۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

صدای پای سلفی ها در کردستان ایران


صدای پای سلفیها در کردستان ایران

ارتجاع در ارتجاع

دوستی میگوید چند هفته پیش قرار بود یك خواننده زن به نام ژیوار شیخ السلام كنسرتی ویژه زنان در سنندج برگزار كند. اما عدهای با ریش و پشم جلوی در تالار فجر (محل برگزاری كنسرت) تجمع كرده و به برگزاری چنین كنسرتی معترض شدند. اعتراضشان این بود كه زنان طبق قوانین اسلام حق آواز خواندن ندارند، چه برسد به این كه كنسرت بدهند حتی اگر فقط برای زنان باشد. از قرار نیروی انتظامی شهر كه هر تجمع حق طلبانه مردم را با ضرب و شتم و بگیر و ببند به هم میریزد از این حركت حمایت كرده و دست معترضان را باز گذاشته است.
اما این جماعت قرون وسطایی مرتجع چه كسانی بودند؟ حتما تا به حال اسم سلفیها را شنیده اید. این نام شاخهای از پیروان مذهب سنی است كه در كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا خیلی فعال شدهاند. در چند سال گذشته خبرهای متعددی از پا گرفتن و سازماندهی این شاخه مذهبی در شهرهای مختلف كردستان ایران منتشر شده است. حتی دو سال پیش كه چند بمب در كردستان منفجر شد رژیم اسلامی چندین نفر را به جرم انجام این عملیاتها دستگیر كرد. 6 نفر از آنها به جرم سلفی بودن و اقدام به بمب گذاری حكم اعدام گرفتند كه هنوز در حبس بسر میبرند.
با وجود این، از شواهد بر میآید كه جمهوری اسلامی بدش نمیآید از نیروی ضربت سلفیهای متعصب برای ترویج افكار مذهبی و ضد كمونیستی و حمله به هر نشانی از آزادیخواهی و نواندیشی استفاده كند. گفته میشود كه امامان جریان سلفی گروهی از جوانان را برای برگزاری مراسم نماز جمعه خودشان بسیج كردهاند كه تعدادشان هم كم نیست. گسترش نفوذ این جریان در محیط كردستان كه طی چند دهۀ گذشته مركز تبلیغ و ترویج افكار و سیاستهای ترقیخواهانه و چپ بوده واقعا مایه نگرانی است.
برای اینكه بفهمید جریان سلفی چقدر مرتجع است بهترست از اسمی كه برای خود انتخاب كردهاند شروع كنیم. سلفیها به عصر «مسلمانان سلف» رجوع میكنند. یعنی عصر محمد و اصحاب او. میگویند اسلام واقعی جز این نیست و بقیه شاخههای اسلامی همگی «مسلمان خلف» هستند. بنابراین سلفی ها مخالف هرگونه دست كاری و افزودن احكام جدید به احكام اولیه اسلام برای هماهنگ كردن دین با تغییرات زمانه اند. اما خود سلفیها به دو دسته جهادی و غیر جهادی تقسیم شدهاند. امروز مركز فعالیت جهادیها كشور مصر است. سران جریان «القاعده» كه زمانی تحت الحمایه دولت آمریكا بودند و توسط كمكهای مالی و تسلیحاتی غرب در جریان جنگ افغانستان (دهه 1360) پروار شدند، سلفی جهادی به حساب میآمدند. غیر جهادیها میگویند كه به جهاد برای استقرار و گسترش دین اسلام معتقدند اما بر سر زمان و نحوه اعلام جهاد با جهادیها اختلاف نظر دارند.
ممكنست بپرسید كه چطور سر و كله این جریان در كردستان پیدا شده؟ شاید سرچشمه این مساله را بتوان در همان جنگ افغانستان هنگام اشغال توسط شوروی سابق پیدا كرد. آن سالها گروهی از كردهای مسلمان مرتجع عراقی به نیروهای مجاهدین افغان پیوستند تا در كنار آنها با كفار جهاد كنند! همینها بودند كه در جریان «جهادی» كه پشتش آمریكا قرار داشت القاعدهای و سلفی شدند و بعد از خروج نیروهای شوروی از خاك افغانستان دوباره به عراق برگشتند. كمی بعد، جنگ اول ائتلاف غرب با عراق اتفاق افتاد. نتیجۀ شكست صدام حسین در آن جنگ، تشكیل حكومت كردی در منطقه كردستان عراق زیر چتر نیروی هوایی آمریكا و متحدانش بود. القاعده ایهای كرد هم از این وضع استفاده كردند و در منطقه فعال شدند. مجامع آشكار و پنهان مذهبی خود را سازمان دادند و با استفاده از پیوندهای طبیعی منطقهای با بعضی از ملاهای مرتجع سنی در كردستان ایران هم ارتباط گرفتند.
بالاتر از چند دهه نفوذ اجتماعی جریانهای چپ و ترقیخواه در كردستان ایران گفتیم اما معنایش این نیست كه در آن جا نیروهای متعصب مذهبی و افكار و اعمال مرتجعانه هیچ پایهای نداشتند و ندارند. از همان زمان انقلاب 57 بخشی از مالكان بزرگ و ملاهای سنی و قشرهای سنتی شهر و روستا در ارتباط با حكومت خمینی قرار گرفتند تا از افتادن كردستان به «چنگ كمونیستهای كافر» جلوگیری كنند. این نیرو ضعیفتر از آن بود كه در كردستان كاری از پیش ببرد. بنابراین خیلی زود منزوی شد و صحنه را خالی كرد. اما در پیله باقی ماند و بعد از سركوب جنبش كردستان و استقرار نیروهای اشغالگر جمهوری اسلامی در سراسر منطقه، به شكل خزنده فعالیت كرد. این جریان سنی با حكومت شیعه تضادهای مهمی داشت و به همین علت تحت فشار هم بود. حالا پایههای این جریان و به قولی نسل جوانشان به طعمه مناسبی برای سلفیها در كردستان تبدیل شدهاند.
شاید اگر جمهوری اسلامی با چنین بحرانهای خرد كنندهای در سطح ملی و بین المللی روبرو نبود، به سادگی از كنار فعالیت سلفیها نمیگذشت و به شكل متمركز به پیگرد و سركوب آنان میپرداخت. اما حالا رژیم در وضعی گیر كرده كه مجبور است مرتبا حساب و كتاب كند. به فلان جریان امتیاز بدهد. جنب و جوش آن دیگری را نادیده بگیرد. و حتی علنا با بعضی از گروههای مخالفش برای از سر گذراندن خطرات بزرگتر یا تضعیف دشمنان عمدهتر زد و بند كند. اگر میخواهید بدانید كه رژیم چقدر دارد در برابر سلفیها در كردستان كوتاه میآید باید به خطبههای امامان سلفی و سی دیهای تبلیغی آنان كه در سطح شهرهای كردستان وسیعا توزیع میشود و در خیابانها به فروش میرسد رجوع كنید. آیا میتوانید باور كنید كه در جمهوری اسلامی، سخنرانی هایی پخش شود كه در آن سران حكومت به علت شیعه بودن كافر یا مشرك معرفی میشوند؛ یا كافران و مشركان شیعه مستوجب مرگ قلمداد می شوند؟
تجربه دو دهۀ اخیر در كشورهای منطقه نشان داده كه سلفیها در پیشبرد اهداف خود جدی هستند و در این راه حاضرند به بدترین و تكان دهنده ترین جنایتها دست بزنند. اینها در جوامع مختلف با اتكاء به تضادهای واقعی، از فقر مادی و فقر فرهنگی گسترده گرفته تا ستمهای مذهبی و قلدری و تجاوزگری امپریالیست ها، در حال جذب نیرو هستند. كردستان ایران هم از جنس تفلون نیست كه چنین جریاناتی نتوانند به آن بچسبند. این وظیفه مهم به دوش نیروهای انقلابی و شخصیتها و مبارزان آزادیخواه و نواندیش در كردستان است كه ماهیت و عملكرد جریان سلفی و افق تیره و تاری كه برای جامعه ترسیم میكند را علیرغم هر تضادی هم كه با رژیم جمهوری اسلامی دارند پیگیرانه افشا كنند. اپوزیسیون ترقیخواه و سكولار در برنامههای رادیو و تلویزیونی خود باید به ایدئولوژی ترسناك، زن ستیزی، كافر كُشی و ضدیت سلفیها با هر چه مدرن و امروزی است بپردازد. نباید این واقعیت را دست كم گرفت كه بسیاری از جوانان ناآگاه و محروم در كردستان كه از ستم حكومت مركزی شیعه در رنجند، تحت تبلیغات سلفیها ریشه بدبختی خود را در اختلاف بین شیعه و سنی و دست بالا داشتن شیعهها میبینند و از پرچم جهاد (یا در واقع مبارزه قهرآمیز) علیه ستمگر در دست سلفیها به هیجان میآیند. به علاوه از امكانات مالی و امتیازات یا وعده هایی كه جریان سلفی به پشتوانۀ حامیان قدرتمند و دولتهای منطقه در برابر این جوانان میگذارد هم نباید غافل شد. اگر نیروهای اپوزیسیون رژیم در كردستان به بهانۀ «مذهب امر شخصی مردم است» و یا دشمن عمده در كردستان جمهوری اسلامی است و نباید با «انگشت گذاشتن روی تضادهای فرعی به تفرقه در بین مردم كرد دامن زد» در مقابل این جریان سكوت اختیار كنند زیر پای خود را خالی کرده اند.
افشای ماهیت و برنامه سیاسی سلفیها بخشی از مبارزه ایدئولوژیك و سیاسی ضروری برای سازماندهی و تدارك انقلاب اجتماعی به رهبری كمونیستها در جامعه است. فقط با افشاگری از وضع بد اقتصادی كارگران و تمركز تبلیغات بر روی مسائل معیشتی زحمتكشان نمیتوان این كار همه جانبه را سازمان داد. 
برگرفته از نشریه شماره 12 آتش
کاوه اردلان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر