۱۳۹۲ مرداد ۲, چهارشنبه

1سخنی با کارگران مصر



1سخنی با کارگران مصر

خیزش سراسری علیه فقر و گرسنگی و شدت استثمار سرمایه داری، انفجار شعله های خشم و قهر علیه ارتجاع هار اسلامی بورژوازی، فریاد انزجار و نفرت نسبت به یکی از نمادهای بارز ارتجاع درنده دینی یعنی اخوان المسلمین و بالاخره  سقوط دولت مرسی، مسلماً جای خوشحالی دارد. انجام این کارها به ویژه در قیاس با آنچه که در جامعه ایران و توسط نسل درس خوانده طبقه کارگر ما صورت می گیرد شاید فرسنگ ها « مترقیانه تر» و ظاهر الصلاح تر باشد. چه کسی می تواند تفاوت میان نقش بازی جنبش شما در طول دو سال اخیر و افت و خیزهای سیاسی قشری از طبقه کارگر ایران، به طور کنکرت، نسل دانشگاهی این قشر در طول سال های اخیر را منکر گردد. اولی در سیل اعتراض و شورش خود، با اینکه در همه وجوه به راه حل پردازیهای بورژوازی آویزان است اما حداقل، از گرسنگی، فقر و شدت استثمار خویش می گوید، دومی سخن راندن از فلاکت و مرگ ناشی از گرسنگی پدر و مادرش را سند ننگ تعلق به طبقه کارگر قلمداد می کند!!، پیش کشیدنش را دون حیثیت و منزلت انسانی می بیند!! و از گفتن هر کلامی در این گذر اباء می ورزد تا از این طریق رسوائی کارگر بودن یا زشتی دنبال نان و دکتر و درمان بودن را پنهان دارد!! اولی بدون شک به دار راهبردهای بورژوازی شمع آجین است اما در عین این شمع آجینی به هر حال علیه حکومت دینی سرمایه می شورد. دومی موج طغیان های « آزادی خواهانه»!! خود را به عبای بنیانگذاران دژخیم و حمام خون سالار یکی از درنده ترین رژیم های تاریخ می آویزد!! اولی کوه خشم و قهر خود را بر سر ارتجاع پان اسلامیستی اخوان المسلمین آوار می کند و مقرهای استقرارش را با شعله های خشم خویش به آتش می کشد. دومی اوج پیروزی خود را با شعارهای بسیار نفرت بار « موسوی، موسوی، رأی تو را پس گرفتیم»!! « یا حسین میرحسین»!! « الله اکبر » و مانند این ترهات ابراز می دارد!!
تفاوت های بالا مسلماً پرارجند، اهمیت دارند و شما توده های کارگر مصر در پمپاژ این تفاوت ها به شط پرخروش اعتراض سراسری روز توده های عاصی این کشور نقشی سترگ ایفاء نموده اید. واقعیت این است که کل شورش های خیابانی سه ساله اخیر مصر در نقطه شروع خود، تجلی فاز تازه ای از  مبارزات مستمر شما بردگان مزدی سرمایه در سال های پیش در حوزه های مختلف بود. مبارزاتی که دهه های متوالی در زیر چتر قدرت سیاه ترین دیکتاتوری ها در مراکز کار و تولید جریان داشت. فراخوان دهندگان و جنگندگان خط مقدم آن جوانان خانواده های شما بودند که در ششم آوریل 2008 بیانیه پشتیبانی از مبارزات روز همزنجیرانتان، کارگران نساجی ها را صادر کردند. جنبش کارگری مصر نیرومندترین جنبش کارگری خاورمیانه است. این جنبش در سیر رویدادهای چند ساله، به لحاظ دامنه تأثیرگذاری فیزیکی و نیروی مادی سلسله جنبان بودن عظیم ترین نقش ها را ایفاء کرده است. شعله خیزش ها را افروخته است. رژیم مبارک را با قدرت پیکارش سرنگون کرده است، حضور مستمر و سراسری شما مفصلبندی استمرار اعتراضات بوده است. شورش ها با گوشت و پوست و استخوان شما مشتعل شده است و توان تاختن یافته است. در هیچ کدام این ها هیچ تردیدی نیست.
شما  در طول این سال ها همه این نقش ها را ایفاء کرده اید اما از همان آغاز تا لحظه حاضر بازندگان واقعی و در جمیع جهات کل جا به جائی ها و فرایند تحولات چند ساله بوده اید. وضع روز شما از دیروز، از یک هفته پیش، یک ماه پیش و یک یا چند سال پیش تر هم بسیار بدتر است. اگر به همین سان پیش رود به طور قطع در روزها و ماههای آتی باز هم بسیار وخیم تر و فاجعه آمیز تر خواهد بود. چرا؟ و این سؤالی است که حتماً باید به آن پاسخ داد. پاسخی که اگر درست جستجو شود نه فقط کلید حل معمای همه دردهای شما که کلید حل تمامی دردهای جنبش کارگری بین المللی و 5 میلیارد نفوس طبقه بردگان مزدی دنیاست. شما شعله خیزش را افروختید اما نه با سر آگاه و بیدار طبقاتی و ضد سرمایه داری که با سر بورژوازی و با شعور و عقل عاریتی طبقه ای که بانی و باعث و پاسدار کل استثمار، تمامی ستمکشی ها و همه سیه روزی ها و بی حقوقی های شماست. شما اعتصابات درون کارخانه ها را همراه با نسل جوان درس خوانده بیکار و بدون آینده خود، در اجتماعات عظیم خیابانی بازسازی کردید، میدان تحریر را سنگر سرود حماسه ها ساختید اما کل دار و ندار این جنبش را در رفتن مبارک و جایگزینی رژیم وی با یک رژیم دیگر بورژوازی خلاصه نمودید!! پیغام تلخ موقعیت پیکار روزتان این بود که ریشه واقعی فلاکت ها، گرسنگی ها، دیکتاتوری ها و بدبختی ها را نه در قعر رابطه سرمایه، نه در وجود مناسبات کار مزدوری بلکه در ذات پلید رژیم ها و افراد و باندهای تشکیل دهنده  دولتها می بینید!! نتیجه این پندار وهم آلود واهی آن بود که « کوه موش زائید» مبارک، رئیس جمهور سالیان دراز سرمایه سقوط کرد و ارتش سرمایه عجالتاً زمام همه امور را به دست گرفت. هیچ شعور زیادی نمی خواهد تا انسان دریابد که در حیطه این نوع جا به جائی ها، نه فقط هیچ گشایشی در کوه مشکلات معیشتی و اجتماعی و رفاهی طبقه کارگر پدید نمی آید، که حتماً و بدون هیچ تردید بار مصیبت های فراوان جدیدی نیز در همه حوزه ها  بر شانه هایش بار  می گردد.  رژیم مبارک به طور قطع باید سرنگون می شد، اما مجرد عزل مبارک و عروج مشتی ارتشی یا دولتمرد دیگر سرمایه بر اریکه قدرت فقط مشکل طبقه سرمایه دار را تعدیل می کرد. تنها دولتمردان این طبقه بودند که سپهر سراسر مه آلود فکر و مبارزه شما را بیش از پیش مه آلود می ساختند. چنین القاء می کردند که گویا جنبش روز شما نیز راستی راستی به پیروزی دست یافته است!! بورژوازی از این فرصت به خیلی شکل های دیگر نیز برای کاهش بار معضلات خود سود می جست. شما  را با وعده های سر خرمن سرگرم می نمود، برای چالش پروسه پیکار طبقاتی شما وقت می خرید و همه راههای لازم را برای زمینگیر ساختن بیشتر و بیشتر جنبش اعتراضی خودپوی ضد سرمایه داری شما پیش روی قرار می داد. سوای همه اینها، کل بار بحران سرمایه داری و همه هزینه های ناشی از خسارت های روز این نظام را هر چه بی رحمانه تر بر گرده معیشت فرسوده و مستهلک شما سرشکن می کرد. تغییر رژیم بدون تعرض آگاهانه به پویه ارزش افزائی سرمایه همه این سودها را برای بورژوازی تضمین کرد. درست به همان گونه که دنیای زیان ها و شکست ها و فروپاشی ها و قهقرا رفتن ها را بر زندگی و جنبش و آینده پیکار شما تحمیل نمود.
شما تا سرنگونی رژیم مبارک و تغییر دولت روز سرمایه داری پیش رفتید، اما آنچه  اصلاً دستور کار جنبش شما نشد، آنچه اصلاً سخنی در باره اش بر زبان نیاوردید، آنچه حتی به آن نیأندیشیدید، شالوده اساسی همه سیه روزی ها، جنایات و دیکتاتوری ها بود. رژیم ها از هر سنخ و با هر شمایل و کارکرد، هار و درنده و اهل حمام خون یا دموکراتیک و مدنیت سالار و حقوق بشر بر لب!! برآمده از دل کودتاهای نظامی یا مشروعیت یافتگان سناریوی « انتخابات آزاد »!! به هر حال سازمان برنامه ریزی کار و تولید و نظم سرمایه داری و نهادهای اعمال قدرت و سبعیت و توحش نظام بردگی مزدی بر طبقه کارگر هستند. اینکه آن ها جار و جنجال دموکراسی راه اندازند یا از طریق شبیخون های فاشیستی و قتل عام و بربریت حکومت رانند، تابعی از نیازهای موجودیت و ماندگاری سرمایه داری و منوط به چگونگی توازن قوای میان بورژوازی و جنبش کارگری است. بسنده کردن شما به سرنگونی مبارک و بی اعتنائی کامل به ضرورت و مبرمیت تعرض علیه اساس سرمایه داری فقط یک معنا داشت. اینکه شما با قیام خویش یک رژیم بورژوائی فرسوده، ورشکسته، ناکارآمد و آماج نفرت را با یک دولت بورژوائی سرزنده و کارآمد و ظاهرالصلاح تعویض می کنید!! که چه شود؟ پاسخ روشن است. که نیرومندتر، با ثبات تر، فریبکارتر و عامه پسندتر کل مصائب ناشی از موجودیت نظام سرمایه داری، دنیای بدبختی های ناشی از توفش بحران این نظام و  تمامی بار ترمیم، بازسازی و سودآورسازی سرمایه اجتماعی مصر را هر چه سبعانه تر بر زندگی شما سرشکن سازد. شما این کار را به طور واقعی انجام دادید. همه چیز را با سر سرمایه نظر انداختید! توسط اپوزیسون های شیاد و هار و دغلکار بورژوازی، به راست راست و به چپ چپ گردیدید. در عمق گمراهه های حفاری شده آن ها جاسازی شدید. شعور طبقاتی شما را با های وهوی فریب دموکراسی و انتخابات آزاد و سناریوی مدنیت سرمایه شستشو دادند. دولت های سرمایه داری در شش گوشه دنیا، از امریکا تا کشورهای اتحادیه اروپا، از شیوخ عرب تا دولت اسرائیل و حاکمان ترکیه و سران جمهوری اسلامی، از مذهبی تا لائیک همه و همه چهارنعل و تمام وقت برای نسخه پیچی سرنوشت شما احساس مسؤلیت کردند!!! انترناسیونال بورژوازی بر پای داشتند تا مطابق چشمداشت های خویش در معماری بنای حاکمیت نوین سرمایه داری مصر شرکت جویند و ایفای سهم کنند. بازار دموکراسی و انتخابات! و جامعه مدنی را در کران تا کران زندگی شما داغ و پررونق ساختند تا چه شود، تا شما در جار و جنجال بازسازی نظم سیاسی سرمایه هر نوع خیال تعرض به چرخه ارزش افزائی سرمایه و هر میزان تحمیل خواسته های روز خویش بر نظام سرمایه داری را به طور کامل از یاد ببرید.
شما شیفته و مسحور این داد و قال ها به پای صندوق های رأی رفتید و در اینجا بود که باز هم « کوه موش زائید» و این بار موشی بسیار بی هوش و گوش اما سخت دژخیم و وحشتناک زائید. دموکراسی و مدنیت و مدرنیسم عاریتی سرمایه برای شما « اخوان المسلمین» به دنیا آورد. آنچه سرمایه می خواست از آستین دخالت ناآگاه و متوهم شما، از گرداب هائل فریب بورژوازی برای غرق جنبش شما، از بن صندوق های رأی بیرون آمد. یک سال پیش این حادثه سیاه با میدان داری شما، اما با راهبرد سرمایه، زیر نام حلقه ای از زنجیره جنبش شما اما حلقه ریخته گری شده توسط سرمایه، با بیرق مدنیت و دموکراسی یا همان اسم و رمز آشنای نظم بشرستیز سرمایه و ساز و کار دفن قدرت طبقاتی ضد سرمایه داری شما در گورستان ثبات سرمایه، روی داد. محمد مرسی رئیس جمهور شد و ارتجاع هار اسلامی نوع  اخوان المسلمین، رسالت بازسازی نظم سرمایه و تحمیل فاجعه بارترین شکل شدت استثمار و ددمنشی و بی حقوقی های ذاتی سرمایه داری بر شما را عهده دار شد.
در این یک سال زندگی شما روز به روز وخیم تر و غیرقابل تحمل تر گردید. گرسنگی، فقر، بیکاری، بی بهداشتی، محرومیت از دکتر و دارو و درمان و آموزش و همه نداری ها و بدبختی های معیشتی دیگر، بسیار بیشتر از پیش حال و روز شما را در کلاف خود فروپیچید. تعمیق و گسترش دردها و رنجها و سیه روزی ها در این حد نیز محدود نماند. ارتجاع هار اسلامی بورژوازی تازیانه های قهر شریعت را از زیر رسوبات دیرپای تاریخ حفاری کرد تا ساز و کار قدرت خود برای ماندگارسازی بردگی مزدی و دفن هر جوانه اعتراض و نقد رادیکال ضد سرمایه داری شما سازد. حجاب اجباری و قصاص و پای بندی زورمدارانه به رسوم و قوانین بشرستیزانه عهد جاهلی نیز به مصیبت های قبلی اضافه شد. سرمایه، ساز و برگ تحمیل بختک وار خود بر هست و نیست توده های کارگر را تکمیل کرد. به موازات همه اینها نرخ تورم از 15 در صد گذشت، به دست آوردن نان خالی برای ارتزاق بخور و نمیر روزانه صدرنشین آرزوهای چند ده میلیون کارگر گردید! همه چیز بیش از پیش دهشتبار شد. همه اینها در شرائطی روی می داد که نه فقط اخوان المسلمین مصری و خاورمیانه ای که کل قطب های قدرت سرمایه جهانی تمامی رسانه ها و تریبون های خود را در نعت و منقبت دموکراسی نسخه پیچی ارتجاع هار اسلامی بسیج کرده بودند.
برای آن ها همه چیز بر محور مراد می چرخید، کوبیدن و مهار جنبشی عظیم که بیش از 70 درصد توده هایش را کارگران با خواسته های خودجوش، خودانگیخته و نازل ضد سرمایه داری تشکیل می دادند، حلق آویزی این جنبش به دار دموکراسی اخوان المسلمینی، تأمین ثبات بردگی مزدی در مصر،  تکمیل حلقه های زنجیر قدرت و تسلط بورژوازی امریکا در منطقه، تقویت تعیین کننده اقتدار امریکا و امپریالیست های غربی برای به عقب راندن و تضعیف هر چه بیشتر موقعیت باج خواهانه و زیادت طلبانه دولت بورژوازی هار اسلامی ایران،  تضمین ایدآل و بسیار بیش از پیش امنیت اسرائیل، جدائی نیروهای ارتجاعی نوع حماس از جمهوری اسلامی و آویختن آن ها به اقمار امریکا و از همه مهم تر و باز هم مهم تر دو شقه کردن و شاید هم چند شقه کردن جنبش شما و مشابه این ها همگی دستاوردهای سترگ دموکراسی « اخوان» برای بورژوازی مصر، برای دولت های غربی و بیش از همه بورژوازی امریکا بود. در یک کلام اگر شما لحظه به لحظه در همه حوزه های زندگی اجتماعی خود به سوی سقوط و نیستی می رفتید، کارنامه بورژوازی در سطح سراسری مالامال از پیروزی بود.
این وضع اما توان دوام نداشت. خیزش دوباره شما گریزناپذیر بود. برای چندمین بار به خیابان ریختید. میدان تحریر را مجدداً سنگر قهر و خشم خود ساختید. فریاد اعتراض سر دادید. از گرسنگی و بی داروئی و غوطه خوردن خویش در گرداب وحشت گفتید. مشت بر آسمان کوبیدید. همه این کارها را انجام دادید اما باز هم « آش همان آش و کاسه همان کاسه»  شد. اگر سه سال پیش صدر و ذیل خواسته های خویش را در رفتن مبارک خلاصه می کردید، این بار حتی نه یک صدا که پاره وار بر طبل رفتن مرسی کوبیدید. اگر در آن زمان اسب راهوار میدان داری بورژوازی دینی و اخوان المسلمین شدید، این بار با تحمل دو شقه ای، شقه معترض شما بساط نذر و نیاز به آستان قدرت بخش لائیک بورژوازی آویخت. مثل سابق از ارتش کمک خواستید، دموکراسی لائیک سرمایه را چاره کار دیدید. در اینجا نیز همسان گذشته، مثل سه سال قبل، مثل همه همزنجیران خویش در سراسر دنیا، در ادامه تمامی گمراهه رفتن های تاریخی و بر سینه کش سیل اشتباهات قرن پیش تا امروز همه چیز را به رفتن یک رژیم و آمدن رژیمی دیگر، به عزل مشتی دولتمرد سرمایه و نصب عده ای دیگر از دولتمردان قفل نمودید. این بار نیز تنها سخنی که بر زبان نیاوردید، تنها راهی که در برابر خود قرار ندادید، تنها عزمی که جزم ننمودید سخن هجوم به اساس سرمایه داری، راه تعرض علیه سرمایه و عزم استوار برای حمله به مناسبات کار مزدوری بود.
جنگ شما باز هم به جنگ بخش های مختلف بورژوازی بر سر میزان مالکیت سرمایه ها و سهم کیک قدرت سیاسی سرمایه داری زنجیر شد. قطب های قدرت بورژوازی بودند که در مقابل هم قوا آراستند و هر کدام آن ها بخشی از شما، بخشی از توده های طبقه شما، بخشی از قدرت سترگ طبقاتی شما را قدرت خویش و ساز و برگ جنگی خود برای  تسویه حساب با رقیب کرد. شما و کل قدرت تاریخساز و رهاینده توده های طبقه شما در قدرت بشرستیز اختاپوسی بورژوازی فانی گردید. باز هم با زبان و رضای خود!! خواهان میدان داری ارتش و اعجاز ماشین قهر نظامی سرمایه شدید. اینک همه این رویدادها اتفاق افتاده است. ارتش مجدداً قدرت را تسخیر کرده است. انتخابات جدیدی در راه است. رئیس جمهوری خواهد رفت و جایگزینی خواهد آمد. رژیمی سقوط می کند و رژیمی عروج می نماید و در این میان آنچه محکم، دست نخورده و با قوام بر سر جای مانده است و از تمامی باد و باران های شما هیچ گزندی ندیده است همان نظام سرمایه داری، همان بانی و اساس و منشأ و سرچشمه استثمار و ستمکشی ها و بی حقوقی ها و سیه روزی های شماست. این دور باطل پرشکست فرساینده فاجعه بار یأس آور تا کی و تا به کجا باید ادامه یابد. ادامه این راه ساقط شدن تام و تمام شما و نیستی کامل شما در هستی سرمایه است. این ها مبارزه طبقاتی نیست، کندن گور پیکار واقعی طبقاتی و ضد سرمایه داری خود به نفع بورژوازی است. یک چیز را فراموش نکنید، در جهنم گند و خون و وحشت سرمایه هر رویداد منحوس ضد انسانی امکان وقوع دارد. در غیاب یک جنبش آگاه و سرمایه ستیز کارگری، بخش های مختلف ارتجاع بورژوازی از تحمیل فاجعه بارترین بربریت ها بر شما دریغ نخواهند کرد. سوق دادن توده های طبقه شما به سوی شرم آورترین و بشرستیزترین جنگهای داخلی از نوع آنچه در سوریه جریان دارد، کاری است که سرمایه داران و دولت هایشان هیچ ابائی از آن ندارند.  بورژوازی کاشف لحظه به لحظه شوم ترین جنایات است.   
همزنجیران کارگر
 از این گمراهه باید خارج شد. راه درست مبارزه بسیار روشن است. باید به شیرازه هستی سرمایه یورش برد و برای این کار جنبشی دیگر از جنس دیگر، با ساز و کار دیگر، با دورنمای دیگر، با سازمانیابی دیگر، با مطالبات دیگر، با رژیم ستیزی دیگر، با شناخت و شعور دیگر و با همه چیز دیگر مورد نیاز است. باید دست به کار سازمانیابی شورائی و سراسری خویش شد. در هر کجا که هستید، در خانه و خیابان و کارخانه، در شهر و روستا، در مدرسه و محله و مزرعه و دانشگاه، در هتل و رستوران و راه آهن، در هر مرکز کار و تولید و هر جای زندگی باید دست به کار برپائی شوراها شد و در اینجا سؤال اساسی و حیاتی ترین سؤال این است. متشکل شویم و شورائی سازمان یابیم که چه کنیم؟ شوراها را بر پای داریم و با سلاح و قدرت شوراها هر نوع دولت بالای سر خویش را ساقط سازیم. این قرحه انگل، این چاه ویل بلع بخش اعظم محصول کار و استثمار خویش را با تمامی بافت ها و نهادها و سازمان ها و سیستم هایش، از پارلمان و دولت و ارتش و پلیس و اطلاعات و بوروکراسی عریض و طویل و همه چیزش را در هم کوبیم. این نخستین گام است. گام بسیار اساسی تر و حیاتی تر بعدی این خواهد بود که  کل مراکز کار و تولید، تمامی کارخانه ها، کلیه مزارع، بانک ها، فروشگاهها، تمامی هتل ها، رستوران ها، وسائط نقلیه عمومی، تمامی حوزه های اقتصاد را یکراست از دست مالکان آن ها خارج سازیم. گام سوم هیچ دشوار نیست. با شوراهای خود برنامه ریزی کار و تولید کل این مراکز و رتق و فتق همه امور زندگی اجتماعی خود را به دست گیریم. همه این کارها ممکن است. بدون شک امکان دارد و هزینه تحقق آن ها از آنچه تا کنون پرداخته ایم و این روزها می پردازیم و در آینده مجبور به پرداختش خواهیم شد بسیار، بسیار کمتر است.
با این کارها ما در سریع ترین زمان، از باتلاق فقر خارج خواهیم شد، طومار گرسنه زیستن ها و گرسنه مردن ها را جمع خواهیم کرد. هر چه بیمارستان و دکتر و دارو و مدرسه و دانشگاه است در اختیار ما خواهد بود. پول را از ساحت زندگی محو می کنیم. به هر نوع خرید و فروشی پایان می دهیم. رابطه خرید و فروش نیروی کار را به بایگانی تاریخ می سپاریم. ما یک جمعیت هفتاد میلیونی هستیم. از میان این جمعیت دهها میلیون انسان داوطلب و آماده کار وجود دارد. این جمعیت عظیم با کار داوطلبانه خویش در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی کل مایحتاج روز معیشت و رفاه و رشد جسمی و تعالی فکری خود را تأمین خواهیم کرد. از این که بگذریم ما یک طبقه جهانی 5 میلیاردی هستیم. از میان این جمعیت عظیم به طور قطع دست های بی شماری به سوی ما دراز خواهد شد. نیروهای وفادار به آرمان های والای رهائی واقعی انسان به یاری ما خواهند شتافت. همه این ها امکان دارد. در همین جامعه آشوب زده، با همین اقتصاد فروپاشیده اسیر بحران تمامی منابع لازم برای تأمین همه این مایحتاج موجود است. گام اول برپائی شوراهای سراسری ضد کار مزدی است. گام دوم برچیدن بساط هر نوع دولت و گام سوم به دست گرفتن برنامه ریزی کار و تولید و زندگی اجتماعی است. تلاش برای جلب حمایت انترناسیونالیستی همزنجیران خویش در سراسر دنیا نیز یکی از مهمترین گامها است. رهائی را حتماً راهی است و راهش فقط این راه است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژوئیه 2013


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر