابسته به خود را تشویق و موظف به ایجاد «آلترناتیو» می کنند و از طرف دیگر، در این اوضاع بحرانی با جمهوری اسلامی حسن تفاهم نشان می دهند، گفتمان «مذاکره و آشتی» را به کار می برند و وعده ی نرم تر کردن تحریم ها را می دهند.

آینده ی تاریک جمهوری اسلامی و شتاب تب آلودِ اوضاع همه ی نیروهای سیاسی ارتجاعی و مماشات گر در اپوزیسیون را به تحرک واداشته است. ملی مذهبی ها که تاریخا ذخیره ی سیاسی/ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در شرایط اضطراری بوده اند با اندرزنامه های خود به «رهبر» به میدان آمده اند (نامه ی شش تن از ملی- مذهبی ها به رهبر). پروژه های آلترناتیو سازی در خارج کشور (رجوع کنید به سرمقاله حقیقت شماره 61) با کمک امپریالیست های مختلف تدارک می بینند که در شرایط فروپاشی جمهوری اسلامی خلاء قدرت را پر کنند.
 
اوضاع سیاسی پیچیده

اوضاع به گونه ای است که جامعه، با تلنگر این یا آن واقعه ی سیاسی می تواند وارد یک بحران انقلابی شود و میلیون ها نفر با خشمی سوزان نسبت به وضع موجود و عزمی عمیق برای تغییر آن به میدان آیند. اما درهم تنیدگی تضادهای گوناگون و وجود بازیگران متعدد، اوضاع سیاسی را به شدت پیچیده می کند و مانع از آن می شود که اوضاع صاف و ساده به سمت یک بحران انقلابی حرکت کند. «رهبر» می تواند جام زهر را در دو جبهه سر بکشد (با اصطلاح طلبان حکومتی آشتی کند و عادی شدن روابط با آمریکا را طلب کند) و به طور موقت «جنگ داخلی» میان باندهای جمهوری اسلامی و فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی را تخفیف دهد. هرچند این سازش تاریخی محتمل است اما اوضاع می تواند به سمتی دیگر بچرخد. به طور مثال، جناح های نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی برای «حل» معضل ازهم پاشیدگی درونی دست به کودتای نظامی بزنند که می تواند به جنگ داخلی دامنه دار میان باندهای نظامی مختلف بینجامد یا این که جنگ آمریکا/اسرائیل، با حمایت ترکیه و کشورهای خلیج علیه جمهوری اسلامی آغاز شود. در تمام این حالات خطرات سیاسی بزرگی برای اردوی مردم و نیروهای کمونیست و انقلابی نهفته است.  به طور مثال، به میدان آمدن «رژیم اصلاحات» می تواند یک بار دیگر توهم «اصلاح» جمهوری اسلامی را در میان توده های مردم دامن بزند یا در شرایط رخداد کودتا/جنگ ارتجاعی یا آغاز جنگ آمریکا/اسرائیل علیه جمهوری اسلامی، توده های مردم در منگنه ی انتخاب یکی از طرفین قرار بگیرند و بخش هائی از آنان تبدیل به گوشت دم توپ و سربازان این جبهه های ارتجاعی شوند. در چنین شرایطی دخالت گری نقشه مند، سازمان یافته و فعال کمونیست ها (حتا با نیروی کم) تاثیراتِ تعیین کننده ای بر صف آرایی صحنه ی سیاسی خواهد داشت.


معنای اضطرار اوضاع برای کمونیست ها

جامعه به سرعت به سوی گره گاهی سیاسی نزدیک می شود اما ما کمونیست های انقلابی هنوز نتوانسته ایم برنامه و چشم انداز انقلابی خود را تبدیل به قطبی سازمان یافته در میان قشرهای گوناگون مردم، به ویژه تحتانی ترین و سرکوب شده ترین آن ها کنیم. حتا اگر بهترین سناریوی ممکن رخ دهد و بحرانِ انقلابی شکل بگیرد بازهم خطرِ از دست دادن فرصت های انقلابی بسیار جدی و واقعی است. جامعه می تواند با طی یک دوره ی کوتاه بحران انقلابی دوباره به زیر یوغ نیروهای سیاسی مرتجع اما سازمان یافته و با نقشه و برنامه درآید. تجربه ی خیزش های انقلابی تونس و مصر را در برابر داریم. این خیزش ها لرزه بر اندام دولت های ارتجاعی منطقه انداختند و در میان مردم سراسر خاورمیانه و جهان امید آفریدند که آری می توان نظم کهنه را واژگون کرد. اما نیروهای سازمان یافته ی سیاسی که منافع طبقات استثمارگر این جوامع و سرمایه داری جهانی را نمایندگی می کنند صحنه ی سیاسی را اشغال کردند و در اتحاد با پس مانده ی رژیم های گذشته و قدرت های بین المللی نیاز و خواست توده های مردم به سرنگونی کلیت نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم را تبدیل به «تغییری» ارتجاعی کردند: تغییر رژیم های به ظاهر سکولار به رژیم های اسلامی.

درس های سال 1388 را به خاطر آوریم. صدها هزار تن از مردم سراسر کشور به مدت هشت ماه درگیر نبرد با دشمنی بیرحم و سازمان یافته شدند. اما این خیزش خود انگیخته علیرغم توانائی های ستایش انگیزش همچنان در چنبره افق و اهداف و نقشه های رهبری «سبز» اسیر ماند. گرایش رادیکال این خیزش کاملا مستعد آن بود که از امر و نهی های ارتجاعی رهبری «سبز» سر پیچی کرده و از زیر نفوذ آن خارج شود. اما این نوع تغییرات در رفتارِ سیاسی توده های مردم هرگز به طور خودبخودی رخ نمی دهد. آگاهی و حرکت خودبخودی مردم هرگز نمی تواند نقشه ها و عملکرد منظم و پیچیده ی گروه ها و رهبرانی را که بخشی از هیئت حاکمه اند تجزیه و تحلیل کرده و راهی بگشاید که به فرجامی دیگر جز ترمیم همان نظام بینجامد. در جریان جنبش های توده ای سیاست انقلابی همواره فقط می تواند یک چیز باشد: خلاف جریان رفتن بر پایه ی افق و برنامه ای انقلابی و بر این پایه، منشعب کردن صف همه با همی مردم.
در جنبش سال 1388 خواست جدائی دین از دولت طرح نشد، زنان شعار ضدیت با حجاب اجباری و شریعت را بلند نکردند، کارگران و تهیدستان شهری و توده های مردم در مناطقی مانند کردستان و بلوچستان به حرکت در نیامدند. این ها گسل های اجتماعی عمیقی هستند که با فعال شدن آن ها بر پایه ی اهداف، برنامه و شعارهای انقلابی، قطب های بورژوائی به سرعت رنگ باخته و زمینه برای شکل گیری قطب کمونیستی انقلابی مساعدتر می شود. اما فعال شدن این گسل ها وابسته به دخالتگری آگاهانه و نقشه مند کمونیست ها است.

 قدرت سیاسی همیشه موضوع مرکزی انقلاب است. اما در دوره های بحران انقلابی تبدیل به موضوعی فوری شده و اذهان میلیون ها تن از مردم را اشغال می کند. در چنین اوضاعی فقط با پیش گذاشتن آلترناتیو حکومتی، یعنی سر نگونی انقلابی دولت و ایجاد دولتی نوین می توان در اوضاع دخالت گری موثر کرد و برای انقلاب انباشت قوا کرد. در جنبش سال 1388 این چالش پاسخی درخور نگرفت.

 قطب شدن بر پایه ی برنامه ی قدرت سیاسی و اجتماعی

جنبش کمونیستی فقط بر پایه ی هدف، برنامه و نقشه ی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار دولت و جامعه  ای نوین می تواند تبدیل به قطبی قدرتمند در صحنه ی سیاسی جامعه شود. بنابراین، بیانیه ها و مانیفست هائی که با توده های مردم سخن می گویند باید روشن کنند:

چرا جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، چگونه و به دست چه کسانی باید سرنگون شود؟ مختصات طبقاتی و سیاسی دولت نوینی که باید جایگزین آن شود چیست؟ نظام سیاسی آن چه شکلی دارد؟ محتوای اقتصادی و اجتماعی آن چیست؟این دولت نوین پس از استقرار، چه نوع روابطی با قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی برقرار خواهد کرد؟ رابطه اش با انقلاب های جهان و جنبش کمونیستی بین المللی چگونه خواهد بود؟ برای سرنگونی جمهوری اسلامی (و همچنین در مواجهه با شرایطی مشابه سوریه و آغاز جنگ داخلی) نیروهای نظامی این آلترناتیو چگونه شکل خواهد گرفت و با کدام استراتژی نظامی برنامه ی سیاسی سرنگونی دولت جمهوری اسلامی و استقرار دولت نوین را پیش خواهد برد؟ و ...

اگر کاری نکنیم که افکار توده های مردم روی این سوال ها متمرکز شده و حول پاسخ بدان ها منسجم شود، آنان همواره با تردید و یا با فشار امواج بحران به میدان مبارزه کشیده خواهند شد و محتملا شمار زیادی از آن ها سمتی را خواهند گرفت بر خلاف منافع کوتاه مدت و درازمدت خودشان.

به این چالش باید به طور عاجل پاسخ گوئیم زیرا در داخل کشور و در مقیاس بین المللی دورنمائی دیگر برای ایران طراحی می شود. این طرح ها را باید عقیم گذاشت. بی مهابا، بدون ذره ای تردید و جسورانه باید خط سیاسی و ایدئولوژیک حزب را به طور وسیع به میان توده ها، به ویژه تحتانی ترین و سرکوب شده ترین ها آن ها ببریم و حرف خود را به گوششان برسانیم که: 

- آنان به دلیل داشتن تضادهای طبقاتی/ اجتماعی آشتی ناپذیر با نظام جمهوری اسلامی نیروهای محرکه ی یک انقلاب واقعی اند که اگر رخ دهد اکثریت مردم ایران را از بی حقوقی سیاسی، فقر اقتصادی و محرومیت فرهنگی نجات می دهد و علاوه بر آن، منبع الهام بزرگی برای پرولتاریا و خلق های تحت ستم و استثمار سراسر خاورمیانه و جهان می شود. پس، کلید رهائی جامعه در عمل آگاهانه ی آنان است. آنان رسالت و مسئولیت دارند که با آگاهی نسبت به ماهیت و اهداف این انقلاب وارد میدان مبارزه شوند. هدف مبارزه، برچیدن دولت کهنه ی ضد انقلابی جمهوری اسلامی و راهگشایی برای استقرار یک دولت نوین انقلابی است و این حزب مصمم است که قوای بزرگی را انباشت کرده و سازمان دهد تا بتواند این فرآیند را رهبری کند.

مانیفستی برای یک انقلاب واقعی

در راستای دخالت گری عاجل و موثر در اوضاع، «مانیفست» سیاسی انقلاب آتی باید تدوین شده و به میان توده های مردم برده شود؛ مانیفستی که ادعانامه ما علیه این نظام و تشریح نظام آینده است و هنگامی که در دست توده های مردم قرار گیرد به آنان امکان می دهد که فکر کنند و بپرسند: چه می خواهند، چگونه و با کدام رهبری؟ و در مانیفست جوابی صریح برای این پرسش ها بیابند. این نوع آگاهی به آنان امکان می دهد که آزاد و سبک بال، بدون تردید و با خلاقیت وارد مبارزه های بزرگ برای ساختن آینده شوند.

این مانیفست باید حول حیاتی ترین و سرنوشت سازترین سوال امروز تدوین شود و اعلام کند:

1- ما خواهان سرنگونی رژیم و نظام جمهوری اسلامی هستیم. رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم تئوکراتیک است که از یک نظام طبقاتی حفاظت می کند.

2- قلب دولت جمهوری اسلامی را نیروهای نظامی- امنیتی آن تشکیل می دهند و بدون درهم شکستن و مغلوب کردن آن ها، هیچ انقلابی پیروز نخواهد شد.

3- جدایی دین از دولت، منحل کردن و خلع ید از دستگاه روحانیت (در زمینه ی قضائی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) بخشی لاینفک از سرنگونی جمهوری اسلامی است.

   4- درصورت مداخله ی قدرت های امپریالیستی برای ممانعت از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی یا با هدفِ به قدرت رساندن اپوزیسیون وابسته به خود، ما مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تسریع کرده و هم زمان به مقابله با این جبهه از دشمنان خواهیم پرداخت.

 5- انواع اپوزیسیون های بورژوائی چون «سبزها»، مجاهدین، سلطنت طلبان مخالفتی با نظام طبقاتی سرمایه داری ندارند و منافع خود را در چارچوب آن جستجو کرده و برنامه ی سیاسی و اجتماعی شان بر آن منطبق است.

6- با سرنگونی جمهوری اسلامی دولت نوینی بر جای آن می نشیند که دولتِ دیکتاتوری/دموکراسی پرولتاریا است (پرولتاریا، واژه ای عمومی است برای همه ی کسانی است که توسط شبکه ی پیچیده ی سرمایه داری استثمار می شوند -- از جمله اکثریت زنان).

7- این دولت در اولین گام های خود، در خدمت به از بین بردن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و استثمار، سرمایه های بزرگ داخلی و خارجی (بانک ها، نهادهای مالی وابسته به دولت و سپاه پاسداران،گروه های مالی- صنعتی، بنیادها، اوقاف، دارائی های مراجع تقلید و غیره) را مصادره خواهد کرد.

  8- این دولت پشتوانه ی کارگران و دیگر مردم کارکن جامعه در نابود کردن روابط اقتصادی استثمارگرانه و روابط اجتماعی ستم گرانه خواهد بود.

9- این دولت پشتوانه ی زنان و جنبش زنان در محو ستم گری جنسیتی خواهد بود.

10- این دولت پشتوانه ی حق تعیین سرنوشت ملی خواهد بود.

11- این دولت بر مبنای قانون تحدید مالکیت خصوصی و سپس لغو کامل آن و راه گشائی برای استقرار مالکیت سوسیالیستی و از بین بردن شکاف های طبقاتی و اجتماعی اداره خواهد شد.

12- این دولت برای استقرار سوسیالیسم، جامعه را در جهت انجام دو گسست اقتصادی هدایت خواهد کرد: گسست از روابط تک محصولی نفت که کشور را کاملا وابسته به نظام سرمایه داری- امپریالیستی کرده است؛ و گسست از روابط سرمایه داری و کلیه ی شیوه های استثمار ماقبل سرمایه داری.

13- این دولت نماینده و تحمیل کننده یک نظام اقتصادی و اجتماعی مشخص (سوسیالیسم) خواهد بود اما شهروندان را بر حسب ایدئولوژی، حمایت یا مخالفت شان با سوسیالیسم و دولت سوسیالیستی به شهروند درجه یک و دو با امتیازات و حقوق سیاسی و اقتصادی متفاوت تقسیم نخواهد کرد.

14- این دولت هیچ گونه ایدئولوژی رسمی، حتا ایدئولوژی غیر مذهبی نخواهد داشت.

15- این دولت تشکیل احزاب، سندیکا و اتحادیه کارگری، کمیته ها و شوراهای کارکنان و اهالی در محل کار و زندگی، نشر روزنامه و کتاب، اعتصاب کارگران و کارمندان، اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز و مخالفت با دولت را جزو بدیهی ترین حقوق مردم دانسته و برای هیچ یک نیازی به مجوز دولتی نخواهد بود. قانون تصریح خواهد کرد که دولت حق شنود و تفتیش عقاید ندارد.

16- این دولت پیشرفته ترین قوانین بین المللی را در زمینه ی تعریف جرائم، قوانین کیفری و آئین های دادرسی اتخاذ خواهد کرد. پیگرد ارگان ها و مقامات دولتی به دلیل تخطی از این قوانین با صراحت در قانون پیش بینی خواهد شد. به کار گرفتن شکنجه (آزار جسمی و روحی) به هر شکل توسط ارگان های دولتی یا  گروه های مختلف و شهروندان جرم محسوب شده و سرکوب خواهد شد.

17- فوری ترین اقدامات این دولت عبارت خواهد بود از:

• اعلام انحلال کلیه ی نهادهای نظامی، امنیتی، محاکم جمهوری اسلامی ایران و وزارت خانه های آن و ملغی کردن تمام قوانین وضع شده در جمهوری اسلامی.

• آزادی زندانیان سیاسی و پیگرد فوری آمرین و عاملین کشتار زندانیان سیاسی در دهه ی 1360 و قتل های زنجیره ای.

• تشکیل ساختارهای دولت نوین با تکیه بر نهادهای کارگری، دهقانی، زنان، دانشجوئی، آکادمیک، فرهنگی، شوراهائی که در محل کار و زندگی مردم و در مناطق مختلف در جریان مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تشکیل شده اند. تشکیل مجلس موسسان از میان نمایندگان آنان، به اجرا گذاشتن طرح پیشنهادی قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی که در عرض یک سال باید به تصویب این مجلس برسد.

• مصادره ی دارائی های دولت جمهوری اسلامی، نهادهای مذهبی، بنیادها، گروه های مالی، صنعتی، کشاورزی.

• پیش برد سیاست انقلاب ارضی در روستاها با هدف احیای کشاورزی و تامین اتکاء به خود در زمینه ی مواد غذائی و تامین حق تغذیه ی سالم و کامل برای همه.

• اتخاد تدابیر فوری برای تامین معیشت، مسکن، حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کارگران، دهقانان، زنان و بیکاران و دیگر زحمتکشان جامعه.

18- در صورت حمله ی قدرت های امپریالیستی برای سرنگونی  دولت نوین، به مقابله با این دخالت خواهیم پرداخت:

 - با تکیه بر ارتشی که از میان توده ها و در جریان مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی شکل گرفته است

- با بسیج سازمان ها و تشکلات توده ای کارگران، بیکاران، زنان، جوانان، مناطق ملی و غیره که در جریان مبارزه علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته اند

- با استمرار و پیگیری در ریشه کن کردن تمایزات طبقاتی و روابط تولیدی استثمارگرانه و روابط اجتماعی ستم گرانه و فرهنگ ستم و استثمار، حتا در بطن چنین جنگی. 

 اصول فوق پایه ای ارائه می دهد برای نگارش طرح پیشنهادی قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی که باید اهداف، ماهیت، کارکرد دولت سوسیالیستی آینده را روشن کند. بسیاری مفاد دیگر که برای ارائه ی شفاف و صادقانه ی این الگوی حکومتی و اجتماعی ضروری است باید به این مانیفست سیاسی اضافه شود. علاوه بر این تدوین شعارهائی که فشرده ی شاخص های یک انقلاب واقعی و دولت آینده باشد برای همگانی کردن این مانیفست ضروری است.

قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید

استراتژی یا راه عملی کردن این انقلاب چیست؟ این موضوع از مسائل مرکزی انقلاب است. حزب ما موظف است این استراتژی را باز- تدوین و تبلیغ و ترویج کند. دامن زدن به بحث و مناظره و فکر گسترده در مورد استراتژی جنگ انقلابی و ویژگی های آن در جامعه ای مانند ایران بخشی از عملی کردن آن است. ما باید دست زدن به جنگ انقلابی را همانند دهه ی 1350 تبدیل به موضوعی ضروری و مقبول و رهائی بخش در میان توده های تحت ستم و استثمار کنیم. توده ها، به ویژه تحتانی ترین و سرکوب شده ترین ها باید با این حقیقت آشنا شوند که برای محو دولت حاکم و استقرار دولتی کاملا متفاوت نیاز به مبارزه ای خاص و پروسه ی انقلابی خاصی هست. همان طور که بدون داشتن پیشاهنگ کمونیست نمی توان این انقلاب را به سرانجام رساند بدون جنگ انقلابی هم نمی توان دولت جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. باید مسائل و مشکلات انقلاب را در مقابل توده ها گذاشت و آنان را به میدان مبارزه برای درک این مسائل و تلاش برای پاسخ گوئی به معضلات انقلاب کشید. باید پرسید: تفنگ های پرولتاریا چگونه آماده شده و برای تولد دولت نوین سوسیالیستی خواهند جنگید؟ باید پرسید: اگر اوضاعی مانند سوریه در ایران شکل گیرد که حرف اول و آخر را نیروهای مسلح می زنند، ما چه خواهیم کرد و با چه نقشه و ابزاری در اوضاع دخالت کرده و اوضاع را به سمت یک انقلاب واقعی خواهیم چرخاند؟ قدرت سازمانی کافی برای نابود کردن ستون های دیکتاتوری دینی طبقات استثمارگر حاکم در ایران را چگونه کسب خواهیم کرد؟ و...

 در فرآیندِ پیشبرد این مبارزه ی مهم برای فراگیر کردن مانیفست انقلاب، توده های مردم به ویژه تحتانی ترین و سرکوب شده ترینشان باید به این درک و آگاهی برسند که ما کمونیست ها جسورانه منافع اساسی کارگران، زنان، فقرا، بیکاران، دهقانان، خلق های ملل تحت ستم، ... را بیان کرده و پیگیرانه برای این منافع و عمیقترین آرزوها و رویاهای مردم مبارزه می کنیم؛ ما مبارزینی هستیم که نه فقط رویای دنیای عادلانه را در سر می پرورانیم بلکه طرح رسیدن بدان را نیز داریم.
برگرفته از حقیقت شماره 62
 سرمقالهبرگرفته
سرمقاله حزب کمونیست ایران(مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر