۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

انفجار بمب اتم خیزش نابهنگام فرودستان و طبقه کارگر ایران



انفجار بمب اتم خیزش نابهنگام فرودستان و طبقه کارگر ایران در مقابل "بمب اتم" جمهوری اسلامی ! کدامین خطر جدی برای نظام امپریالیستی است؟

غنی سازی برای ساختن بمب اتم جنبش  انقلابی مردم و بویژه طبقه کارگر انقلابی(پرولتاریا) به رهبری حزب پیشتاز طبقه کارگر، یا غنی سازی اورانیوم توسط رژیم جمهوری اسلامی! کدامین حق مسلم ماست!؟

کسب مشروعیت در نظام جهانی سرمایه داری از سوی جمهوری اسلامی!
سیستم جهانی سرمایه داری- امپریالیستی به رهبری آمریکا در شرایط کنونی رژیم جمهوری اسلامی را بهترین گزینه و آلترناتیو حکومتی در ایران برای مقاصد استراتژیک خود در جهان و منطقه خاورمیانه می بیند.
جمهوری اسلامی در میان طبقه کارگر و زاغه نشینان به حاشیه پرت شده که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهد از مشروعیت برخوردار نمی باشد.
چرا!؟
واقعیت این است که حکومت جمهوری اسلامی بطور اساسی مشروعیت خویش را در میان توده های فرودست تحت ستم و استثمار شونده بویژه پرولتاریا (طبقه کارگر انقلابی) در انتخابات سال 88 بیش از پیش از دست داده است. حکومتی که بعد از پایان جنگ ارتجاعی بین دو حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی و عراق درهای اقتصادی را برای دوران "بازسازی" گشود و در دولت خاتمی آنرا همچنان به پیش برد. بر خلاف دیدگاه های غالب و رایج بر بخش زیادی از جنبش منتسب به کمونیستی ایران، کارگران صنعت نفت یگانه کارگرانی که مورد استثمار دول امپریالیستی متحد جمهوری اسلامی قرار دارند ، نبوده و نیستند. بلکه بخش عظیمی از طبقه کارگر ایران در صنایعی به غیر از صنعت نفت که بعد از دوران پایان جنگ ایران و عراق با مشارکت شرکت ها یا کئوپراسیون های معظم امپریالیستی در صنایعی همچون صنعت معادن(ایران مقام یازدهم را در منابع زیر زمینی مس در جهان دارا می باشد)، صنعت خودروسازی و صنایع مرتبط با آن همچون شرکت های تایر سازی، تراشکاری، قطعه سازی، ، ریخته گری؛ و دیگر صنایع از جمله صنایع داروسازی، آجرسازی و بلوک سازی، سیمان و صنایع مواد غذایی، شرکت داشتند( و همچنان دارند) در روابط تولیدی سرمایه داری و تولید ثروت و ارزش اضافی به شدیدترین وجه ممکن استثمار شده و می شوند. هر گونه اغماض در مورد دیدن بخش کارگران غیر نفتی از طرف جنبش کمونیستی ایران یک اشتباه فاحش و جبران ناپذیر است.     

واقعیت غیر قابل انکار دیگر این است که جمهوری اسلامی از بدو تولدش و خاصه در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی امنیت سرمایه مالی شرکت های کلان امپریالیستی متشکل در هیئت حاکمه کشورهای امپریالیسم را با پشتوانه فرامین صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی برای غارت منابع طبیعی و استثمار طبقه کارگری که با قراردادهای سفید، تعویق پرداخت مزد و دستمزد ناچیز ارزش اضافی تولید شده اش به خان یغما ی سرمایه داران حکومت داخلی و خارجی تبدیل گشت، بیش از پیش تامین نمود و می نماید. رژیم جمهوری اسلامی به عنوان مجری حلقه به گوشی برنامه های سازمان های مذکور را عملی نموده است و دولت حسن روحانی بر آن است تا کلیه محدودیت های قبلی و کنونی را برای اجرای برنامه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را بخصوص در یک سازش آشکار با هیئت حاکمه امپریالیست آمریکا از بین برده و آنرا بیش از پیش عملی سازد.
  
عدم مشروعیت این رژیم در میان مزد گیران خانه خراب، زنان، جوانان بیکار و شورشگی که تحت این حاکمیت هیچ آینده ای برای خود متصور نیستند، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان مترقی و مبارز، اقلیت های ملی و اقلیت های مذهبی و بویژه اقشار فرودست جامعه و طبقه کارگر مسئله کلیدی می باشد. و دقیقا باید بر پایه منافع کوتاه مدت و درازمدت طبقه پرولتاریا ( طبقه کارگر انقلابی) و خصومت طبقاتی آشتی ناپذیرش با رژیم به تحلیل از اوضاع پرداخت.

انتخاب مهندسی شده روحانی و تاکیدش بر اینکه " مردم ایران در انتخابات اخیر در حرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رای دادند." نه تنها بیان کننده مشروعیت حکومتی که به عنوان رئیس جمهور سخنگویش می باشد، نیست بلکه بیانگر این واقعیت است، که مشروعیت این نظام استبدادی و دیکتاتور را در بازار رقابت و آنارشی گری سرمایه مالی به عنوان یک کالای بنجل در بسته بندی "نوین" به نظام سرمایه داری-امپریالیستی و بخصوص دولت آمریکا به عنوان پدرخوانده اصلی عرضه کند.
    
از سوی دیگر جمهوری اسلامی خود را با تحریم های مضاعف دولت آمریکا، سازمان ملل و اتحادیه اروپا در لبه سقوط و از دست دادن عنان قدرت سیاسی یافت. با خطر حمله نظامی، برای رفع  تحریم های کشنده  و اوضاع سیاسی و اقتصادی وخامت بار روبرو گشته است. با انتخابات مهندسی شده ای که طبق ضروریات و محدودیت های آن حسن روحانی را به عنوان رئیس جمهور سخنگوی ولی فقیه و هیئت حاکمه نمود و برای حفظ سیستم حکومتی شان به عقب نشینی هایی در تغییر رفتار خویش در مقابل امپریالیسم جهانی دست زد.

بیخود نیست که "عصر ایران " بعد از ورود روحانی از نیویورک به ایران نوشت : «رهبری نظام، هوشمندانه بر این نکته حساس واقف هستند و لذا با ریاست جمهوری روحانی که مورد اعتماد و وثوق شخص رهبری است، دغدغه راهبردی ایشان یعنی "مذاکره کننده معتمد ،متخصص و مجرب" مرتفع شده است؛ هر چند که قاعدتاً همه مراحل این فرایند ، تحت نظر رهبری خواهد بود.»( نقل از "سایت تحلیلی خبری عصر ایران")
برای اولین بار جمهوری اسلامی اعلام نمود که "ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک با دیگر کشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با ایالات متحده آمریکا نیز نیست."( از سخنان حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل سه شنبه ۲۴ سپتامبر 2013)

بیشک چنین گفته ای قبل از ورد روحانی به نیویورک تحت نظر و مشارکت خامنه ای نوشته شده است.

جمهوری اسلامی خود را ژاندارم منطقه می داند و خواهان تایید چنین نقشی از طرف نظام امپریالیسم جهانی و خاصه دولت آمریکاست. برای همین روحانی در همان سخنرانی برای با مایه گذاردن از "مردم" در دادن مشروعیت به نظام حکومتی که نمایندگیش می کند، برای تایید چنان نقشی در به عهده گرفتن نقش ژاندارم منطقه خطاب به "سایر بازیگران مسئول" چنین گفت:

"مردم ایران در انتخابات اخیر در حرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رای دادند. ترکیب امید و تدبیر و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای نسبت به امنیت منطقه و جهان، مسئولانه برخورد می کند و آمادگی همکاری چند جانبه و همه جانبه با سایر بازیگران مسئول در این عرصه ها را دارد." (تاکیدها از نگارنده)

روشن است "بازیگران مسئول" مگر دول امپریالیستی به رهبری امپریالیسم آمریکا نمی باشد.
"عصر ایران" در این خصوص چنین می گوید: «:اگر امروز مردم ایران از نشانه های گشایش در روابط کشورشان با آمریکا ، در عین حفظ عزت و منافع ملی شان خرسند هستند و حسن روحانی را به عنوان کسی که توانست این تابو را بشکند ، می ستایند، اما واقعیت این است که روحانی تنها با پشتوانه رهبری می توانسته چنین کار بزرگی را صورت دهد.» و اینکه «زمانی که روحانی راهی نیویورک شد، اعلام کرد که با اختیارات کافی برای مذاکره در زمینه های مختلف، به این سفر می رود.»
«اینک آمریکایی ها اولین توصیه رهبر انقلاب در خصوص پذیرش حق غنی سازی صلح آمیز را جامه عمل پوشانده اند و همین ، باعث شد دست روحانی برای ادامه مسیر دیپلماسی بازتر باشد. شرط بعدی رهبری نظام اما مهم تر است و باید دید در ادامه راه ، آیا آمریکایی ها در عمل ، مسیر عداوت را کنار خواهند گذاشت یا نه؟ حرکت به سمت رفع تحریم ها ، یکی از نشانه های این رویکرد می تواند باشد و الّا اگر واشنگتن بخواهد همچنان در مسیر تشدید فشارها بر ایران گام بردارد، رهبر معظم نظام نیز اجازه نخواهند داد جاده مذاکره با آمریکا یک طرفه باشد. اگر رهبر معظم انقلاب ، قبل از سفر روحانی به نیویورک ، اختیارات لازم را به رئیس جمهور برای فتح باب در خصوص گفت و گوی عزتمندانه با آمریکا را نمی دادند ، رئیس جمهور هرگز نمی توانست صحنه عمل را بدین گونه که شکل گرفت بچیند.»

اما از دید منافع استراتژیک  هیئت حاکمه آمریکا، جمهوری اسلامی که مسلح به سلاح اتمی باشد که با اتکا به آن به رویکرد تنش و تقابل با آن برخیزد قابل قبول نیست. در عین حال بمب اتمی خیزش توده های فرودست جامعه که در زیر پای حکومت جمهوری اسلامی ساخته می شود و می تواند منافع استراتژیکی نظام جهانی سرمایه داری - امپریالیستی به رهبری دولت آمریکا را با خطرات جدی تحت رهبری یک حزب پیشتاز پرولتاریا قرار دهد، قابل قبول نیست!
    
با این وجود بده و بستان های آشکار و پشت پرده جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری-امپریالیستی جهانی به رهبری دولت آمریکا به عنوان گسل های ضروری به هیچ وجه به مفهوم سر بر نیاوردن تضادهای نوین نوکر و ارباب نباید تلقی شود. از درون این دیگ جوشان تضادهای نوین پخته شده و سر بر خواهد داشت!


امپریالیسم آمریکا از موقعیت کیش ولی مات نشده جمهوری اسلامی واقف است. می داند حکومت جمهوری اسلامی در شرف مات شدن است! از هیمن روست که هیئت حاکمه آمریکا واقف است که غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی منافع استراتژیکش را تهدید نمی کند؛ از سوی دیگر هیئت حاکمه آمریکا می داند خطر اصلی بمب اتمی است که در زیر پای جمهوری اسلامی از طرف طبقات فرودست، کارگران، زنان، زاغه نشینان، جوانان بیکار شورشگر، معلمین، روشنفکران و نویسندگان مترقی و مبارز در هر ثانیه، دقیقه و روزانه ساخته می شود و بسوی انفجار است.

حکومت جمهوری اسلامی بر 4 پایه اصلی قرار دارد:
1-ستم و استثمار فرودستان جامعه، حاشیه نشینان زاغه نشین اطراف کلان شهرها و بویژه طبقه کارگر؛ 2- سرکوب زنان از طریق ترویج و بازتولید فرهنگ مردسالاری و ضد زن؛ 3- سرکوب و اعدام اقلیت های ملی 4- سرکوب روشنفکران و نویسندگان مترقی مبارز، جوانان بیکار و شورش
تحت این حاکمیت هیچ آینده ای برای خود متصور نیستند.
بنا بر این سوال اساسی این است که آیا می توان به حاکمیت و سیستمی که باعث تمام فجایع و جنایات است پایان داد؟ اعتراضات و تظاهرات ها چه تفاوتی می تواند بوجود بیاورد؟ آیا ما باید خشم مان را در برابر این اعمال نشان دهیم و یا فقط آن را به خدا واگذار نماییم؟ آیا این ( فجایع ) با سرشت و طبیعت انسان ارتباط دارد و یا ماهیت کسانیکه آن جنایات را انجام می دهند بد است؟ پاسخ اشتباه به این سوالات موانعی در درک واقعیت و مبارزه مردم برای تغییر آن بوجود خواهد آورد. و این پاسخ های اشتباه از طرف طیف وسیعی از نیروهای طبقاتی مختلف با هدف شکل دادن و تغییر جامعه بر مبنای منافع شان به پیش گذارده می شود.

در حال حاضر یک نبرد بزرگ در مورد اینکه چگونه مردم (اقشار فرودست و بویژه طبقه کارگر) باید به این درک برسند که از این خط قرمز تضادها عینی این حاکمیت(نظام) که مرتبا و روزانه خود را بروز می دهد، در سطوح مختلف و به روش های مختلف مبارزه بر سر آن وجود دارد، بطور رادیکال عبور نمایند. و ما کمونیستها از طریق این فرایند چند لایه و پویا، می توانیم بطور کلان بر سر اینکه چگونه این مبارزه ادامه پیدا کند و به چه سمتی برود، نقش آفرین باشیم. 
    
وظیفه کمونیستهای انقلابی ایران غنی سازی بمب اتم مبارزات مردم ایران تحت رهبری حزب پیشتاز پرولتاریا با استفاده از متدلوژی علمی مارکسیستی کشف حقیقت عینی در مبارزه طبقاتی است. غنی سازی با یک جهت استراتژیک به این مفهوم که مبارزه با قدرت حاکمه، دگرگونی افکار مردم، برای انقلاب.... و کسب قدرت سیاسی تحت رهبری حزب پیشتاز پرولتاریا است...
برهان عظیمی

بيستم مهر ۱۳۹۲ برابر با دوازدهم اکتبر ۲۰۱۳
  
منابع و توضیحات:
 (عصرایران: موفقیت دیپلماتیک روحانی ؛ رهین حمایت هوشمندانه رهبری )1-

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر