۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

چرا عليه مذهب ؟!

چرا عليه مذهب ؟!
جواب دادن به اين سوال از ديدگاه ماترياليستی و منطقی بسيار روشن و علمی ست مذهب يکی از ابزارهای قوی در دست دولت ها برای تحميق و به تمکين در آوردن توده ها و يکی از اشکال ستم روانی بر آنهاست .
مذهب قدمتش به اولين جوامع انسانی بر می گردد و با به وجود آمدن جوامع طبقاتی در خدمت دولت ها و طبقات حاکمه قرار گرفت انسان نادان به دليل ترس و نا آگاهی منشا هر پديده ای را در قدرتی ماورای بشری و موجودی به نام خدا می بيند و اينگونه انسان مذهب را اختراع می کند و همان گونه که مارکس می گويد :(( مذهب مخلوق انسان در تنگناست )) مذهب تا به وجود آمدن جوامع طبقاتی به عنوان جوابگوی سوالات و پناهگاه فکری روانی انسانها قرار می گيرد و برای هر پديده و هر سوالی خدايی می سازد و آن را پرستش می کند , خدايان را خوف خلق نمود ( لنين)

اما با پيدايش نظام برده داری مذهب کارکردی ديگر پيدا می کند و در تار و پود جامعه ی طبقاتی تنيده می شود استقرار فرمانروايی يکتا در زمين از راه تداعی معانی , سبب به وجود آمدن آموزش مذهبی مربوط به وجود شاه خدايان گشت اين گزار تدريجی از پلی نيسم ( اعتقاد به وجود خدايان گوناگون ) به منويسم ( اعتقاد به خدای يگانه ) را می توانيم به درجات و اشکال گوناگونی در اکثر کشورهای برده دار باستان مشاهده نماييم.

رواج برداشت مذهبی صوفيانه ای که قايل به خصلت گزاری هستی زمينی و اميد به آينده ی بهتر در دنيای آتی بود ريشه اين احساسات راه را برای ظهور دين مسيح هموار ساخت مسيحيت با بسياری از اديان آسيايی و آفريفايی تطبيق يافت که از آنجمله است اعتقاد به خدايی که مرده و سپس زنده شده خدايی که گويا خون خود را برای نجات انسانها از پليدی و شر نثار نموده و آنها را به فنانپذيری رهنمون می کند.

وخامت روز افزون زندگی بردگان و فقدان حقوق مدنی آنها و شکست های پی در پی شورش های برده ها و ياس و نا اميدی که در ميان آنها به وجود آمده بود به رواج مذهب ( مسيحيت ) کمک شايانی کرد و در اين دوره مذهب تبديل به نجات بخش آنان شد و توهم به نجات به وسيله ناجی که از طرف خدا ريشه ی ظلم و ستم را خواهد خشکاند و آزادی و رفاه را به آنان عطا خواهد کرد از لحاظ فکری و روانی آنها را زنده نگه ميداشت و با اين توهم اميد به ادامه زندگی و تحمل مصايب زندگيشان را ميسر ميکرد و بی دليل نيست که ... می گوبد : مذهب اخلاق بردگان است

اما مدتی نگذشت که برده داران از اين قدرت خارق العاده ی مذهب به نفع خود سود بردند آنان موعظه های مسيحيت را که در باب تسليم و اطاعت و تقاضای آن برای تبعيت کامل و پذيرش نامشروط شريعت می کند جلب شده بود در نتيجه تغيير روش طبقه حاکم نسبت به مسيحيت امپراطور کنستانتين در آغاز سده چهارم دين مسيح را دين دولتی اعلام نموده و به کليسای مسيحی قدرت قابل ملاحظه ی داده شد مسيحيت از صورت دين ستمديدگان به سلاح نيرومند برده داران برای سلطه معنوی بر آنها دگرگون گشت مسيحيت برای تامين حمايت عامه با بسياری از مراسم مشترک منطبق شد.

مذهب به عنوان دستگاه ترويج خرافه و دروغ و به تسليم کشانيدن توده ها در آمد و در دوران فيودالی اين استفاده از مذهب به اوج خود رسيد در اين دوره شاهد قدرت گيری کليسا وفجايع وجنايات آن هستيم نظام فيودالی با تحميق دهقانان وانداختن يوق نامريی مذهب بر گردن آنها از مذهب در جهت اسثمار هر چه بيشتر آنها کمک گرفت نوباتمام قوا ونيرو به کمک مذهب و کليسا ودستگاه سرکوبش در برابر آزادی پيشرفت علم فلسفه هنرو... ايستادگی کرد ,دستگاه تفتيش عقايد را براه انداخت وهزاران هزار انسان را به کام مرگ کشاند .

پس از انقلابات بورژوايی وبه وجود آمدن نظام سرمايه داری به مذهب عقب نشينی زيادی داده شد وامروز با گذشت چند قرن از سرکار آمدن سرمايه داری هنوز شاهد دست درازی مذهب وبقای آن هستيم امروزه سرمايه داری مذهب را به عنوان سگی هار ونگهبان نظام طبقاتی در قفسی طلايی نگه داری ميکند وهمان استفاده را با اشکالی ديگر وپيچيده تر وروشهای نوين از مذهب ميکند وسالانه ميلياردها دلار صرف تبليغ ترويج وحفظش ميکند ومذهب نيز باتقدس مناسبات بورژوايی استثمار گرانه ضد زن و... دعوت به تسليم وتمکين وسکوت در مقابل آن دين خود رابه بورژوايی و طبقه حاکمه ادا ميکند تعابيری مانند قضاو قدر سرنوشت وتقدير وتمکين واطاعت از جمله مفاهيم مورد علاقه دولتها و طبقات حاکمه ست که مذهب مبلغ آن است.

دراين سوی جهان نيز اسلام سياسی که چند دهه است متولد شده ودر ايران نتايج وحشتناک وفاجعه آميزآن را که زندگی مردم را به تباهی وفلاکت کشانده و بی حقوقی عظيمی به زنان کودکان جوانان و...و در کل به تمام انسانهاوارد کرده است شاهديم مذهب تنها يک ايدولوژی ومکتب نيست مذهب ماهيتی طباقتی دارد ودر خدمت دولت وطبقه حاکمه بوده وهست وبه همين دليل با شعار جدايی دين از سياست نميتوان به مبارزه با آن رفت چون مذهب با سياست اجين شده وبنا به ماهيت طبقاتی آن در سياست طبقه حاکمه تلفيق شده است وبايد با شعار جدايی دين از دولت و اضمحلال دولت با آن جنگيد ودست درازی ودخالت مذهب در زندگی انسان را کوتاه کرد و آن را تا مغز مومنين عقب راند ودرآنجانيز با شيوه ای آگاه گرانه وعلمی با آن مبارزه کرد .

دولت وطبقات حاکمه از خصوصيات مذهب به بهترين شکل استفاده وسود ميبرند به عنوان نمونه ميتوان چند نمونه از اين خصوصيات را بر شمرد:

1-اراده فوق بشری خدا

اين نوع تفکر سرمنشا همه چيز وتمام روابط انسانی وطبقاتی ومصائب بشری را ناشی از قدرتی مافوق بشری وخواستی الهی ميداند ودولتها وطبقات حاکمه خود را از هر گونه مسئوليتی در برابر اين معضلات مبرا ميدارند وآن را خواست ومشيت الهی القا ميکنند ومخالفت با آن گناه وهمراه با عقوبتی ابدی است .

2-وجود پديده بهشت وجهنم در مذهب

اعتقاد به وجود دنيايی ديگر که در آن به تمام اعمال انسانها جواب داده می شود و انسانهای نيک ( مذهبی ) به رفاه و خوشبختی می رسند و ظالمان و انسانهای بد به عذاب گرفتار می آيند وتوهم رستگاری در پناه خزعبلات مذهبی وقبول تمام ستم ها ومشکلات اين جهان فانی وکوتاه برای رسيدن به جهانی باقی ولايزال توده ها را به بی تحرکی وتسليم شدن ميکشاند و مسکنی برای دردهای آنان است مومنين با ترس از بهشت وجهنم مجبور به اجرا وتبعيت از فرامين ودستورات مذهب ميشوند وهمان گونه که مارکس ميگويد مذهب افيون توده هاست.

3-ضد زن بودن مذهب

مذهب که ماهيتی طبقاتی دارد وجوامع طبقاتی از بدو تولد مرد سالاری جزيی از آن بوده است در مذهب نيز رنگ داده است و مرد سالاری وزن ستيزی به عريانی قابل مشاهده است وبورژوازی به بهترين شکل از آن استفاده ميکند تحقيرو ستم جنسی بر زن وتبديل کردن زن به کالايی جنسی دستاورد سرمايه داری و مذهب برای زنان است و بورژوازی هم از آن سود خود راميبرد و هم نصفی از جامعه را به دست نصف ديگر به لطف اين افکار ارتجاعی وضد بشری سرکوب ميکند ( البته کسانی که به مرد سالاری ومذهب معتقدند) وبه سادگی وبدون صرف هزينه ای توده ها را به وسيله خود آنان سرکوب ميکند وبسياری از وظايف مسئوليت ها وهزينه های خود نسبت به جامعه را به دوش همان زنان وخانواده ها انداخته است و خانواده را به عنوان کارخانه بازتوليد نيروی کار ونهادی سرکوبگر در خدمت مالکيت خصوصی در آورده است .

در اسلام که يکی از ضد زن ترين مذاهب دنياست آيات زيادی در اين رابطه را ميتوان در قرآن نام برد.

سوره نساء آيه 38 :مردان را برزنان تسلط وحق نگهبانی است به واسطه برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقدر داشته وهم به واسطه آن که مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند .

سوره بقره آيه 224:زنان شما کشتزار شمايند برای کشت به آنها نزديک شويد هر وقت معاشرت آنها را ميخواهيد .

4- مذهب عامل شکاف ونفاق

دولتها از خصيصه مذهب به بهترين شکل استفاده وبين انسانها به عام وطبقه کارگر به طور خاص فاصله انداخته اند ودر بسياری موارد يکی از عواملی که مانع اتحاد کارگری ميشود همين است ( ناسيوناليسم و... نيز چنين کارکردی دارد ) و در طول تاريخ نسل کشی ها جنگهای مذهبی وبرخورد فاشيستی مذهبی را شاهد بوده وهستيم .

مذهب با نقض حقوق اوليه انسانها پايمال کردن آزادی های فردی اجتماعی سياسی ودخالت در زندگی شخصی افراد تا کنج سلول های خاکستری وتختخواب آنان به دستگاه ونهادی کاملا ضد بشری وابزار سرکوب دولتها تبديل شده است وچهره ی کثيف وجنايت کارانه خود را به قبيحانه ترين شکل ممکن نمايان کرده است .

تنها در جامعه ای بدون طبقه ميتوان مذهب را به طور کامل از ميان برداشت چون عمر مذهب به طبقاتی بودن جامعه گره خورده است و تا ستم طبقاتی و مالکيت خصوصی موجود است مذهب نيز در اين لجنزار تغذيه می کند و رشد می کند تنها با انقلابی کارگری ميتوان به جامعه ای بدون طبقه رسيد اما تا آن روز نبايد در مقابل مذهب سکوت کرد واجازه داد که بيشتر از اين زندگی انسانها را به لجن بکشاند مبارزه با مذهب در تمامی سطوح وقلمروهای آن همين امروز کار ماست ...

به اميد فردايی بهتر ...

نويسنده : فيس بوک اتحاد جوانان مبارز ابران

به فيس بوک اتحاد جوانان مبارز ايران بپيونديد
www.facebook.com/ejavanan

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر