۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

ترکیه : همه چیز از یک درخت شروع شد!

ترکیه : همه چیز از یک درخت شروع شد!

روی پلاکارد زنی در تظاهرات نیویورک که در حمایت از جنبش مردم ترکیه و علیه رژیم طیب اردوغان برپا شده بود جمله ی طنزآمیزی را می خوانیم: اوهوی لامپی همه چیز از یک درخت شروع شد! می فهمی؟
 "لامپ" نماد حزب حاکم (حزب آکپ به رهبری طیب اردوغان) است اما طی حکومت ده ساله ی این حزب مترادف با  "خنگی" و "عقب ماندگی" فرهنگی شده است. کلمه ی "درخت" کنایه است به این که  جنبش بزرگ چند روز گذشته با حرکت عده ی قلیلی از فعالین حفظ محیط زیست در ضدیت با تبدیل گیزی پارک (واقع در میدان تقسیم در استانبول) به مرکز تجاری شروع شد اما به ریشخند گرفتن تابوسازی سکس و پیچیدن آن در آیین های پوسیده ی دینی توسط رژیم آکپ نیز هست.
هنگامی که طیب اردوغان با تفرعن اعلام کرد میدان تقسیم را بازسازی کرده و آن را تبدیل به بازار خرید بزرگی کرده و به "شکوه و جلال دوران امپراتوری عثمانی" باز خواهد گرداند عده ای کوچک از فعالین محیط زیست در پارک گیزی به اعتصاب نشستند تا مانع بریدن درخت ها و خرابی پارک توسط هجوم سرمایه داری نئولیبرالی شوند. در ابتدا، مبارزه مسالمت آمیز بود. فعالینی که زیر سایه درختان کتاب کاپیتال مارکس را می خواندند و پلیس مجهز به باتوم و سپر شب و روز را کنار هم می گذراندند. تا این که پلیس حمله را با به آتش کشیدن چادر اعتصاب کنندگان شروع کرد.
پروژه ی بازسازی میدان تقسیم و از بین بردن پارک گیزی آخرین فصل در روند تخریب ساختار قدیمی میدان و تبدیل آن به مرکز تجاری است. اما موضوع صرفا بازسازی ساختار قدیمی میدان نیست. میدان تقسیم سمبل مبارزه است و به عنوان مکان سنتیِ برگزاری مراسم اول ماه مه، روز جهانی کارگر ثبت شده است. به ویژه پس از حمله ی فاشیست های "گرگ های خاکستری" و نیروهای نظامی ترکیه به مراسم اول ماه مه در سال 1977 که 37 کشته بر جای گذاشت اهمیت نمادین میدان تقسیم برای انقلابیون ترکیه قوی تر شده است. رژیم طیب اردوغان کمر به دفن این تاریخ بسته است. امسال، پیش از روز اول ماه مه طیب اردوغان اعلام کرد که مانع برگزاری اول ماه مه در میدان تقسیم خواهد شد زیرا به گفته وی: «این ها می گویند می خواهیم اول ماه مه را جشن بگیریم اما می آیند همه اش ضد حکومت تظاهرات می کنند.» برمبنای این سیاست ارتجاعی، پلیس مانع ورود تظاهرات اول ماه مه به میدان تقسیم و برگزاری مراسم در پارک گیزی شد. درگیری شدیدی میان تظاهر کنندگان و پلیس درگرفت که منجر به زخمی شدن عده زیادی شد. در همان زمان، پلیس به اعضای یک اتحادیه ی کارگری اسلامی که حامی دولت است اجازه ی ورود به پارک را داد تا به اصطلاح اول ماه مه را جشن بگیرند. طیب اردوغان می خواهد مهر یک تاریخ ارتجاعی را بر این میدان بکوبد. وی می گوید، می خواهد میدان تقسیم را به موقعیت تاریخی اش برگرداند؛ به زمانی که در این ناحیه پادگان نظامی عثمانی مستقر بود. طیب اردوغان با تفرعن ارتجاعی و متعفن اش ابراز کرد: «این جا دوباره عثمانی را نمایندگی خواهد کرد.» و اضافه کرد مرکز تجاری مهمی نیز در این ناحیه برپا خواهد شد. یعنی ترکیب نابی از نئولیبرالیسم سرمایه داری و  فرهنگ و روبنای فئودالیِ جهان سومی.
پس از آغاز حمله ی پلیس به چادر فعالین محیط زیست در پارک در مدیای غیردولتی خبر رسانی شد که «همه به سوی میدان تقسیم».  روز 31 ژوئن اولین روز عمومی شدن مبارزه بود. واکنش پلیس ضرب و شتم بیرحمانه تر بود. گفته می شود در همین روز 5 نفر کشته و هزاران تن زخمی شدند. پلیس به قصد کشت گلوله ها را به سر و روی تظاهر کنندگان نشانه می رفت.  تظاهرات به سرعت تبدیل به حرکتی علیه خشونت پلیس و کل رژیم آکپ شد. ماشین های پلیس با شعار «پلیس فاشیست»، اتومبیل های رسانه ها با شعار «مدیای خودفروخته» و در و دیوارها با شعارهای ضد حکومتی مزین شد. برای ممانعت از گسترش جنبش روز اول ژوئن دبیرکل حزب آکپ (بولنت آرینج) به «استفاده ی بیش از حد خشونت» اعتراف کرد و طیب اردوغان مجبور شد اعلام کند که در این مورد تحقیق خواهد کرد. وزارت امور خارجه ی آمریکا فورا اطلاعیه ای صادر کرد و میان خود و رژیم آکپ که به سگ زنجیری آمریکا در منطقه شهرت یافته فاصله ای گذاشت.
ساعت 5 صبح روز اول ژوئن پل بغازجی (پل تنگه بسفر) در استانبول به اشغال مردم در آمد و جنبش اعتراضی به شهرهای بزرگ و کوچک دیگر نیز گسترش یافت. کاریکاتورهای طیب اردوغان با کلاه های پاشایی عثمانی در دست مردم بود و برو روی آن ها نوشته شده بود: «در مقابل تو تعظیم نخواهیم کرد»! پلیس به طور افسارگسیخته از گاز پرتقال و گاز اشک آور علیه مردم استفاده می کرد. در واکنش به استفاده ی پلیس از گاز پرتقال مردم طیب اردوغان را به "طیب شیمیایی" ملقب کرده و او را هم کیش با "علی شیمیایی" کردند. علی شیمیایی ژنرال رژیم صدام حسین و برادر او بود که شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد. گفته می شود مقدار استفاده از گاز اشک آور آنقدر بود که پلیس دچار کمبود گاز اشک آور شد. مردم که یک گام هم عقب نمی نشستند شعار می دادند: گاز تمام می شود ولی خلق تمام نمی شود! رانندگان اتوبوس های شهری اتوبوس ها را به میدان آوردند تا دیواری بین مردم و پلیس بکشند. هتل ها و رستوران ها غذای مجانی به مردم می دادند، ینترنت خود را در اختیار تظاهر کنندگان قرار می دادند تا اخبار جنبش و خشونت پلیس به جهان مخابره شود. پرستاران، دکترها و دانشجویان پزشکی و پرستاری به سرعت به میدان آمده و برای کمک به زخمی ها بیمارستان های صحرایی برپا کردند. برخی از دانشگاه ها در اعتراض به خشونت پلیس امتحانات خود را لغو کردند. بسیاری از هنرمندان به مبارزه پیوستند. ده ها تظاهرات در پایتخت کشورهای اروپایی در حمایت از این جنبش برگزار شده است: پاریس، فرانکفورت، آمستردام، کلن، ساتل، اسپانیا، لندن، تورنتو، میلان، بروکسل، نیویورک، برزیل ...
یادداشت الهام بخشی که در مدیای مردمی پخش شده است فضای همبستگی مبارزاتی را این چنین تصویر می کند: «نخست وزیر عزیز تو امروز لطف بزرگی در حق ما کردی که حتا خودت از آن خبر نداری! من امروز طرفداران فنرباغچه را دیدم که در جنگ با پلیس آدمکش تو به حامیان گالاتاسرای یاری می رساندند. دانشجویان رادیدم که نان و آبشان را با هم تقسیم می کردند. مردم ترک و کرد را دیدم که دوش به دوش هم راه می رفتند. زنانی را دیدم که به تحقیر فاحشه شان می خوانی اما از محل کارشان بیرون آمده و لیمو و آب به مجروحین می دادند.  ترانس ها را که این همه سرکوفت می شوند دیدم که زخمی ها را به اتاق هایشان منتقل می کردند. وکلا و دکترها را دیدم که تلفن هایشان را بین مردم پخش می کردند تا آنان را برای کمک فرا بخوانند. پزشکیاران را دیدم که داوطلبانه زخمی ها را در اتاق های اورژانس درمان می کردند. مادران دستمال سرکه ای برای درمان اثرات گاز اشک آور پخش می کردند. مغازه داران پس ورود اینترنتشان را به همه می دادند. هتل داران اتاق هایشان را برای استراحت مبارزین باز کردند. رانندگان اتوبوس جاده ها را بستند تا سدی در مقابل حرکت ماشین های نظامی تو شوند. داروخانه ها شبانه روزی شدند تا برای کمک به زخمی ها باز باشند. شک نداشته باش که امشب چشمانمان پر از اشک است. اما نه از گاز اشک آور پلیس تو بلکه ازغرور
قوای محرکه ی عمیق تر

روشن است که بحران سیاسی مهمی گریبان رژیم طیب اردوغان را گرفته است. در شکل گیری این بحران سیاسی علاوه بر تخریب میدان تقسیم و محیط زیست عوامل عمیق تری درگیر است. قوانین اسلامی که دولت گاه به گاه و گام به گام اعلام می کند، مانند ممنوعیت سزارین و حق سقط جنین و ممنوعیت نوشیدن الکل در ساعات مقرر و بوسه های عاشقانه در ملاء عام عامل مهمی در عصبانیت مردمی است که به خیابان آمده اند. رژیم اردوغان با وضع قوانین اسلامی می خواهد پایه های اسلامی خود را بسیج و ایدئولوژیک کند اما با این کار موجب انفراد خود در میان بخش های بزرگی از مردم شده است. دخالت در اوضاع سوریه و حمایت از اپوزیسیون اسلامی و ارتجاعی سوریه و تدارکِ ماجراجویی های نظامی در خاورمیانه و به اصطلاح تبدیل ترکیه به «امپراتوری عثمانی قرن بیست و یکم» همه و همه بر دامنه ی انزجار از رژیم آکپ افزوده است
علاوه بر عوامل ایدئولوژیک و سیاسی، آشکار شدن شکنندگی الگوی توسعه ی اقتصادی ترکیه نیز به این بحران دامن می زند. نتیجه ی هیچ یک از  سیاست های اقتصادی رژیم آکپ شکل گیری یک توسعه ی پایدار نبوده است. در دهسال گذشته، اقتصاد ترکیه عمیق تر از هر زمان در نظام سرمایه داری جهانی تنیده شده است. این الگوی اقتصادی امروز تبدیل به منبع بحران اقتصادی شده است. از یکسو ناهنجاری های یک اقتصاد وابسته که از پیوستگی و انسجام درونی برخوردار نیست و از سوی دیگر رکود عمیقی که اقتصاد کشورهای سرمایه داری امپریالیستی فراگرفته است وضعیت اقتصادی ترکیه را بشدت شکننده و بی ثبات کرده است. متخصصین اقتصادی می گویند حباب اقتصادی ترکیه هر لحظه می تواند بترکد. این ناهنجاری ها قبل از هر جا خود را در  عدم توازن پرداخت های نشان داده است. تامین رشد اقتصادی ترکیه به شدت وابسته به ورود سرمایه های خارجی است اما هزینه ی عملیات سرمایه های خارجی بسیار بالاست و اقتصاد قادر به تامین آن نیست و به دلیل رکود در بازارهای جهان قادر به صادرات کافی نمی باشدو از نظر داخلی نیز اقتصاد دارای چنان انسجامی نیست که بتواند با اتخاذ رویکرد درونی خود را از این مهلکه به در برد.
رژیم آکپ فقط در میان بخشی از مردم منفرد نشده است بلکه با ظاهر شدن عوارض سیاست های خارجی ماجراجویانه آن در منطقه و برخورد اقتصاد ترکیه به دیوار محدودیت هایش، نارضایتی در میان قشرهای بورژوازی نیز گسترش یافته است.
صحنه ی سیاسی درهم برهم و توهمات و امیدها
ظهور ناگهانی جنبش ضد رژیمی در ترکیه مهمترین واقعه در خاورمیانه است که یک بار دیگر تمام محاسبات دقیق قدرت های امپریالیستی و دولت های مرتجع منطقه را می تواند درهم ریزد. کاخ سفید و سفارت آمریکا در ترکیه از دقایق اولیه، سیر تحولات این جنبش را زیر نظر داشته و در مشاوره با نخست وزیر ترکیه و دیگر احزاب پارلمانی ترکیه بوده اند. سیاست اصلیِ دشمنان این است که به حداکثر توده های مردم را به حاشیه برانند تا نقشی در ترسیم ادامه ی راه این جنبش و تعیین اهداف آن نداشته باشند. آنان می دانند که برای دست یافتن به این هدف می باید مانع از گسترش افق ها و انتظارات مردم به ورای دموکراسی انتخاباتی و پارلمانی شوند و تصمیم گیری در مورد این جنبش را به مجرای چانه زنیِ میان احزاب حکومتی (مانند حزب جمهوری خلق و دیگر احزاب پارلمانی) بیندازند. سخنان نخست وزیر، اطلاعیه ی وزارت امور خارجه آمریکا، سخنان رهبران احزاب پارلمانی حول مفاهیمی چون "دموکراسی پارلمانی"، "صندوق رای"، "مذاکره میان احزاب پارلمانی" می چرخد و رسانه های گروهی اخبار جنبش را با تصاویر و گفتمان هایی گزارش می کنند که منطبق بر این سیاست است. به طور مثال، طیب اردوغان در سخنانش تاکید می کند که، «در یک دموکراسی اعتراضات باید از طریق پارلمان و رای دادن بیان شود» یا شهردار استانبول می گوید: این جنبش نشان می دهد که برای هر کاری باید با مردم "مشورت کرد". رسانه های رسمی عمدتا تصاویری را مخابره می کنند که پرچم احزاب پارلمانی و شعارهای آنان مشخص است در حالیکه سنگربندی ها و مبارزه با پلیس عمدتا توسط فعالین احزاب چپ و انقلابیِ مخالف رژیم و با شرکت مردم غیر حزبی پیش می رود. حزب کارگران کردستان و رهبر آن عبدالله اوجلان تا روز دوم ژوئن از اعلام حمایت از جنبش پرهیز کردند، در حالیکه روز اول ژوئن در شهر آمِد (دیار بکر) تظاهراتی با شعار "ای رسانه ها چرا لال شده اید؟" برگزار شد. هیچ یک از احزاب بورژوایی نمی توانند نسبت به این جنبش و آینده ی آن بی اعتنا باشند. همه ی آن ها، از جمله حزب حاکم برای کنترل این جنبش سیاست دوگانه ای را دنبال می کنند: محدود کردن افق و انتظارات و خواست های جنبش از یک طرف و ممانعت از این که تبدیل به یک جنبش براندازی شود و از طرف دیگر استفاده از آن برای چانه زنی با یکدیگر بر سر سهم هر یک در قدرت و تحکیم کلیت دولت.
دولت های منطقه نیز وقایع اخیر ترکیه و سیر تحولات این جنبش را از نزدیک  دنبال می کنند. وزارت امور خارجه ی ایران بیانیه ای مبنی بر این که امیدوار است این حرکت به طور مسالمت آمیز تمام شود صادر کرد. شک نیست که دولت جمهوری اسلامی ایران از درگیر شدن رژیم اردوغان در یک بحران سیاسی راضی است اما از سوی دیگر می داند که رادیکال تر شدن و گسترش این جنبش که هیچ گونه رویکرد اسلامی ندارد و فضای سکولار و چپ بر آن غالب است بر توده های مردم در ایران نیز تاثیر خواهد گذاشت. دولت اسلام گرای مرسی در مصر که پس از گرفتن قدرت، رژیم آکپ را به عنوان الگوی خود معرفی کرده است سخت در اضطراب می باشد زیرا نمی داند چه سرنوشتی در انتظار این پدرخوانده ی «اسلام گرایی متعادل» در خاورمیانه است و وقایع ترکیه چه تاثیراتی بر آینده رژیم های مرتجع منطقه خواهد گذاشت. اپوزیسیون ارتجاعی سوریه که در جنگی شدید با ارتش سوریه و حزب الله لبنان درگیر است امید خود را به رژیم اردوغان بسته بود که ارتش ناتو و ایالات متحده آمریکا را راضی به دخالت نظامی در سوریه کرده و تکلیف اسد را یکسره کند! اما اکنون حتا خود اردوغان می داند که لاف و گزاف هایش حبابی است که ترکیده است. حداقل تا مدتی که بتواند ثبات سیاسی خود را بازیابد.
این ضرورت به شدت احساس می شود که آن چه در خاورمیانه موسوم به «بهارعربی» شد در ترکیه جهشی به پیش کند. برای این که چنین شود و بر کیفیت جنبش های اعتراضی توده های مردم در سراسر خاورمیانه و جهان تاثیر بگذارد باید نقدی عمیق از نظام حاکم بر خاورمیانه انجام شود: ماهیت دولت ها و ساختارهای سیاسی-اجتماعی حاکم بر این کشورها از جمله ماهیت "دموکراسی انتخاباتی"، ماهیت کشمکش میان اسلام گرایی و امپریالیسم، اهمیت گسترش پدرسالاری دینی و ستم بر زن و ادغام دین و دولت در بازتولید این ساختارهای ستم و استثمارِ وابسته به نظام سرمایه داری جهانی. باید این سوال را طرح کرد: چه شد که میدان تحریر در قاهره تبدیل به میدان تجاوز به زنان شد؟ باید سوال کرد چه شد که فداکاری های مردم در مصر و تونس به خزانه ی احزاب اسلام گرا واریز شد؟ آیا به این دلیل بود که جنبش های مردم آن کشورها "مسالمت آمیز" نبود؟ آیا به این دلیل بود که آن جنبش ها سر از صندوق های رای در نیاوردند؟
انقلابیون کمونیست در ترکیه باید فراخوان همبستگی انترناسیونالیستی به همه ملل تحت ستم خاورمیانه بدهند و در مرکز آن اعلام کنند که مذاکرات صلح میان بورژوازی ترک و کرد نه تنها به رهایی ملت کرد نمی انجامد بلکه تنها می تواند به شراکت بورژوا فئودال های کرد در نظام های حاکم منجر شده و جهنمی از سرکوب، پدرسالاری دینی، تشدید ستم بر زن و فقر را بر اکثریت مردم کرد به همراه بیاورد.
موضوع خاص این جنبش مقابله با رژیمی است که دارای این دستور کار بوده است: نابود کردن احزاب انقلابی از طریق کشیدن آنان به منجلاب پارلمانی، تبدیل ترکیه به ژاندارم امپریالیسم آمریکا و اتحادیه ی اروپا در منطقه ی خاورمیانه با شعار عظمت طلبانه ی احیای "امپراتوری عثمانی"، ادغام دین در دولت و تشدید پدرسالاری و زن ستیزی در چارچوب بازتر کردن دروازه های ترکیه به روی گلوبالیزاسیون سرمایه داری. مقابله با این رژیم بدون دست گذاشتن بر این مسایل ممکن نیست. موضوعی که در این جنبش نباید تبدیل به غایب بزرگ شود کمونیسم و افق و برنامه ی کمونیستی است. بردن این افق و برنامه به میان مردم در این جنبش چالش بزرگی برای کمونیست های انقلابی است. بدون به میان کشیدن جسورانه ی این افق و برنامه مبارزه ی خاص علیه این رژیم نیز با جسارت به جلو نخواهد رفت. حضور احزاب بورژوایی گوناگون در این جنبش از یکسو منبع تولید توهم و پائین کشیدن افق هاست اما از سوی دیگر می توان آن را به منبع روشن کردن ماهیت و برنامه های طبقاتی مختلف کرد. بی اعتنایی به برنامه و شعارهای احزاب دیگر تحت عنوان حفظ اتحاد فقط منجر به تقویت آن احزاب و افق و برنامه ی آنان در میان مردم خواهد شد.
این جنبش هوای تازه ای به ترکیه و سراسر خاورمیانه دمیده است. اما دارای محدودیت های سیاسی بسیار جدی است. این جنبش باید بر مبنایی که با جهش های کوچک و بزرگ بر این محدوده ها فائق می آید تداوم و گسترش یابد. باید دانست که محدودیت ها در عین حال که واقعی هستند اما مشروط و نسبی اند و نه مطلق. دخالت گری عنصر آگاه می تواند این محدوده ها را عوض کند. وظیفه ی کمونیست های انقلابی آن است که مرتبا بر این محدودیت ها ضربه زنند و تلاش کنند در حداکثر امکان آن را تغییر دهند: از طریق تبلیغ و ترویج، شعارها، جدل برای رادیکال تر کردن قطعنامه های عمومی، به راه انداختن بحث ها و مناظره های شبانه بر سر ماهیت راه پارلمانی، امکان تغییر رادیکال جامعه، اوضاع خاورمیانه و وظایف انترناسیونالیستی، اهمیت مبارزه علیه پدرسالاری و ادغام دین در دولت، افشای ماهیت فرآیند "صلح" دولت ترکیه با جنبش کردستان و غیره. به این گونه است که می توان اوضاع را تسریع کرد و در عین حال برای تحولات غیر منتظره آماده شد. بوجود آوردن تغییر در شرایط حاکم بر یک جنبش فقط نمی تواند نتیجه ی دخالتگری نیروی پیشاهنگ باشد. اما این دخالت گری می تواند یکی از عوامل تعیین کننده برای عوض کردن چارچوب حاکم بر جنبش باشد. این دخالت گری همواره در ترکیب با عوامل دیگر بر کل فرآیند جنبش تاثیر می گذارد و می تواند منتهی به یک تغییر کیفی شود. اما هیچ کس نمی تواند بگوید که کل این فرآیند دقیقا چگونه تکوین خواهد یافت. در کل، باید این حرف لنین را آویزه ی گوش کرد که آگاهی کمونیستی و در پیش گرفتن یک بینش و رویکردعلمی به طور خود به خودی در میان مردم توسعه پیدا نمی کند.
از هم اکنون می توان گفت که دو راه در مقابل این جنبش است: فرو رفتن در باتلاق حماقت پارلمانی که حزب حاکم، احزاب حکومتی دیگر، مدیای بین المللی و ترک بر آن دامن می زنند و یا ساختن جنبشی برای تغییر رادیکال جامعه. تحقق راه دوم وظیفه ای است که در مقابل جوانان چپ و کمونیست در ترکیه قرار دارد. و باید سوال کرد: برای ساختن چنین جنبشی چه باید کرد؟ کمونیست ها چگونه می توانند بدون دنباله روی از جنبش خود به خودی وارد این جنبش شده و آینده را از بطن آن بیرون کشند؟ 
حزب کمونیست ایران (م.ل.م)
دوم ژوئن 2013

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر