۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

در حاشیه انتصاب مهندسی شده روحانی

در حاشیه انتصاب مهندسی شده روحانی: پاسخی به یک چپ رفرمیست شده رای دهنده و سبز بنفش شده 


در پاسخ به یک چپ رفرمیست شده رای دهنده و یکی از رای دهندگان بنفش شده حامی روحانی که خطاب به کمونیستهای انقلابی که انتخابات را تحریم کرده بودند چنین گفته بود که:  «مشکل شما همان مشکل استبداد فکری است که خود را برتر از دهها میلیون می دانید. شما نمی توانید تصور کنید که آدمها مستقل از این و آن می توانند فکر کنند چون خودتان چنین هستید. اما ما خودمان تصمیم می گیریم چه کاری درست است. ما مثل شما ولی فقیه محور و شاه محور و نیستیم. اراده داریم و فکر می کنیم و تصمیم می گیریم و عمل می کنیمشما سقف افکارتان بیش از این بالا نمی رود که همه را نادان فرض کنید و معتقد به صغیر بودن عده ای و قیم بودن عده ای دیگر هستید یک دستگاه ارباب رعیتی.»

-------------- 
پاسخی مختصر به ایشان:
  گفته اید که با رای دادن با جانتان بازی کرده اید و گویا «ما داریم با جانمان سنگ بنای آزادی را کار می  گذاریم.»
رای دادن بازی با جان هیچکس نیست! بنای آزادی با رفرم نظامی که قابل رفرم نیست و پروژه ی امنیتی “اصلاحاتش” ( “رفرمش”!) در زمان خاتمی برای رفع بحران و سرکوب جنبش های توده ای کلید خورد، قابل ساختن نیست! همیشه این گونه آزادی ساختن ها مصالحش از طرف هیئت حاکمه ایران تهیه شده و می شود. و سازندگانش حتی با نیت “خیر” عمله های بی ارده ای بیش نیستند! فراموش نکنید که در سال ۸۸ پس از کشاندنتان به پای صندوق های رای زمانیکه در فردای انتخابات مهندسی شده به خیابان آمدید و به رهبری موسوی و کروبی با فریاد “رای من کو” لبیک گفتید چگونه با سیاست تسلیم طلبانه و مماشات گرایانه ی اسب تراوای همان رهبری ترمیم کنندگان حکومتی “کارتان برای ساختن آزادی” به مجرای مبارزه بین جناح های هیئت حامه جمهوری اسلامی اندخته شد. و به خانه رهسپارتان کردند.
و این دقیقا یک راهکار مهندسی شده پسا انتصاباتی برای پایان دادن به مبارزات خیابانی حول “رای من کو” برای حفظ کل نظام از طرف رهبری جنبش سبز (موسوی-کروبی) سال ۸۸ بود!
خامنه ای از جوانان و میان سالان جنبش سبز دعوت کرد به خاطردفاع از کشور رای بدهند( خامنه‌ای: “به خاطر دفاع از ایران در انتخابات شرکت کنید”) او با یک شگرد سیاسی گفت: «حضور مردم، “توطئه دشمنان” را خنثی می‌کند، و در یک “تغییر” موضع آشکار افزود: “ممکن است کسی به دلیلی نخواهد از نظام اسلامی حمایت کند، اما از کشورش که می‌خواهند حمایت کند.”» خبرگزاری دانشجویان ایران -ایسنا- روز چهارشنبه ۲۲ خرداد (۱۲ژوئن). 
جنبش سبز بنفش شده به سوی صندوق رای هجوم برد و رای داد. و به این خواست و دعوت او لبیک گفت!
صلاح کشوری که ملک چهار دونگ ولی فقیه است، به یک مفهوم واقعی یعنی اطاعت از روندی سیاسی، اقتصادی اجتماعی فرهنگی و نظامی-هسته ای که ولی فقیه در سر دارد
با پیچاندن حقیقت و توجیه عملتان در حمایت از  ادامه ی سلطه ننگین این نظام تحت عنوان“ما داریم با جانمان سنگ بنای آزادی را کار میگذاریم”نمی توانید خود را معرکه ای که آگاهانه در آن شرکت کردید برهانید.
 بله خیلی از داخلی ها دنبال تیله دروغپردازانه و مشاطه گرایانه ی رهبر در دفاع از کشوری که به حکم ولی فقیه هیچیک از شهروندانش دخالتی در تصمصم گیری های کلان آن نباید داشته باشند، افتادند! چرا به یکباره این برای شما قابل مفهوم نیست؟! روشن است که الزایمر انتصاباتی طبق منافع محدود طبقاتی تان شما را به اینچنین انسان های بی اراده ی خود فریب و عوامفریبی تبدیل ساخته است.


 یک فوتبال گاوبندی شده نود دقیقه ای دوستانه!
 رهبر به رفسنجای پاس داد، او آمد و رفت… رفسنجانی به روحانی و بلاخره کلید این انتصابات با پاس آخر جناح اصلاح طلب به ولی فقیه و مشارکت جناح اصولگرا در این خیمه شب بازی، شما رو درگیر یکی از انتصابات مهندسی شده بدون خونریزی نمود: راهبرد اصلی حاکم بر این انتصابات مهندسی شده این بود که بر خلاف تصور همگان ( حتی بر خلاف دیدگاه غالب راست رفرمسیتی بر جنبش کمونیستی ایران که مانع از آن شد که بتواند تحلیل مشخص صحیحی از اوضاع حاکم بر سیاست راهبردی این انتصابات ارائه دهد و به یکمفهوم واقعی آچمز شد!) نه اصولگرایان بلکه حسن روحانی به عنوان نماینده ترمیم کننده ی این نظام با آوردن جمعیت متوهم سبز بنفش شده طبقه خرده بورژوازی مرفه شهری مذبذب دو دل و قشر بورژوازی دلال تجار بازار و مشارکت نیروهای امنیتی- نظامی و سپاه پاسدارن و سران ارتش به پای صندوق های رای بر مشروعیت انتخابات مهندسی شده نظام، بیفزاید. و ناگفته روشن است که چنین هم شد
اگر فهمیدن این مطلب برای شما مشکلاست، این به یک مفهوم واقعی یعنی اعلام خجالتی شکست در مقابل رهبر! یعنی تسلیم خواست رهبر برای دفاع از کشور در یک آشتی ملی شدن !
این دیدگاه که مشکل منتقدین را “استبدای فکر کردن” خواندن( از طرف هر که باشد) ریشه در برخوردهای لباس شخصی هایی که در دهه ۶۰ زندانها را می چرخاندند و می گفتند که جمهوری اسلامی زاییده ی رای ۹۰ در صد است و هزاران تن زندانیان سیاسی دگر اندیش انقالبی کمونیست و انقلابی غیر کمونیست را به “استبداد فکری” و “مخالف رای مردم” در زمان تاسیس جمهوری جهل و جنایت متهم کردند، شکنجه شان نمودند و اعدامشان کردند، دارد!
شما با تمسک و استفاده از برخوردهای لباس شخصی های امنیتی حکومتی نمی توانید از زیر پاسخ به نکاتی که در بالا مطرح کردم خود را رها گردانید. به جای انگ زدن، استفاده از شیوه های لباس شخصی های امنیتی که در سال ۸۸ باتوم در ماتحت جوانان کردند، به آنان تجاوز جنسی نمودند و انگ و برچسب به شان زدند، و بحث را منحرف کردن پاسختان به نکاتی که در بالا از طرف من مطرح شده، چیست؟!
افرادی زیادی ( همچون شما -حامد صراف پور- و داریوش حسن زاده ووو) که با رای دادن و مشروعیت بخشیدن به این نظام خود را فدای عده ای ( اصلاحطلبان و اصولگرایان به عنوان دو بال نظام ننگین ج. ا. ) قاتل و جانی جوانان دگر اندیش این ممکلت کردند، دیگر یک دمکرات نمی تواند باشند! حتی دیگر نمی توانند در مورد اینکه دمکرات کیست و چیست صاحب نظر باشند! عده ای پادو حکومتی هستند که شوربختانه فکر و زندگی خود را وقف ادامه حیات ننگین یک نظام استبدادی دیکتاتوری می کنند. و این کاملا ناصحیح می باشد. جنبش سبز طبقه متوسط مرفه و نمیه مرفه شهری متوهم با رای دادن به یک نظام استبدادی و دیکتاتوری خشن مذهبی به آن مشروعیت داد و خود را در یک برهه تاریخی سرنوشت ساز از صف ۹۹ در صد اکثریت زحمتکشانی که اساسا در این انتصابات منافعی نمی دیدند که در آن شرکت کنند، جدا نمود!و با بالائی ها همگرائی و تعامل نمود.
بله روشن است که شما صغیر نیستید و با انتخابی آگاهانه در لبیک گفتن به ولی فقیه برای مشارکت در بیرون آوردن جمهوری اسلامی از بحران اقتصادی ، سیاسی و بین المللی که آنرا با استادی فریبکارانه چنین مطرح کرد که «ممکن است کسی به دلیلی نخواهد از نظام اسلامی حمایت کند، اما از کشورش که می‌خواهند حمایت کند.» شما را به پای صندوق آورد! نگویید صغیر نیستید، واقعا هستید، چون صغیر بودن ارتباطی با در ایران و خارج کشور بودن ، و سن و سال ندارد بلکه به دیدگاه سیاسی و دایره و وسعت اندیشه جنبش سبز شکست خورده ای که اینبار خود را به زیر بال و پر روحانی کشاند، ارتباط ناگسستنی دارد. گفتید که می خواهید رایتان که در انتصابات ۸۸ دزدیده شد را با حمایت از روحانی پس بگیرید!  و سپس به عنوان ناجیان و عامل اصلی پیروزی روحانی، در خیابانها به رقص و پایکوبی پرداختید! غافل از آنکه با طلوع خورشید در فردای جشن و سرورتان شبه چاقوی قصابی قانون دولت روحانی بر سرتان سنگینی می کند!
 شما با هیچ توجیهی نمی توانید حقیقت را بپیچانید و بگویید که “ولی فقیه محور و شاه محور” نیستید چون دقیقا شرکت امثال شما در رای دادن نشان داد که اتفاقا هستید، ولی برای ارضاع منافع حقیر طبقاتیتان دارید در روز روشن انتصابات، حاشا می کنید. مگر همگرایی و تعالم بجز این است که شما کردید؟! پس نباید به بزدلی ره جویید و محتوای اصلی دیدگاه و حرکت خود را مخفی نمایید!  مگر ادعا نمی کنید که «ما داریم با جانمان سنگ بنای آزادی را کار میگذاریم.» پس ترس این جنبش از کیست؟!
 ما معتقد نیستیم که شما عده ای ترسو هستید! نه به هیجوجه! ما معتقدیم که شما از حقیقت وحشت دارید. و برای هیمن امیال و دیدگاه اصلی را از زحمتکشان و طبقه کارگر انقلابی مخفی می کنید! این نشان می دهد که چقدر نسبت به حرکتی که دامن زده اید ( رای به صندوق انداختن ) دو دل می باشید و مطمئن نیستید که فرجام نهایی و نتیجه عملی دیدگاهی را عملی کردید، چیست. که در ادامه این نوشته به آن پرداخته خواهد شد!  
 این نشان می دهد که جنبش سبز بنفش شده با پادو شدن و دنباله روی آگاهانه از اصلاح طلبان حکومتی قدرت اندیشیدن شان نیز سلب شده….
 می گویید که ما بر خلاف تصیم خامنه ای که چشم بر انتصاب فرد دیگری بجز حسن روحانی را داشت، برای انتخاب روحانی به پای صندوق های رای رفتیم! اما این حقیقت ناگفته روشن است که خامنه ای “برای دفاع از کشور در مقابل خطر دشمنان” نظام و رژیمش شما را برای انتصاب روحانی فراخواند!  و دقیقا این فلسفه حاکم بر سیاست رهبردی انتصاب روحانی بود!فکر نکنید شما خامنه ای و رژیم جمهوری اسلامی را با هر جناح و دسته اش را عقب راندید! این خامنه ای و رژیمش با مشارکت تمامی جناح ها (اصولگرا و اصلاحطلب) از جمله روحانی و رفسنجانی و خاتمی عارف و حداد عادل و جلیلی و قالیباف به همراه مهره های نیروهای امنیتی و نظامی (سپاه و ارتش) قشر متوسط مرفه شهری را به میدان بازی انتصابات شان کشاندند و به جلو صحنه آوردند! این مثل یک فوتبال گاوبندی شده از طرف تیم رژیم به کاپیتانی خامنه ای و درخشش بهترین بازیکنش روحانی بود! بیچاره که تیم ناپخته و جوان آماتور بدجوری باخت و ناکام ماند!
رای دهندگان به یک مفهوم واقعی در نهادینه کردن سیاست های اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی دولت آینده سهم دارند. و فردا نمی توانند بگویند که کی کی بود ما نبودیم! چون روحانی سیاستی را که بر میگزیند، بر آمده از خواستگاه ولی فقیه اش است و بس! و نه قشر متوسط متوهم جنبش سبزی که یک شبه بنفش شد!
خود روحانی هم با چماق قانون اساسی نظامی که به آن معتقد است، نظامی که حرف اول و آخرش را در مورد سیاستهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را ولی نعمتش خواهد زد، بعد از “پیروزی” مهندسی شده اش گفته است:
تبعیت از قانون اصل بنیادین دولت آینده است” (خبرگذاری فارس ۹۲/۰۳/۲۵ به نقل از ستاد انتخاباتی حس روحانی)
می بینید که چگونه پس از سوء استفاده چماق قانون اساسی جمهوری اسلامی را بر سرتان کوباندند.
حال می توانید در خانه بمانید و پشت کامپیوتر به خدمات شایسته در بیرون آوردن این نظام از بحران هر چه می خواهید در وصف عقب راندن خامنه ای و رژیمش بنویسید، ولی یک چیز را نمی توانید منکر شود:
با شاه کلید اصلاح طلبان و یا اصولگرایان دری برای اکثریت ۹۹ درصدی ستمکش زحمتکشان، زنان، دانشجویان، روشنفکران و کارگران در ایران گشوده نمی شود.
من تحت هیچ عنوانی امیدوارم نیستم که شما و رای دهندگان طبقه متوسط مرفه و نیمه مرفه ناراضی که عملا با اناختن رای به صندوق به پادوهای این حکومت تبدیل شدند در یکی دو سال آینده به آش شله قلمکار تند و تیزی که با سر اشپزی خامنه ای و کمک اشپزی روحانی برای ات پخته شد همچون امروز افتخار کنید! و ناگفته روشن است که بزودی در عدم تغییر اوضاع حاکم فغان خواهید زد: روحانی، روحانی رای منو پس بده!
 این آش نذریتان خیلی خیلی شور است و از آن خودتان. را ه ما برای سرنگونی این نظام با اتکاء به زحمتکشان و بدون دخالت بیگانه گان و با اتکاء به خودمان ادامه دارد…..
 ملتی که روشنفکرانش به پادو های مصلحت اندیشان حکومتی همچون روحانی، رفسنجانی، خاتمی و موسوی و کروبی، و در راسش خامنه ای تبدیل شوند محکوم به تکرار اشتباهات گذشته اند!
یک یادآوری تاریخی :
ستاد روحانی اعلام کرد در واقع بنفش همون سبزه که باتوم خورده و کبود شده
 روحانی غلط کرد و گه خورده . موقع مبارزات سال ۸۸ می گفتند فتنه گران. حالا می خوان جونای متوهم رو بکشونن پای صندوق خامنه ای می گن باتوم خورده بنفش شده همون باتومی که در کهریزک کردند توی ماتحت جونا که دیگر جسارت نکنند برای عدالت و برابری دادخواهی کنند!
طرفداران روحانی یادشون رفته( که البته فقط برای مدت کوتاهی الزایمر انتصاباتی گرفتند!) که باتومو کردند در ماتحت جوونا، به آنها تجاوز جنسی نمودند، خس و خاشاکشان نامیدند ووو این بنفش آغشته به پوست، گوشت و خون سرخ جووناست. ننگ و نفرت بر بنفش روحانی!
سوال اساسی این است که چرا ستاد حسن روحانی سبز را به بنفش تغییر رنگ داد!
آیا غیر از این بود که ستاد روحانی با پشتیبانی جناح خامنه ای، اصولگریان و مقامات امنیتی و انتصاباتی در یک حرکت حساب شده و مهندسی شده، خواهان آوردن شمار هر چه بیشتری از طیف جنبش سبز جوانان مرفه و نیمه مرفه شهری ناراضی برای مشروعیت بخشیدن به برنامه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و هسته ای چند ساله آیند ه شان بودند! 
نه به انتصابات فرمایشی و آری به انقلاب کمونیستی!
 چاره کار کماکان انقلاب اجتماعی رادیکال برای بوجود آوردن یک جامعه نوین سوسیالیستی به رهبری حزب پیشتاز طبقه کارگر است
برهان عظیمی
 بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۲ برابر با پانزدهم ژوئن ۲۰۱۳
 موخره: یک نکته کناری در مورد پیروزی مهندسی شده ی حسن روحانی:

سبک پیشبرد وظایف کاندیداتوری ریاست جمهوری روحانی از طرف ستاد انتخاتیش، به طور نسبی تا حد زیادی کپی برداری از رقابت های ریاست جمهوری در آمریکا بود! اگر به برخوردهای ستاد روحانی در هر مرحله از مناظرههای در رقابت هایی که با شرکت ۸ و بعد ۶ نفر کاندیداها در شبکه صدا پخش مستقیم می شد توجه کنیم! دقیقا می بینیم که ستاد روحانی ویدیوئی را فورا بعد از هر پخش مستقیم از هر مناظره تهیه می کرد، مصاجبه مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران و رسانه ها ترتیب می داد و نظراتش را در مورد آنچه که دیگر رقبایش در آهر مناظره شب قبل گفته بودند را بیان میکرد و آصحبت هایشان را به چالش می کشید.
این راهکار از طرف هیچیک از کاندیداهای ریاست جمهوری اصولگرا به مرحله اجرا در نیامد! و نمی توانست هم بیاید! چون بر متن سیاست راهبردی انتصابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ قصدشان رئیس جمهور شدن نبود! می داتسنتد قرار است روحانی آنها را “شکست دهد” (!) برای همین گاف های سیاسی، اقتصادی و حتی هسته ای شان بارها از طرف ستاد انتخاباتی روحانی همچون ستاد انتخاباتی اوباما در جلو چشم “مردم” (بخوان سبز جنبش بنفش شده)به چالش گرفته شد. این راهکار تبلیغاتی در دامن زدن به توهم در میان طبقه متوسطی مذبذب و دو دلی خرده بورژوازی که در سال ۸۸ خود را به چشم انداز و دیدگاه سبز رفرمیستی مسلح کرده بود اما هنوز تا چند روز قبل از انتخابات ۱۳۹۲ تصمیم قطعی برای رای دادن به روحانی نداشتند، برای تغییر تصمیمشان در حمایت از روحانی، تاثیر به سزایی داشت.
 اگر اوباما با شعار “تغییر” یا چنج توانست طبقات متوسط شهری را به پای صندوق های رای آورد. تا نشان دهد که نه منافع مردم اکثریت طبقه زحمتکش کارگر ستم دیده و استثمار شده و نه حتی منافع طبقه متوسط شهری ( خرده بورژوازی، از جمله بخشی عظیمی از جنبش اوس یا وال استریت که متوهمانه به زیر بال و پر رهبری اوباما رفت، و جنبششان را به ناکامی و شکست کشاند) اساسا برای هیئت حاکمه آمریکا مهم نیست، و به هیچ تغییری برای عوض کردن شرایط زندگی این طبقه معتقد نیست. بلکه آنچه را که اساسا به عنوان “تغییر” در سر دارد منافع استراتژیک طبقه سرمایه دار-امپرالیست آمریکا است. منافعی با الزامات و محدودیت های ناشی از شرایط حاکم جهانی ( که با وجود بوجود آمدن کانون های دیگر چالشگری همچون اتحادیه اروپا و امپریالیسم روس و سربلند کردن قدرت اقصادی سرمایه داری چین ، امپریالیسم امریکا را با الزاماتو محدودیت های نوینی روبو ساخته است) ارتباط ناگسستنی دارد.  و الزامات چالشگرانه نوینی در عرصه بین المللی در تعیین اولیتهای سیاسی، اقتصادی نظامی و اجتماعی هم در عرصه ملی و بویژه برای حفظ رهبری کننده هژمونیک و استیلای در عرصه جهانی، دولت امریکا نقش تعیین کننده دارد.  بنا بر این ناگفته روشن است که در آمریکا نیز “انتخابات” به یک مفهوم واقعی یک انتصاب مهندسی شده است. و در واقع انتصاب فردی است به عنوان سخنگوی جناح های مختلق هیئت حاکمه آمریکا!


انتصابات مهندسی شده مختص جامعه آمریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی غرب نیست. در ایران سالهاست به درستی در این مورد بحث های صحیحی از طرف بخش زیادی از جریانات منتسب به جنبش کمونیستی دامن زده شده است. اما شوربختانه بخشی از همین جنبش “کمونیستی”  نسبت به “دمکراسی” انتخاباتی سالهاست به علت غالب بودن دیدگاه راست ریویزیونیستی-رفرمیستی متوهمانه  دست به گریبان تشبثات ضد کمونیسم می باشد!
 جمهوری اسلامی با الزامات نوینی در عرصه جهانی که نقش تعیین کتتده و به سزائی در شکل گیری روند تضادها اساسی و الولیت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد، روبرو گشته است.
از دید منافع هیئت حاکمه جمهوری اسلامی انتصاب مهندسی شده حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، به یک مفهوم واقعی کلید “حل” بحرانی ملی و جهانی عمیقی است که نظامشان با آن روبروست!
 روحانی به عنوان رئیس جمهور نقش سخنگوی هیئت حاکمه ایران به عهده خواهد گرفت. او قرا است در اتوبوس هیئت حاکمه ی ایران پشت سر ولی فقیه که فرمانش را دست دارد، بنشیند.   
 روحانی نیز از سیاست سرکوب آزادی و حق دمکراتیک، اجرای خشن استبداد دینی علیه زنان ، دانشجویان، روشنفکران مترقی مخالف نظام و خاصه طبقه کارگر-پرولتاریا و در عین حال پشت کردن به سبزهای بنفش شده، اما در شرایط کاملا متفاوت از شرایطی که هیئت حاکمه آمریکا با آن روبروست، در عرصه داخلی و در شرایط انزوا در عرصه جهانی، تبعیت می کند و خواهد کرد. بنا بر این برای بخشی از سبزهای بنفش شده راه گریزی جز تصادف با دیوار حقیقت عینی و ریختن توهمش وجود ندارد.  و بزودی شاهد نا امیدی، داد و فغان سر دادن هایی همچون “روحانی، روحانی رای منو پس بده” برایش متصور نیست و نخواهد بود.
اما برای زنان زحمتکش تحت حکومتی ضد زن مردسالارانه، دانشجویان مبارزه انقلابی، روشنفکران مترقی و اکثریت طبقه کارگر ستمکش و استثمار شونده هیچ راهکاری بجز انقلاب اجتماعی رادیکال برای ایجاد جامعه ای نوین جامعه ای نوین فارغ از ستم و استثمار فرد از فرد به رهبری یک حزب پیشتاز محبوب تودها و مسلح به آخرین دستاوردهای علمی از تجارب شکست و دستاورهای عظیمی جنبش کمونیستی بین المللی متصور نمی تواند باشد.
  یاداشت اختمامی:
در برخورد به شعار حزب کمونیست کارگری” روحانی یک بهانه است، کل رژیم نشانه است”
شعار “موسوی یک بهانه است، کل نظام نشانه است” هم در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ یک شعار دنباله روانه و رفرمیستی و غیر کمونیستی بود و هم این شعار امروزیتان در انتخابات سال ۱۳۹۲ ” روحانی یک بهانه است، کل نظام نشانه است” ضد کمونیستی و فرصت طلبانه می باشد.
دیدگاه شما به عنوان یکی فعالین حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) کاملا مشخص است. جانب گرایانه با توهم عمیق نسبت به روحانی و جنبش سبز. هم در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ گاف سیاسی زدید و امروز در این انتخابات دارید با یک سیاست کاملا ضد کمونیستی و رویزونیستی به رفرمیست های ابدی این نظام تبدیل شده اید. در عین حال دیدگاه حککا دنبال شرایط افتادن را تتئوریزه می کند، خود را تابعی از سیاست و شرایط نظام کردن نموده است
هیچ برنامه ای که منافع طبقه کارگر را نمایندگی کند در دیدگاه شما نمی توان متصور شد. دیدگاه شما منافع طبقه خرده بورژوازی (طبقه متوسط مرفه و نیمه مرفه) متوهمی را که آگاهانه منافع خود را در حمایت از سیاست اصلاح طلبان حکومتی می بیند، را نمایندگی می کند. برای همین از واژه “مردم “( که بارها تاکید می کنید “مردم بدرستی متوجه شدند” ) بطور کلی استفاده می کنید. اما به خاطر غالب بودن خط رویزیونیستی بر دیدگاهتان به این نمی توانید بپردازید که مردم از گروه های اجتماعی که در روابط تولیدی سرمایه داری جامعه دارای منافع متضادند، تقسیم شده اند! این دیدگاه به یک مفهوم واقعی به تئوریزه کردن رفرمیستی شرکت طبقه متوسط تحت لوای “مردم” که در مشروعیت دادن به انتصاباتی که از طرف خامنه ای در دعوتش “به خاطر دفاع از کشور رای دهید” مطرح شد، صف کشید و به او لبیک گفت
البته که کمونیستها باید از بوجود آمدن شکاف در بالای و تضاد بین جناح های مختلف حکومتگران بطور علمی و صحیح استفاده کنند.  اما استفده از این شکاف و تضاد یک چیز و دنباله روی از شرایط و حرکت خودبخودی توه های ناآگاه چیز دیگری است. با چنان شعاری نمی توان انقلاب کمونیستی را سازمان داد.
 ما نیاز دارم که انقلاب کمونیستی را با روش علمی و نه پوپولیستی و عوامفریبانه برای ایجاد حامعه ی نوین سوسیالیستی بنا سازیم. این به یک مفهوم واقعی یعنی نباید خط سیاسی کمونیستی را حتی از مسافران خرده بورژاوازی مرفه و نیمه مرفه شهری اتوبوسی (نارضی از استبداد و دیکتاتوری حاکم ) را که فرمانش در دست جناح های مختلف حکومتی استبدادی است، پنهان نمود و بخواهیم در زمان آینده که معلوم نیست چه موقع ایجاد خواهد شد( و حاکمان نیز مرتب جنب و جوش اقشار و طبقات درون صف انقلاب را در نظر دارند! و از آن برای منافع طبقاتی خود بهره می گیرند. و سعی در به زیر و بال و پر آوردن جنبش های خودبخودی، خودشان دارند!)، فرصت طلبانه به مسافران این ایده  ی ناصحیح را الغاء نماییم که حالا زمان انقلاب “کمونیستی” است و ما “کمونیستها” شما را به آنجا هدایت خواهیم کرد.
 کمونیستها نیاز دارند که ابتدا هسته متمرکزی با خط صحیح کمونیستی و انعطاف پذیری زیاد را ایجاد نمایند. این هسته چیزی به غیر از حزب پیشرو پرولتاریا که محبوب توده ها و بخصوص طبقه کارگر باشد، نمی باشد. حزبی که در شرایط غیر انقلابی به ساختن هسته های مخفی سرخ می پردازد. و تا رسیدن شرایط انقلابی و کسب قدرت سیاسی کار آگاه گرانه می کند. ما کمونیستها به طبقه کارگر و هیچ قشر متحد پرولتاریا این ایده ناصحیح را نمی دهیم که دنبال بهانه جویی برای ساختن انقلاب کمونیستی می باشیم. انقلاب کمونیستی یک ضرورت برای جامعه بشری در سراسر جهان می باشد. بدیل نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی است. بنا بر این انقلاب کمونیستی و ایجاد جامعه نوین سوسیالیستی، بهانه جوئی کودتا گرایانه نیست! بلکه حل تضاد عمیق اساسی ترین تضاد جامعه در هر مرحله از ساختمان آن انقلاب، و در دوران گذر سوسیالیستی با اتکاء به جنبش ها و درگیر کردن آزادانه و شرکت توده ها در تصمیات کلان حامعه بر بستر رشد سیاسی آگاهانه آنها برای رهبری مبارزه طبقاتی با بورژوازی مغلوب شده تا رسیدن به جهانی کمونیستی می باشد.    


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر