۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

انتخابات شکست!؟

انتخابات شکست!؟


وحشت سران کشورهای متروپل و بهت زدگی و قافیه باختگی هیات حاکمه جمهوری اسلامی از خیزش هوشیارانه و شجاعانه جوانان ترکیه عامل مهمی در سیر رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود. خیزش اخیر جوانان ترکیه علیه رژیمی در جریان است که سرمست از درآمدهای دلالی، بازارهای داخلی پررونقی داشته و با تکبر و نخوت ناسیونالیستی در پس نقاب احیاء امپراطوری عثمانی نقش ژاندارم امپریالیسم آمریکا در منطقه و الگوی ایدئولوژیک "اسلام میانه رو"!! را بعهده گرفته است. برنامه ریزان و اداره کنندگان امپریالیست در شرایط بحران جهانی انباشت، انتظار هر شورش و مخالفتی را در کشورهای به خاک سیاه نشانده داشتند مگر در "پررونق ترین" و " پردمکراسی ترین" کشورهای تحت سلطه. هنوز مرکب سازش اجلان با اردغان خشک نشده بود که جوانان ترکیه به حمایت از محیط زیست، مخالفت با اسلام گرائی و قربانی جنگ رقابت گرایانه امپریالیست ها در سوریه شدن، سر به شورش و طغیان برداشتند. مرتجعین بویژه جناح های اصلاح طلب و اصول گرای جمهوری اسلامی ایران که مدت هاست به نقش وکارکرد انتخابات بعنوان ابزار تحمیق و سرکوب پی برده و برای برگزاری این انتخابات برنامه ریزی کرده اند و منجمله تحت تاثیر فشارهای بین المللی و داخلی دنبال کنار گذاشتن باند احمدی نژاد بوده اند، با دیدن خیزش جوانان ترکیه، در هراس از بود و نبود کلیت رژیم اسلامی برای عبور از خطرات احتمالی برگزاری انتخابات به سازشی موقتی روی آوردند.
داستان های تشدید تحریم ها و تهدید های قدرت های بزرگ علیه جمهوری اسلامی، افشاء گری ها و دست و پا زدن های احمدی نژاد و ردای ناجی پوشیدن های امثال هاشمی به یکباره در هراس از رویدادی که در همسایگی سرباز کرده بود رنگ باخت و تبدیل به کنار آمدن و تبانی برای حفظ کیان اسلامی شد.
با مآخذ قرار دادن آمار تعداد کل واجدین شرایط رای دادن دوره دهم ریاست جمهوری، (آمارهای خود رژیم و ثبت شده در ویکی پدیا)،  یعنی از رقم997،199،46 میلیون نفر، رقم کسانی که در رای گیری شرکت نکردند از 806،034،7 نفر به 333،048،10 میلیون نفر افزایش یافت. یعنی در دوره یازدهم نسبت به دوره دهم 572،013،3 میلیون نفر دیگر، در انتخابات شرکت نکردند. این رقم به تنهائی از پتانسیل نیروهای انقلاب حکایت ها دارد. این تعداد کسانی هستند که در دوره قبل با توهم به انتخاب بین بد و بدتر به "جنبش سبز" رای دادند.
مجموع آراء موسوی و کروبی برحسب آمار رژیم عبارت است از 411،216،13 بعلاوه 635،333 یعنی 046،550،13 رای. اگر از این تعداد رای، آراء کسانی را که در انتخابات شرکت نکردند یعنی 527،013،3 را کم کنیم 519،536،10 میلیون رای باقی میماند که بنا به توصیه مهره های اصلاح طلبان یعنی کسانی مثل هاشمی و خاتمی به حساب نماینده اصولگرای مورد حمایت اصلاح طلبان یعنی روحانی ریخته می شود.
آراء احمدی نژاد برحسب آمار رژیم در دوره قبل 516،527،24 رای بود. از این تعداد اگر آراء جلیلی مورد حمایت دولت یعنی تعداد 946،168،4 رای و اضافه رای رضائی در این دوره یعنی 172،206،3 و آراء باطله یعنی 389،409 رای را کم کنیم تعداد 009،743،16 رای باقی می ماند. این رقم منهای مجموع آراء قالیباف، ولایتی و غرضی یعنی 977،791،8 میلیون رای می شود 032،951،7 رای. جمع این رقم بعلاوه آراء باقیمانده از سبز یعنی 519،536،10 می شود 551،487،18 میلیون که رقمی نزدیک به آراء روحانی یعنی 329،613،18 میلیون رای است.
ارقام فوق به روشنی تبانی آراء جناح نزدیک به خامنه ای و اصلاح طلبان را نشان میدهد. همچنین نشانه ایست از سردرگمی طیف اصولگرای باند احمدی نژاد. اما همچنین افزایش رقم کسانی که در انتخابات شرکت نکردند به 333،048،10 میلیون نفر نشانه ی موفقیت پرولتاریا در ضربه زدن به توهم انتخاب بین "بد و بدتر" و حداقل خنثی نمودن 572،013،3 میلیون نفر دیگر نسبت به وعده و وعیدهای انتخاباتی است. نتایج فوق کماکان تاکیدی است بر ضرورت افشاگری مداوم نقش و کارکرد انتخابات در رژیم های ارتجاعی بعنوان ابزار تحمیق و سرکوب توده ها. بعلاوه  پرولتاریا بروشنی و بر اساس نقشه ای روشن بدنبال تشکیل قطب پرولتاریا نبود. این ضرورتی است عاجل و پرولتاریا لازمست هرچه سریعتر ویژگی ها و مختصات قطب پرولتری و طرق دستیابی به آن و اهداف مرحله ای و دراز مدت آنرا ترسیم کند.
رسانه های امپریالیستی و ارتجاع مستاصل اسلامی با تمام توان حیله گرانه شان پیروزی روحانی و گذر حاکمیت اسلامی از خطر شورش توده ها را با بوق و کرنا جشن گرفته اند. عوامفریبانه پیروزی روحانی را "پس گرفتن رای جنبش سبز" جار می زنند و برای فریب نیروی عمده ی انقلاب یعنی زنان، رنگ فمینیستی بنفش را در کنار شعارهای سبز به نمایش می گذارند. با تکیه بر تبلیغات سعی دارند واقعیت کریه رژیم اسلامی را رنگ و لعاب بزنند. آیا طعنه ای گزنده تر از این می تواند باشد که تحت حکومت اسلامی جائیکه زنان حتی حق انتخاب پوشش را ندارند رای آنها برای ریاست جمهوری یعنی یکی از مهمترین ارگان های حکومت، بتواند ارزشی داشته باشد؟ آیا ارزش چنین رائی جز اقرار به بندگی است؟ آیا تحت حکومت اسلامی که کوچکترین نقد به اسلام بعنوان جرم امنیتی به حساب می آید و تعداد بسیار زیادی از خبرنگاران فقط به جرم انعکاس خبر در زندان ها هستند و روشنفکران بسیاری تنها به دلیل ابراز عقیده تحت پیگرد و مجازات می باشند، دعوت خامنه ای، ولی فقیه برای جهاد سیاسی و شرکت این قشر از جامعه در انتخابات به معنای مسخره کردن شعور انسانی این اقشار نیست؟ آیا رای دادن جوانانی که به حساب رژیم "اراذل و اوباش" هستند و جلادان رژیم بطور متوسط هر هشت ساعت یکی از آنها را اعدام کرده است، ریشخند به شرف انسانی این جوانان نیست؟ رای اکثریتی که در انتخابات شرکت کرده اند نه نشانه ی اعتماد و انتخاب بر مبنای خواست برعکس بیان روشنی است از توهم. اکثریت شرکت کننده در انتخابات در طیف مردم هستند و در صورت دیدن قدرت انقلاب به صفوف آن خواهند پیوست.
اما روشنفکران خائن و رسوائی چون فرخ نگهدارها، و جریانات خودفروخته ای چون حزب توده و اکثریت و جماعت شکنجه گری که امروزه اصلاح طلب و متجدد شده اند به اشکال مختلف خاک در چشم توده ها ریخته و علناً بر طبل رژیم می کوبند. ترفندهای اینان هر روز بیشتر نخ نما می شود، بااین حال وظیفه روشنفکران انقلابی است هرچه بیشتر و دقیقتر معانی موضوعاتی چون "اعتراض مدنی"، "مردم خودشان میدانند چه می کنند"، "کسیکه در خارج است نمی تواند راجع به مسائل داخلی نظر بدهد" ، "جدا کردن سرنوشت و مبارزه مردم ایران از دیگر نقاط جهان"، "دوران انقلاب گذشته، فقط از درون چارچوب رژیم می شود کاری کرد" و... را برای توده ها روشن کنند و تفاوت و تقابل راهی را که امروزه جوانان در ترکیه در پیش گرفته اند با توهم و فریب دل بستن به مضحکه های انتخاباتی  نشان داده و خیلی مهمتر و عاجل تر به اهمیت تشکیل قطب پرولتری فکر کرده برای تشکیل آن مبارزه کنند.
قدرت های جهانی کاملاً حساب شده مردم جهان را در مدار دایره شوم سرگردانی بین دو پوسیده تاریخی یعنی امپریالیسم و بنیادگرائی مذهبی اسیر نگاهداشته اند، مردم را از سوریه ای شدن اعتراضات شان به هراس می افکنند و وقیحانه علیه کمونیسم می تازند.این تبلیغات ها و نمایشاتی چون پیروزی انتخابات ایران اسلامی حبابی بیش نیست. درست در این اوضاع لازمست رزم دلاورانه و آگاهانه جوانان ترکیه را دید و افق دید را تا سطح فریب انتخاباتی درون کشور محدود نکرد. ما می توانیم و لازمست هرچه گسترده تر دقیقاً در میانه ی همین اوضاع داخلی به حمایت و بازتاب خواست ها و مبارزات جوانان ترکیه بلند شویم. نگاه کنید چگونه بی شرمانه قدرت های جهانی برای حفظ اساس کیان اسلامی گلو پاره می کنند. آنها میدانند خوار شدن جنبش در ایران یعنی ضربه به جنبش در ترکیه. و ما میدانیم پیروزی توده ها در چهار گوشه جهان علیه مرتجعین خود اگر عیناً مساوی با پیروزی خود ما نباشد حدکم شرایط را برای پیروزی ما فراهم می کند. فریب انتخاباتی تمام شد، دوباره حاکمین رنگ عوض کرده ی اسلامی بر اساس همان قوانین سرمایه و در شکل پوسیده ی اسلامی به استثمار و زورگوئی و ببند و بگیر های خود ادامه خواهند داد. بیائید ما نیز با براه انداختن بحث بر سر مبارزات جوانان ترکیه و انتقال تجارب خودمان از انقلاب 57 و خیزش 88 به یاری آنها بلند شده زمین را برای نبردهای آتی خود هموار کنیم.
ژوئن 2013
سینا احمدی
  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر