۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

به مناسبت اول ماه مه (روز جهانی کارگر) انقلاب سوسیالیستی: چارۀ فلاکت ونکبت و بی عدالتی!

به مناسبت اول ماه مه  )روز جهانی کارگر(
انقلاب سوسیالیستی: چارۀ فلاکت ونکبت و بی عدالتی!

رهبر جمهوری اسلامی امسال را سال «حمایت از كار و سرمایه ایرانی» اعلام كرده است. احمدی نژاد لطف میكند و بالاخره وجود گرانی را به رسمیت میشناسد. نهاد ضدكارگری «خانه كارگر »در پیروی از ولی فقیه، به مناسبت روز جهانی کارگر شعار میدهد که: «از كاركارگر ایرانی حمایت كنید! » و همچنان كارخانه هاست كه راكد و تعطیل می شود. و كارگرانند كه دسته دسته اخراج و بازخرید می شوند. و دستمزدهاست كه چهار ماه و شش ماه ونه ماه.... پرداخت نمیشوند. باز هم گرانی است و فقر و بی حقوقی، باز هم فریبكاری است و وعده سرخرمن، باز هم مقاومت و اعتراض كارگران و زحمتكشان است در صحن كارخانه، پشت دروازه های بسته شركت یا در مقابل فرمانداری و مجلس، باز هم حراست است و نیروی انتظامی و تهدید و سركوب.فشار ما ههای اخیر بر زندگی و کار ومعیشت کارگران و زحمتکشان بیسابقه است. به گفته یکی از کارشناسان اقتصادی حکومت، اصطلاح «زیر خط فقر» برای توصیف وضع موجود کفایت نمیکند. باید گفت که جامعه به«خط بقاء»  نزدیک میشود! این یعنی مرز زندگی و مرگ.
طبقه حاکم و رژیم اسلامی با وقاحتی بی مانند ادعا میكنند كه اقتصاد ایران با بحران روبرو نیست و اوضاع خوبست! اگر هم مشكلی هست گناهش به گردن دشمنان خارجی است که کشور را تحریم اقتصادی کرده اند. سیاست انكار و توجیه مشكلات برای اینست كه واقعیتی بزرگ را بپوشانند. این که:  وضع کنونی جامعه نتیجه منطقی و ناگزیر کارکرد نظام سرمایه داری است. فقر و فلاكت مردم یك روی سكه است و سودهای كلان طبقه استثمارگر حاکم روی دیگر آن.
سال پیش جامعه از شنیدن خبراختلاس سه هزار میلیارد تومانی یکه خورد. اما این فقط یک لکه آشکار از کثافتی بود که لحظه به لحظه بر جامعه حکومت میکند. این فقط یک جلوه ازنظام تبهکاری بود که روز و شب شیره جان اکثریت زحمتکش را میکشد و به سود تبدیل میکند. تا این خون حیاتی را دوباره به شریان های سرمایه بریزد و چرخ نظام را بگرداند. مشکل فقط اختلاس های لو رفته و لو نرفته نیست. مشکل فقط جیب های پر پول آخوندها و سردارها و آقازاد ههایشان نیست. این افراد چپاول گر و فاسد نماینده و حافظ یك نظام اقتصادی/  سیاسی/ فرهنگی ستمگرانه اند. مشکل، وجود نظامی طبقاتی است با همه بی عدالت یها وتبعیض ها و خرافه پراکنی هایش.
محور بهره کشی و کسب سود درنظام طبقاتی سرمایه داری، نیروی کارمزدی است. چشمه جوشان ارزش اضافه ای که سرمایه هرگز از آن سیراب نمی شود همینجاست. طبقه کارگر نیروی پویایی است که با توسعه نظام جهانی سرمایه داری در گوشه و کنار دنیا هردم زاده می شود.
حاكمان اسلامی از بیان این واقعیت که نظام و دولت نماینده طبقه سرمایه داراست سر باز می زنند و ماهیت طبقاتی خود را پشت عبارت ملت و میهن ومنافع ملی پنهان میکنند. حاکمان حتی زمانی که وجود طبقات را به رسمیت می شناسند و در مناسب تهایی به تکریم کارگران می پردازند، آشتی ناپذیر بودن منافع سرمایه و کار )منافع طبقه حاکم وطبقه محکوم( را می پوشانند. مثل شعارامسال خامنه ای که فریبکارانه «کار و سرمایه ایرانی» را با هم آشتی میدهد.
صحبت از طبقه كارگر یعنی صحبت از زنان كارگر و مردان كارگر. از نظرایدئولوژی و فرهنگ ستمگرانه ای که طبقه حاکمه بر جامعه مسلط کرده نیمی از جامعه یعنی زنان «ذاتا»  و بر مبنای «احکام الهی» جایگاه و نقشی پایین تر از مردان دارند. در این تصویر مردسالارانه، نیروی کار زنان ارزش کمتری از کار مردان دارد.
واقعیت فعالیت گسترده زنان در بخش کشاورزی و صنایع دستی، در بخشی از تولیدی ها، در کارهای خدماتی و یا به شکل دورکاری، و مهم تر از همه در کار بی مزد خانگی، کمرنگ جلوه داده شده یا انکار می شود. نظام طبقاتی، زن را به نقش سنتی همسر/ مادر زنجیر کرده است و برای افزایش سود سرمایه از این روابط و ارزش ها و باورهای کهنه بیشترین استفاده را میکند. جنبش طبقه كارگر فقط درصورتی یك جنبش عمیق، فراگیر و تاثیرگذار خواهد بود كه مشخصا علیه فوق استثماری كه بر زنان كارگر روا می شود مبارزه كند. و مشخصا مبارزه علیه نابرابری دستمزد زنان و مردان به ازای كار برابر، تبعیض و تحقیر و آزار زنان در محیط كار ، و خشونت و تجاوز علیه زنان در جامعه و خانواده را دردستور كار خود قرار دهد.
طبقه کارگر یک طبقه جهانی واحد چند ملیتی است. در ایران نیز صفوف طبقه کارگر از افرادی پر میشود که از مناطق گوناگون  میآید، به زبا نهای مادری گوناگون حرف میزنند و پشتوانه فرهنگی شان گوناگون است. بخش مهمی از نیروی کار و زحمت در ایران، زحمتکشان مهاجر افغانی اند. کارفرمایان ایرانی با استفاده از محرومیت مهاجران از حقوق شهروندی و موقعیت متزلزل و    بی ثبات اجتماعی، بسیار کمتر از حداقل دستمزدی که شهروندان ایرانی میگیرند را به آنان میپردازد. دوری و جدایی کارگر ایرانی از کارگر افغانی فقط یک مرزبندی ملی نیست بلکه بازتاب نفوذ و سلطه ایدئولوژی و ارز شهای طبقه حاکمه سرمایه دار در صفوف طبقه کارگر است. تاثیر این ایدئولوژی فقط به جدایی ایرانی و افغانی محدود نمیشود بلکه برپایه همین گرایشهای خودخواهانه، فردگرایانه و حساب و کتاب کردنها، کارگران شهروند ایران هم میتوانند به جان یکدیگر بیفتند:  یک روز کردها در برابر آذریها، روز دیگر فارسها در برابر لرها، یا رسمی ها در برابر پیمانی ها و.....
این وسط دولت سرمایه دار و طبقه حاکمه است که از تیررس جنبش طبقه کارگر خارج میشود. شکل دادن به فرهنگ همبستگی و اتحاد طبقاتی بین کارگر وزحمتکش ایرانی و افغانی گامی مهم درراه احقاق حقوق عمومی کل طبقه کارگر در ایران است.
دنیای سرمایه داری امروز درگیر بحرانی فراگیر و التیام نیافتنی است. چهره زشت ستم و استثمار در همه کشورها عریان است. بیکارسازی، پایین راندن سطح معیشت و به خاک سیاه نشاندن میلیون ها نفر به عملکرد عادی سرمایه داری جهانی تبدیل شده است.
در مقابل، اعتراض و مقاومت در گوشه و کنار دنیا بالا می گیرد. دادگاه و پلیس و رسانه های رسمی همه جا فعال شده اند و به مردم چنگ و دندان نشان می دهند. می خواهند به هر وسیله ممکن از شکل گیری فکر انقلاب اجتماعی، دستیابی کارگران و ستمدیدگان به اتحاد طبقاتی، تشکل طبقاتی، برنامه و نقشه کسب قدرت سیاسی جلوگیری کنند.
فشار و سرکوب فقط آن صحنه های علنی باتوم زدن و پرتاب گاز اشک آور و بازداشت های خیابانی نیست که بر صفحه تلویزیون می بینیم. در كشورهایی كه تشکل های سندیکایی و کمیته های اعتصاب موجودیت دارند بیش از پیش آماج حملات طبقه حاکمه قرار می گیرند. و در کشورهایی نظیر ایران که اسیر دیکتاتوری خشن و عریانند اصولا تشکیل چنین سازمان هایی و برپایی اعتصابات عملی غیرقانونی اعلام می شود. در هر حال، دستگاه پلیسی  امنیتی سرمایه داری دست به هر كاری می زند تا ایده انقلاب اجتماعی در دل جنبش های اعتراضی امروز ریشه ندواند، تا مبارزات جاری به سطحی كیفیتا عالی تر ارتقاء پیدا نكند، تا جنبش خودجوش مردم با آگاهی انقلابی/  طبقاتی پیوند نخورد.
این هدف مشترك طبقات استثمارگر حاكم در همه كشورهاست  خواه كشوری امپریالیستی مثل آمریكا باشد خواه كشوری تحت سلطه امپریالیسم نظیر ایران. سرمایه داری بحران زده، هار است. این وحشیگری و تهاجم لجام گسیخته اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیك ابزاری است برای پوشاندن نقاط ضعف و شكنندگی نظام ستم و استثمار. باید این فرصت را غنیمت شمرد. باید بر سر هر بی عدالتی اقتصادی، هر سرکوب سیاسی، و هر فشار فرهنگی به مقاومت و اعتراض برخاست. باید به فکر اتحاد و همبستگی و متشکل شدن بود. باید در فضای سیاسی جامعه با چشم باز به دنبال آگاهی انقلابی، برنامه و نقشه انقلابی، و پرچم کمونیسم انقلابی گشت که تنها راه رهایی از استثمار و ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی را نمایندگی میکند. پیام اول ماه مه امسال برای طبقه کارگر ایران و مردم ستمدیده جز این نمی تواند باشد.

برگرفته از نشریه « آتش» شماره 5

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر