ده افسانه در باره سرمایه داری
بقلم لابو لالکو ، ترجمه از آمادور – اشتراک!
ترجمه این مقاله را به مبارز راه صلح ، آزادی و سوسیالیسم، رفیق شیری تقدیم میدارم!
آمادور-اشتراک
ده افسانه در باره سرمایه داری
بقلم لابو لالکو
ترجمه از آمادور-اشتراک
منبع:
پراودا، ۲ آوریل ۲۰۱۲
…..سرمایه داری در نوع نئولیبرال به پایان عمرش رسیده است. کوسه های سرمایه دار که نمیخواهند ضرر بکنند و همه کاسه کوزه ها را سر بازنشسته ها و فقرا میشکنند.
شبح «بهار اروپائی» سری به دنیای گذشته میزند و مخالفان سرمایه داری به مردم شرح میدهند که چگونه زندگیشان را به فلاکت کشانده اند. این عنوان مقاله اقتصاد دان پرتقالی، گیلهرمی آلویس کویلهو(Guilherme Alves Coelho ) میباشد.
مثل معروفیست که میگویند: «هر ملت ، دولتی دارد که لایق آنست». سرتاسراین گفته کذب است. مردم را میشود از طریق تبلیغات مستمر گول زد و افکارشان را بصورت دلخواه شکل داد و کنترل کرد. دروغ و کنترل افکار مردم، اسلحه های مخرب عصر معاصر و سرکوب تودها هستند. اینها بهمان صورت موثرند که اسلحه ها در جنگ هستند. خیلی وقتها، آنها (دروغ و کنترل افکار) مکمل یکدیگرند. از هر دو روش برای پیروزی در انتخابات و تخریب کشورهای نافرمان استفاده میشود.
چندین راه وجود دارد که افکار و نظرات عامه مردم را تا جائیکه به افسانه های سرمایه داری مربوط میشود، میتوان تحت کنترل در آورد. مخلوطی از دروغ و حقیقت یک میلیون مرتبه تکرار میشود، در طی نسلها، و بنابراین برای خیلیها غیرقابل بحث میشود. آنها (دروغ و حقیقت) طوری طراحی میشوند که سرمایه داری قابل قبولی را برای اکثر مردم بنمایش بگذارند و اعتمادشان را جلب نمایند. این افسانه ها از طریق ابزار رسانه (رادیو، تلویزیون، روزنامه)، موسسه های فرهنگی، رسوم خانوادگی، عضویت در کلیسا ها، غیره…پخش و تبلیغ می گردند. معمولی ترین انواع افسانه ها بشرح زیرند.
افسانه ۱- در سرمایه داری، هر کسی که سخت کار بکند ثروتمند میشود
سیستم سرمایه داری بطور اتوماتیک برای منفردین سختکوش ثروت فراهم مینماید. کارگران بصورت چشم و گوش بسته امیدوار میشوند، اگر امیدشان ناامید شود،آنها فقط خودشان را مسئول میدانند. در حقیقت، تحت سرمایه داری، احتمال موفقیت بدون توجه به اینکه چقدر کار کرده ای، همانند بردن بلیط اعانه ملی ( لوتری) میباشد. ثروت بدون استثناء، توسط کار سخت فراهم نمیشود. این افسانه ای بیش نیست که موفقیت در نتیجه کار سخت بوجود میآید و، همراه با شانس و مقداری هم امیدواری، بستگی دارد به اینکه چقدر در دخالت در کار و سطح رقابت استقامت کرده ای، مقاوم بوده ای. این افسانه طرفداران سیستم را بوجود میآورد که آنرا پشتیبانی می کنند. مذهب نیز طرفدار این افسانه است.
افسانه ۲- سرمایه داری برای همه ثروت و نعمت و پرباری فراهم میکند
ثروت جمع شده در دستان اقلیت، دیر یا زود در میان همه دوباره تقسیم میشود. هدف آنست که کارفرما قادر باشد به ثروت خود بیافزاید بدون آنکه او مورد مواخذه قرار گیرد. همزمان این امیدواری وجود دارد که دیر یا زود از کارگران برای کار و فداکاری هایشان قدردانی شود. در حقیقت، مارکس حسن ختام کرد که هدف نهایی سرمایه داری تقسیم ثروت نیست بلکه انباشت و تمرکز آنست. در دهه های اخیر فاصله فقیر و ثروتمند عریضتر میشود، خصوصا پس از تاسیس قانون نئولیبرالیسم، خلاف آن اثبات شده است. این افسانه یکی از معمولی ترین در دوران «کمکهای اجتماعی» در دوران بعد از جنگ و اصلی ترین تکلیفش تخریب کشورهای سوسیالیستی بود.
افسانه ۳ – سرنوشت همه ما یکیست
در جامعه سرمایه داری طبقات وجود ندارند، و بنابراین، همه مسئول بحرانها و بدبختیها هستند و همه باید غرامتش را بدهند. هدف آنست که گناه را بگردن کارگران بیاندازند، اجازه بدهند که سرمایه داران به درآمد خودشان بیفزایند و مخارجشان را مردم بپردازند. در حقیقت، همه میلیونرهای نور چشمی که طرفدار دولتند و بوسیله دولت پشتیبانی میشوند، و همواره از پرداخت نکردن مالیات، ملاحظات، سرمایه گذاری کردن در خارج از کشور، پارتی بازی خانواده گی، و غیره مسئولند. این افسانه نور چشمی هاست که از مسئولیت خود در قبال مردم سر باز زنند و مردم را موظف به پرداخت غرامتی کنند که خودشان مسئول آن هستند.
افسانه ۴ – سرمایه داری یعنی آزادی
آزادی حقیقی تنها با کمک باصطلاح «بازار خودگردان» در سرمایه داری بدست میآید. هدف آنست که چیزی شبیه یک مذهب سرمایه داری بوجود آورد، جائیکه هر چیزی بهمان صورتست که هست ، و از حق شرکت مردم در تصمیمات بزرگ اقتصادی جلوگیری نماید. در حقیقت، آزادی در تصمیم گیری نهایت آزادیست، اما بوسیله عده ای انگشت شمار در دایره قدرت، نه مردم، و نه حتی نمایندگان دولت در آن نقشی ندارند. در مدت نشستها و گردهم آئیها، در دایره ای کوچک، پشت درهای بسته، نمایندگان کمپانیهای بزرگ، بانکها کئوپراتهای چند ملییتی تصمیمات بزرگ اقتصادی و مالی استراتژیک را میگیرند. بازارها، بنابراین خودگردان نیستند. آنها دستکاری و کنترل شده هستند. این افسانه ساخته شده تا مداخله در امور داخلی کشورهای غیرسرمایه داری را توجیه نماید، براساس این فرضیه آنها (کشورهای غیرسرمایه داری) آزادی ندارند ، فقط قانون دارند.
افسانه ۵ – سرمایه داری یعنی دمکراسی
دمکراسی فقط در سرمایه داری موجود است. این افسانه، که از افسانه قبلی سرچشمه میگیرد و دنبال میشود، ساخته شده است که اجازه مشورت در مدلهای ساختارهای اجتماعی دیگر را ندهد. گفته میشود که همه دیکتاتوری هستند. سرمایه داری بمفهوم آزادی و دمکراسی جایگزین شده است، در صورتیکه معانیشان تحریف شده است. در حقیقت، اجتماع به طبقات و ثروتمند که اقلیت کوچکی اند، بر دیگران سروری میکند، تقسیم شده است. این: دمکراسی «سرمایه داری چیزی جز دیکتاتوری پوشیده نیست و» اصلاحات دمکراتیک» پروسه ای مخالف پیشرفت هستند. همچنانکه در افسانه قبلی گفته شد، این یکی هم سعی میکند تا بهر بهانه ای به کشورهای غیرسرمایه داری حمله نماید و از آنها انتقاد کند.
افسانه ۶- انتخابات معنی دیگر دمکراسی است
انتخابات مترادف با دمکراسی است. هدف آنست که باید سیستمهای دیگر را زیر سئوال برد، تخریب کرد و اجازه نداد که بحث سیاسی و انتخابی سیستمها جائیکه رهبران بوسیله انتخابات غیربورژوایی تعیین میشوند، برای مثال، در رابطه با سن و سال، تجربه، یا شهرت محبوبیت کاندیداهاست. در حفیقت، این نظام سرمایه داریست که کنترل می کند و رشوه میدهد جانیکه رای یک ترم- مدت شرطیست، انتخابات فقط یک فرمالیته است. یک حقیقت ساده که انتخابات همیشه بوسیله نمایندگان اقلیت بورژوایی برنده میشود، آنها را نماینده مردم نمی سازد. افسانه ای که انتخابات بورژوایی ضامن دمکراسی است یکی از مهمترین دامهاست، و حتی بعضی نیروها و احزاب چپرو قبول دارند.
افسانه ۷ – احزاب متناوب در قدرت همانند داشتن تناوب است
احزاب بورژوایی که برای مدتی در قدرتند، برنامه های متناوبی دارند. هدف آنست که فراموش شود که سیستم سرمایه داری در خود فراطبقاتیست، به افسانه ای که دمکراسی به انتخابات تنزل پیدا میکند. در حقیقت، این آشکار است که دو حزب و یا چند حزب سیستم پارلمانی، مجموعه ای از یک سیستم هستند. اینها دو یا بیشترین گروههای مختلف در یک نیروی سیاسی بشمار میروند، آنها متناوبا، مقلد تناوب در یک حزب سیاسی اند. افسانه ایکه احزاب بورژوایی دارای برنامه های مختلف و حتی مخالفند، یکی از مهمترین بحثهای همیشه رایج است که باعث کاریی سیستم سرمایه داری بشود.
افسانه ۸ – سیاستمداران منتخب نمایندگان مردمند و بنابراین برای آنا ن (مردم) تصمیم میگیرند
سیاستمداران با اعتماد مردم ضمانت شده و میتوانند طبق خواسته شان حکمرانی نمایند. مقصود این افسانه اینست که به مردم وعده های تو خالی دهند و حقایق را که در عمل از آن خبری نیست، پنهان نمایند. در حقیقت، نماینده منتخب به وعده هایش جامه عمل نمی پوشاند، یا، بدتر، شروع به انجام کارهائی میکند که از آنها چیزی نگفته، اغلب مغایر و ضد و نقیض با اصول است. اغلب این نوع سیاستمداران انتخاب شده توسط اقلیتی کارکن در وسط کار به کوچکترین سطح محبوبیت تنزل پیدا میکنند. در اینصورت، از دست دادن نمایندگی به تغییر نماینده منتهی نمیشود برطبق قانون اساسی کشوری، اما بر خلافش، منتهی میشود به دمکراسی بی ارزش سرمایه داری در اصل و دیکتاتوری نهان. بطور سیستماتیک تجربه دروغ بودن دمکراسی در سرمایه داری یکی از دلائلی است که به شمار مردم در رای ندادن در انتخابات اضافه میشود.
افسانه ۹ – جانشینی برای سرمایه داری وجود ندارد
سرمایه داری بی عیب نیست، اما تنها سیستم اقتصادی و سیاسی است که امکان دارد، و بنابراین تنها مناسبترین است. هدف اینست که مطالعه کردن و تبلیغ سیستمهای دیگر حذف شود و رقابت با استفاده از همه امکانات حذف گردد، این شامل بکار بردن قهر میشود. در حقیقت سیستمهای اقتصادی وسیاسی دیگری وجود دارند، و مهمترین آنها سوسیالیسم علمی شناخته شده است. حتی در ساختمان سرمایه داری، سبک آمریکای جنوبی “سوسیال دمکرات” یا اروپایی “سرمایه داری سوسیالیستی”. قصد این افسانه اینست که مردم بترسند، از بحث کردن در مورد نظام جایگزین سرمایه داری جلوگیری شود و متحدالفکر بمانند.
افسانه ۱۰ – پس انداز کردن ثروتمند میکند
بحران اقتصادی زائیده افزایش مزد کارگران وسود آنهاست. اگر اینها (فزایش مزد کارگران وسود) لغو شوند، دولت پس انداز میکند و کشور ثروتمند میگردد. هدف اینست که پرداخت بدهی قروض سرمایه داری به بخش خدمات عمومی، که شامل باز نشسته ها میشود، منتقل گردد. یک هدف دیگر اینست که به مردم بقبولانیم که فقر را بپذیرند، و بگوئیم که این یک وضعیت موقتی است. در واقع راه را برای خصوصی کردن اموال عمومی هموار کند. مردم قانع شده اند که پس انداز راه “رهایی است” بدون ذکر آنکه بفهمند که این، از طریق خصوصی سازی سودآورترین خدمات عمومی بوقوع پیوسته است که درآمد آینده شان از بین خواهد رفت. این سیاست باعث کاهش درآمد کل کشور و کسری مزایا، حقوق بازنشسته ها و مزد کارگران می گردد.
برگرفته از گاردین، ارگان حزب کمونیست استرالیا، صفحه ۱۲،شماره ۱۵۴۱
۲۸ مارس ۲۰۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر