۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

اخبار دلنشین از تونس/ سرویس خبری جهانی برای فتح. 17 ژانویه 2011

اخبار دلنشین از تونس
سرویس خبری جهانی برای فتح. 17 ژانویه 2011
در جهانی که بشدت نيازمند خبرهای خوب است و  در خاورميانه ای که به نظر تاريکتر می شود، اشعۀ نوری از تونس جدا گشتهو به درخشيدن در آمده است.

توده های مردم بجای پذیرش منفعلانه ی زور و فشار، ابتکارعمل را بدست گرفتند و رئیس دولت منفوری را که برای مدت طولانی کشور را در خدمت به منافع امپریالیسم فرانسه و دیگر قدرت های اروپائی و آمريکا اداره می کرد، سرنگون کردند. مردی که تا لحظه آخر از طرف همه آنها حمايت می شد.

وقايع تونس، شبيه عراق و افغانستان که ايالات متحده آمریکا با موانع جدی نظامی روبرو شده؛ نیست. در عین حال، در جنبش مردم تونس، نیروهای ارتجاعی دارای هژمونی نیستند (حداقل تاکنون).

در دنيای امروز که امپرياليست ها و بنيادگرايان ارتجاعی اسلامی غالبا انحصار فرآیند تغییرات سیاسی را  در اختيار دارند، چنین وضعی به ندرت يافت می شود. اين وقايع نه تنها برای مردم تونس بلکه برای ميليون ها نفر مردم ديگری که از وضعيت خردکننده ی غير قابل تحمل منطقه و جهان خسته اند، اميدی به ارمغان آورده است.

به همین دلیل مردم تونس با شرايط بسيار دشواری روبرو هستند -- شرايطی که مجريان نظم کنونی جهان و خدمتگزاران و متحدين تونسی حال و آينده شان تلاش می کنند مردم رها شده را دوباره مهار کنند.

وقايع هفته های گذشته با سرعت سرگيجه آوری در حرکت بوده است بطوریکه هر روز شرايط نوين و غير منتظره ای را پديدار می کند. خشم مردم در 17 دسامبر در شهر سيدی بوزيد سرریز شد: زمانيکه پليس ميوه ها و سبزيجات محمد ابوعزيزي، بيکار 26 ساله فارغ التحصيل دانشگاه که در خيابان مشغول فروش بود را مصادره کرد. هنگاميکه به اعتراضات او از طريق کانال های قانونی توجهی نشد، او خود را در مقابل ادارات دولتی محلی به آتش کشيد. نيروهای امنيتی به تظاهرات دانشجويان شهر که رژیم را مقصر مرگ اين جوان می دانستند، حمله کردند.

اين شرايط بازتاب جامعه ای است که مدارس آن تعداد زيادی فارغ التحصيل بوجود می آورند اما این فارغ التحصیلان به ندرت می توانند جائی در اقتصاد کشور بیابند: اقتصادی که تابع سرمايه گذاری های خارجی به ويژه در بخش های صنعت توريسم و تولید پوشاک و کفش با دستمزدهای پائین و صادرات آن است. در ابتدا جنبش اعتراضی در شهرها و مناطق مرکزی و غربی محروم کشور پرقدرت بود. در اواخر دسامبر هزاران نفر از مردم در پايتخت و ديگر شهرستان های ساحلی به حمايت از جوانان سيدی بوزيد تظاهرات بر پا کردند. خواست اشتغال به سرعت به جنبشی برای سرنگونی رژیم گذر کرد.

جنبش، طبقات تحصيلکرده را در بر گرفت و اعتصاب 95 درصد از وکلای کشور و تظاهرات آنان در مقابل کاخ دولتی در 6 ژانويه به جنبش نیرو داد. جنبش بخش های بسیاری از جامعه تونس، از جمله طبقات مختلف را نيز در برگرفت که مرزبندی های سياسی زیادی در میانشان به چشم نمی خورد. در ماه ژانويه، بخصوص در هفته دوم، تظاهرات ها مقابله انگيز تر شدند. تظاهر کنندگان سنگرهايی برپا کردند و با نيروهای امنيتی جنگيدند. در محله کارگر نشين اتادهامن-مينيهلای مردم به ساختمان های دولتی حمله کردند. شعارشان «ما نمی ترسيم، ما نمی ترسيم، ما فقط از خدا می ترسيم» نشاندهنده خلق و خوی نوينی از اراده و جسارت و نيز تداوم تفکر سنتی در میان مردم بود. برای اولين بار ارتش به چند شهرستان روانه و در آنجا مستقر شد. ظرف روزهای بعد ده ها نفر از مردم در درگيری با پليس کشته شدند.

در ابتدا رئيس جمهور زين العابدین بن علی جمعيت را «تروريست» نامیده و آنان را ناديده گرفت، اما برای حفظ رژيم خود شروع به دادن امتيازات کرد. او به عیادت آن جوان (محمد ابوعزيزی) در حال مرگی که جانش را فدا کرده بود، به بیمارستان رفت. و در تاريخ 12 ژانويه وزير کشوررا با اين ادعا که دستور تير اندازی به مراسم تشييع جنازه بوعزيزی و ديگر تظاهرات کنندگان را بدون اطلاع وی صادر کرده است، اخراج کرد. روز بعد قول داد که در انتخابات 2014 شرکت نکند. اما تظاهرات های مردمی رزمنده تر شدند. طبق گزارشات، پس از این فرمانده ارتش به او توصیه کرد که برود! او در تاريخ 14 ژانويه از تونس فرار کرد.

بن علی به عنوان آخرين اقدام، از نخست وزير وفادارش، آقای محمد قنوچی خواست که بجای او رئيس دولت شود. اما مردم معترض آن را نپذیرفتند. در تلاشی نوميدانه برای آراستن دولت جديد در خرقه جديد حاکميت قانون، دادگاه اعلام کرد که رئيس مجلس، فواد مبيزا مريد(نوکر)بن علي، طبق قانون اساسی که توسط بن علی وضع گرديده است بايد رئيس دولت شود. مبيزا هم بيدرنگ نخست وزير سابق را نخست وزير جديد اعلام کرد.

شرايط جاری بسیار پيچيده است. پليس و شبه نظاميان مسلحی که باند شخصی بن علی بودند با استفاده از سلاح هایشان به غارت پرداخته اند و به این ترتیب تلاش می کنند بابت وفاداری به بن علی ثروتی نیز کسب کنند. عملکرد آنان در پشت جبهه به شکل های گوناگون از جمله تيرآندازی از خفا به مردم ، تاثیرات سیاسی خود را داشته است و خواست مردم برای برقراری نظم را بوجود آورده است که منجر به ظهورکميته های محلی حفاظت از خود شده است. اما همچنین موجب جدائی ميان آن دسته از اهالی که خواهان ثبات هستند و آنان که همچنان از حدود تغییرات حاصل شده ناراضی اند، شده است.

ارتش نيز در تلاش است مردم را وادار به عقب نشینی از خواست هایشان کند. در حاليکه واحدهای نيروهای مسلح قبل از کناره گيری بن علی و پرواز فرارش، برای مدت کوتاهی خيابانها را ترک کردند ( طبق گزارشی گويا آنها نمی خواستند از تانک ها و خودروهای زرهی در برابر جمعيت استفاده کنند) اما با قوای بیشتری به صحنه  بازگشته اند. در تاريخ 17 ژانويه «دولت وحدت ملی» اعلام شد که در آن شش مقام کليدی به اعضا حزب حاکمی که در سرکه خوابانده شده بودند و سه پست وزارت ديگر آن به احزاب مخالف که تحت دولت بن علی قانونی بودند، اختصاص داده شد. چندين هزار نفر، از جمله اعضای اتحاديه های کارگری، در مقابل وزارت کشور تجمع کردند و شعار دادند که دولت جديد آرمان های مردم را بر آورده نمی کند و با آرزوهايشان ناسازگار است. آن ها با باتون، لوله های فشار قوی آب، گاز اشک آور و تيراندازی های هشدار دهنده، مورد حمله قرار گرفتند.

ناخشنودی در پايتخت های غرب
انفجار شادی مردم تونس ناخشنودی و نگرانی عميق در میان دولت های غربی، بویژه در فرانسه، بوجود آورد. رئيس جمهور فرانسه، نيکلاس سارکوزي، جلسه اضطراری کابينه اش را فراخواند تا نقشه ای برای دوران پس از سقوط بن علی بکشند.

روزنامه لوموند و ديگر رسانه های فرانسه با جزئيات فراوان، از پايان تلخ حمايت فرانسه از بن علی نوشتند. از جمله اینکه سارکوزی در اوايل رياست جمهوری خود در سال 2008، در استقبال از ستمگر تونس جشن و سروری با ریاست هيئتی مرکب از خانم سرکوزی و هفت وزيرش، بر پا نمود. ( به صفحه فيس بوک «ديوار شرم بن علی فرو ريخت» مراجعه کنيد - گفته شده است که بيش از يک سوم جمعيت 10 ميليونی مردم تونس به فيس بوک و توييتر دسترسی دارند). یک ماه پیش از سقوط بن علی، رئيس صندوق بين المللی پول، دومينيک استراوس-خان، که اميدوار است بعنوان کانديدای حزب سوسیالیست فرانسه در انتخابات رياست جمهوری آينده شرکت کند، در سفرش به تونس، اقتصاد تونس را «الگويی برای کشوهای در حال ظهور» خواند. در واپسین روزهای قدرت بن علی، چند تن از وزرای دولت فرانسه اظهاراتی در حمایت از او بر زبان آوردند. روز قبل از فرار بن علي، ميشل آليو-ماری وزير کشور سارکوزی، به دولت تونس پيشنهاد گسیل پليس فرانسه برای «انتقال مهارت های فرانسه» و آموزش همتايان تونسی خود برای اداره «شرايط امنيتی» را داد. البته برای مهندسی افکار عمومی در بیانیه اش اضافه کرد که بهتر است پليس نظم را حفظ کند و حقوق دمکراتيک مردم را محترم شمارد. اما مردم تونس گفتند آخرين چيزی که در مبارزه با يک " حکومت پليسی" نياز دارند همانا پليس فرانسه است.

هنگاميکه هواپيمای خصوصی رئيس جمهور فراری به پاريس نزديک شد، سارکوزی دستور داد که به آن اجازه ی فرود ندهند. از اعضای خانواده بن علی که در هتل های لوکس در پارک تفريحی «ديزنی» منتظر او بودند، خواسته شد که فرانسه را ترک کنند. سر انجام، عربستان سعودی به بن علی پناه داد. و فرانسه نفس راحتی کشید. رهبر فاشيست «جبهه ملي»، سارکوزی را به دلیل خيانت به يک دوست بزرگ شخصی و دوست فرانسه، مورد انتقاد قرار داد.

می توان گفت زد و بند اوليه ای که بن علی را به مدت طولانی در قدرت نگه داشت این بود که فرانسه به او (و بخصوص به خانواده همسرش) اجازه داد که به طرز بیشرمانه ای ثروت انباشت کند به شرط اینکه کشور تونس را به مثابه یک شرکت بزرگ برای امپریالیسم فرانسه بطور موثر اداره کند. سارکوزی در تلاش برای محافظت از این مرد فرانسه، سياست همیشگی رئيس جمهورهای پیش از خود را ادامه داد. در این مورد، سیاست رئیس جمهور های دست راستی و دست چپی فرقی نداشتند.

قدرت های اروپايی بجز فرانسه ( به خصوص ايتاليا) و ايالات متحده نیز از اسارت تونس در بازار جهانی و رونق اقتصادی تونس در دوران بن علی سود برده اند. اما تونس علاوه بر روابط مالی، روابط سیاسی و فرهنگی خاصی نیز با فرانسه داشت و نقش مهمی در تلاش های منطقه ای و جهانی فرانسه بازی می کرد.

فرانسه در سال 1881 تونس را از طریق تجاوز نظامی «تحت الحمايه» خود کرد و تا سال 1957 مستقيما آنرا اداره کرد. اما بر خلاف الجزاير، که سرمايه داران فرانسه آنرا بخش جدای ناپذير از کشور خود می دانستند و در نتیجه ی یک جنگ طولانی و سخت استقلال خود را بدست آورد؛ تونس بدون مبارزه خشونت آميزمستقل شد ( که البته با جنگی که در الجزاير در آن زمان در جريان بود، بی ارتباط نبود)، و به راحتی و به سرعت به حالت نومستعمره در آمد. اولين رئيس جمهورش، حبيب بورقيبه، نيز از زمان استقلال تا سال 1987 «دوست نزديک فرانسه» بود. اين مرد سالخورده توسط نخست وزير خود -- بن علی -- و با کمک ارتش از طريق کودتای بدون خونريزی سرنگون شد.

ايالات متحده آمریکا، مانند فرانسه، بن علی را آدم دست نشانده ی خود نمی ديد. اما در حمايت از او آنچنان هم عقب تر از فرانسه نبود. در «توني ليکس»( ويکي ليکس تلگراف های سفارت آمريکا در تونس به وزارت امور خارجه آمريکا) اين امر کاملا آشکار است. يک گزارش از سری تلگراف های سفير ايالات متحده آمريکا در تونس به جزئيات حقيقی که خانواده بن علی با استفاده از قدرت خود به انباشت ثروت شخصی پرداخته اند، اختصاص دارد. تا جائيکه طبق اين گزارش «50 درصد از نخبگان اقتصادی» کشور از اعضای خانواده او و بخصوص از خانواده زنش می باشند. تلگراف ها می گویند که اين وضعیت رژيم را شکننده می کند زیرا نشان می دهد که طبقه حاکمه متکی بر پايه وسيعی نیست. با اين وجود شکايات اصلی سفير آمریکا حول قصور بن علی در حمايت از طرح های آمريکا دور می زند؛ بخصوص طرح های آموزشی و فرهنگی که ممکن است روابط اين کشور را با فرانسه نرم کند.

اين تلگراف ها خاطرنشان می کنند که کشور تونس با وجود کوچکی و نفوذ کم در منطقه، ابزار بسیاری مفیدی برای ايالات متحده آمریکاست؛ بخصوص از نظر روابط غير رسمی اش با اسرائيل و انصرافش در حمايت از فلسطينی ها (حتا به شکل لفاظی های عوامفریبانه که در میان دیگر کشورهای عربی مرسوم است). سفير همچنين قدر دانی خويش را از ظواهر غربی اتخاذ شده توسط اين رژيم ( مانند قبول قانون خانواده فرانسه، از جمله ممنوعيت چند همسری) و موفقيت آشکارش در خفه کردن بنيادگرائی اسلام، ابراز می کند. به اين دلايل، با وجود ابراز نگرانی نسبت به آنچه به عنوان نقاط ضعف و خودزنی رژيم تلقی می شود، سفیر توصيه می کند که وزارت امور خارجه آمريکا باید از « انتقاد علنی» به رژیم بن علی کم کند و تلاش برای تقويت نفوذ آمريکا در اين کشور را در چهارچوب از حمايت بن علي، ادامه دهد.

در واقع وزير خارجه آمريکا --هيلاری کلينتون -- شانس آورد که درست یک روز قبل از سقوط بن علی طی یک سخنرانی دولت های عربی را دعوت به اصلاحات کرد. و اوباما، اولين رئيس دولتی بود که به تحولات تونس خوش آمد گفت. به احتمال زیاد آمریکا تحت پوشش «ترويج دمکراسی» تلاش خواهد کرد از تلاطمات سياسی کنوني برای گسترش نفوذ خود در تونس و جهان عرب سود جوید.
با اين حال، آشفتگی در خاورميانه، آمريکا، فرانسه و همه قدرت های بزرگ را متحد کرده است. همانگونه که تلگراف های ديپلماتيک اشاره می کنند، تونس برای آمریکا، از ارزش استراتژيکی هم پای مصر، الجزاير و اردن، برخوردار نیست. اما آنچه در تونس رخ داده است، خطری است برای رژیم هائی که تکیه گاه آمریکا برای کنترل منطقه هستند. بی جهت نیست که تمرکز سخنرانی هيلاری کلينتون، ضرورت تقويت رژيم های عربی تحت سلطه ی آمریکا به منظور منزوی کردن جمهوری اسلامی ايران، بود.

نقاط روشن و خطرات ناشی از وضعيت فعلی
بهترين امر در مورد حوادث تونس اين است که برای اولين بار مردم خود قدم به جلو گذاردند و تبديل به نيروی محرکه و موتور حوادث شدند. حتا يکی از مفسرین ارتجاعی واشنگتن اشاره کرد، با وجود اینکه سقوط بن علی بخودی خود منافع ايالات متحده و غرب را  به خطر نمی اندازد اما اين منافع می تواند توسط اين واقعيت به خطر افتد که بن علی به لطف خيزش مردمی سرنگون شد و نه بی سر و صدا از طریق يک انتقال آرام که مشخصه ی عاقبت رژيم های فاشيست پينوشه در شيلی و فرانکو در اسپانيا بود. ( آن اپيلبام، واشنگتن پست 17 ژانويه 2011)

بسياری از مفسران گفته اند که عدم وجود يک جنبش قوی اسلامی از جمله دلايلی است که غرب از بابت آنچه در تونس  می گذرد، نگران نيست و تلاش نکرد که مستقيما مداخله کند. البته تا کنون، فرصت يا وسيله ای برای دخالت مستقیم غرب فراهم نشده است. اما اين هم درست است که خوشبختانه اين قيام فوری و ناگهانی تا کنون از افتادن به دام مهلک انتخاب میان امپریالیسم یا بنیادگرائی اسلامی پرهیز کرده است. در کشورهای دیگر این دینامیک مهلک موجب شده که جنبش ها در هراس از قدرت گیری بنیادگرائی اسلامی تسلیم امپریالیسم شوند در حالیکه جنبش  های ارتجاعی بنيادگرائی اسلامی حتا در شرایطی که در نظم امپریالیستی آشوب ایجاد می کنند از نظام امپریالیستی گسست نمی کنند.
مفسران، حوادث تونس را با سقوط شاه ایران در سال 1979 مقايسه کرده اند. فرآیند انقلابی در ايران از مزيت يک دروه بسيار طولانی آشفتگی سياسی و مبارزه برخوردار بود تا اینکه در نتیجه ی تاسيس رژيم منفور امروزی جمهوری اسلامی سقط شد. هنگاميکه ايالات متحده و بريتانيا ديگر نمی توانستند شاه را در قدرت حفظ کنند، تصميم گرفتند که رژيم اسلامی بهتر از گزينه های نامشخص و شايد انقلابی است، هر چند آنها احتمالا بعدا به این تصمیم خود افسوس خوردند. در مورد تونس، غير ممکن نيست که آمريکا از آن درس ها جمعبندی کرده و تصميم گرفته باشد که قبل از اينکه شرايط غير قابل کنترل تر شود، دو شاخه ی بن علی را بیرون بکشد.

استيون ا. کوک در بررسی وضعيت تونس از زاويه چگونگی حفظ منافع ايالات متحده، در تارنمای شورای روابط خارجی ايالات متحده آمريکا نوشت: «مسئله این نیست که آيا رهبران نظامی (تونس) دمکرات هستند یا خیر؛ بلکه اختلاس، فساد، و بکار گيری بدترين شيوه حکومت های پليسی نشان داد که اين نوع حکومت تهديدی برای ثبات منطقه و انسجام اجتماعی است.» کوک عمدا از اين واقعيت که رژيم های وابسته به آمريکا مانند مصر بسیار بیشتر از حکومت تونس به کشتار و شکنجه مردم خود پرداخته اند، چشم پوشی می کند. مقصود او احتمالا اين است که بن علی يکی از موفق ترين حکومت های پلیسی را در منطقه به مدت 27 سال اداره نمود بطوریکه مخالفان خود را کاملا سرکوب کرده بود. اما توصيف مشخصات ارتش تونس توسط وی، هم دقيق است و هم بيان کننده ی نظرات امپرياليسم آمريکا.

در حاليکه باندهای خانوادگی مختلف بر سر خوان یغمای تونس همواره مشاجره داشته اند، ارتش تونس ستون فقرات حکومت کمپرادور( وابسته به امپرياليسم) و ضامن نهايی کليت اقتصاد تحت سلطه ی امپرياليسم و نظم اجتماعی و ايدئولوژيک تونس بوده است. در واقع، با توجه به وضعيت جغرافيای سياسی کشور، دليل ديگری برای بقای موجوديتش نیست. حال که ارتش، بن علی را دور انداخته و از شکنجه گران و زندانبانان بن علی فاصله گرفته است، می تواند نقش خود را ادامه دهد. به همين دليل يکی از تلگرا ف های دیپلماتیک سفارت آمریکا در تونس که توسط ویکی لیکس افشا شده، بر اهميت «بی طرفی» ارتش تونس در برابر اختلافات  «نخبگان اقتصادی» تاکيد می کند.

نمی توان پيش بينی کرد که ارتش تونس که پشت حکومت کنونی است، مجبور به اعطای چه امتیازاتی به مردم خواهد شد و آیا آن امتيازات در آرام کردن خشم مردم موفق خواهند بود یا خیر. به احتمال زیاد، ارتش مجبور خواهد شد فضای بيشتری برای جاری شدن بحث سياسی و بيان اراده مردم دهد. اما شک نیست که نقطه ی تمرکز نيروهای مسلح تونس و امپرياليست ها، حفظ قدرت دولت موجود فارغ از اینکه چه افرادی حکومت آن را تشکیل می دهند خواهد بود.

رسانه ها می گویند اين نخستين انقلاب عربی است. اما این اشتباه است زیرا این جنبش هنوز منجر به یک انقلاب به معنای واقعی کلمه یعنی ايجاد تغييرات اساسی در روابط اجتماعي، سياسی و اقتصادي نشده است و حتا موفق به تغيير کامل رژيم نشده است. در اینجاست که بايد از تحولات اوليه ای که در مصر، سودان و عراق پس از سرنگونی رژيم های فئودالی سلطنتی آن ها و در سوریه پس از سرنگونی جمهوری نو مستعمراتی آن، رخ داد درس گرفت.

به عنوان مثال، در مصر، آمريکا در مقاطع خاصی تا حدودی از ناسيوناليسم جمال عبد الناصر طرفدار کرد زیرا می خواست سلطه ی بريتانيا و فرانسه را در خاورميانه به چالش بکشد و مصر را تبدیل به نومستعمره خود کند. یا در حالی که کودتاهای نظامی در سوريه و عراق، که ظواهر ناسيوناليستی داشتند، برای برخی قدرت های غربی مشکلاتی بوجود آوردند اما هيچ يک از اين کشورها به رهائی دست نيافتند.

یا به تجربه ی الجزاير، همسايه ی تونس، نگاه کنیم. در دهه ی 1990 آمريکا و دیگر کشورهای غرب در ابتدا از اصلاحات سياسی برای تشکیل یک رژيم فراگير و با ثبات تر کمپرادوری حمايت کردند. اما وقتی روشن شد که عناصر اسلامی در انتخابات پيروز خواهند شد، از این طرح دست شستند و همین مسئله باعث تحريک یک جنگ خونین ده ساله شد که کاملا ارتجاعی بود. در این جنگ هر دو طرف یعنی دولت الجزایر و بنيادگرايان اسلامی هزاران نفر از مردم را به قتل رساندند و بخصوص روشنفکران را هدف قرار دادند. اين واقعيت که بسياری از الجزايری ها لای منگنه ی کشنده ی رژيم کمپرادور و تاریک اندیشان اسلامی افتاده و از هر دو طرف تهدید می شدند، نقش مهمی در خاموش کردن مبارزات مردمی که در سراسر دهه ی 1980 در الجزایر جاری بود، داشت. در واقع، اين تجربه موجب بوجود آمدن یک افسردگی سياسی در تمام جهان عرب شد.

رسانه های غربی مرتبا از اصطلاح «انقلاب گل ياس» استفاده می کنند و امیدوارند که قيام مردم تونس راه غير خشونت آميز (از طرف مردم) را طی کند و از «انقلاب های رنگين» کاملا غير انقلابی که در کشورهای بلوک شوروی سابق رخ داد و جديدترينش در اوکراين بود تقلید کند. اما این «انقلاب های رنگین» چيزی جز نا اميدي، سرخوردگی و فرو رفتن مردم در اعماق انفعال سیاسی چیز دیگری برای مردم این مناطق به بار نیاوردند. بهرحال این گزینه يکی از احتمالات است و مجريان نظم جهان حداکثر تلاش خود را برای تحمیل آن خواهند کرد. اما در حال حاضر اين يگانه گزينه ی ممکن نيست.

مردم تونس حق دارند که خوشحال و سربلند باشند، اما رک و صریح باید گفت که آنان با موانع دشواری روبرو هستند. امپرياليست ها و مرتجعين گوناگون با جنبش مردم به روش های پيچيده و شايد غير قابل پيش بينی ارتباط بر قرار می کنند، و به دنبال بستن دری هستند که مردم از طريق مبارزه و فداکاری خود باز کرده اند.

دشمنان مردم تونس تا مدتی قادر به تحکيم موقعيت خود نخواهند بود. البته این، امری مسلم نیست؛ اما دلايل عينی اميدوار کننده ای دال بر آن وجود دارد. ادامه ی شرايط کنونی، به مردم دیگر نقاط جهان الهام بخشیده میدان مانور مرتجعین منطقه را محدود خواهد کرد؛ بخصوص اگر جنبشی که بن علی را به زير کشيد آنچنان تکامل يابد که بیان گر منافع مستقل و انقلابی مردم تونس در تضاد با امپرياليست ها و نظام شان گردد. جهان بشدت نیازمند گشايش درهای بيشتری از آن نوع که مردم تونس به ما اعطا کردند و عبور به سمت ديگر است.
ترجمه توسط مسولین صفحه فیس بوک سایت سربداران


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر