آیا حمله به ایران جدی است!
این روزها، بار دیگر زمزمههای شوم زیادی در خصوص حمله به ایران شنیده میشود. تحلیلگران، کارشناسان مسایل سیاسی، دفاعی و نظامی در گفتگوهای رسمی و غیررسمی خود به بررسی این مساله میپردازند. تحرکات مقامات سیاسی و نظامی آمریکا و اسرائیل در کشورهای همسایه ایران(ترکیه، آذربایجان، گرجستان و...) زیاده شده و حتی سران و مقامات کشورهای دنیا در مذاکرات و بازدیدهای معمول خود، قسمتی از مباحث خود را به بررسی و عواقب فعالیتهای هستهای حکومت اسلامی ایران، تشدید تحریمهای اقتصادی ایران و حتی احتمال حمله نظامی به این کشور اختصاص میدهند. این مساله به حدی عمومیت یافته که رسانههای ایران و رسانههای بینالمللی در قبال آن واکنش نشان داده و در وبلاگها و سایتهای اینترنتی نیز مطالب زیادی در خصوص حمله احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران و تاسیسات هستهای این کشور منتشر کردهاند. بنابراین، این مساله در ماههای اخیر افکار عمومی جامعه ایران و جهان را به خود مشغول کرده و هر کس با نگرانی از خود و اطرافیانش سئوال میکند آیا قرار است جنگ جدیدی در منطقه پرتلاطم خلیج فارس رخ دهد؟
هنوز هیچ کسی نمیداند که آیا آمریکا و اسرائیل و متحدان آنها واقعا در صدد حمله به ایران و بمباران مراکز اتمی ایران هستند؟
بیشک، اگر چنین جنگی آغاز شود، تمامی معادلات اقتصادی، سیاسی، نظامی وامنیتی خاورمیانه، این حساسترین منطقه جهان را بر هم خواهد زد!
تحلیلگران بینالمللی بر این باورند که آمریکا و اسرائیل به احتمال زیاد قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، که در ششم نوامبر امسال برگزار میشود به ایران حمله خواهند کرد. برخی دیگر، میگویند که این اتفاق در سال آینده میلادی خواهد افتاد.
یوگنی ساتانووسکی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه روسیه، در گفتوگو با نشریه «روسیه امروز» پیشبینی کرده است که اسرائيل در فاصله ژانویه تا ژوئن 2013 تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی را بمباران خواهد کرد. وی در عین حال تصریح کرده که «جنگ با ایران اجتنابناپذیر شده است.»
ساتانووسکی، گفته است:«احتمال یک جنگ با ایران فوقالعاده بالا است. اما ابعاد این جنگ و اثراتی که بر دشمنان ایران در منطقه مثل عربستان، بحرین، کویت، امارات متحده عربی، عمان و قطر خواهد داشت روشن نیست.»
همزمان نشریه «صدای روسیه» هم به نقل از سفیر آمریکا در اسرائيل مارتین ایندیک، نوشته است: «واشنگتن مطمئن بود که اسرائيل در بهار سال جاری تاسیسات اتمی ایران را بمباران میکند. عدم انجام این کار سبب شد آمریکا احساس کند فریب کلکهای گمراهکننده اسرائيل را خورده است.»
دويچهله، پنجشنبه 2 شهریور 1391 - 23 آگوست 2012، گزارشی با عنوان «اسرائیل امسال به ایران حمله میکند» را منتشر کرد. بنا به همین گزارش، یک کارشناس بنیاد اقتصاد کلان به کشورهای صنعتی توصیه میکند که با خرید نفت خام بر ذخایر استراتژیک خود بیافزایند. این کارشناس معتقد است که اسرائیل به طور قطع مراکز هستهای ایران را در سالجاری بمباران خواهد کرد. پایگاههای اینترنتی دو روزنامه معتبر هندلزبلات و ولت در آلمان، به نقل از «دیوید گلدمن» نویسنده و کارشناس بنیاد اقتصاد کلان(الالسی) نوشتهاند که انگیزههای اسرائیل برای حمله به مراکز هستهای جمهوری اسلامی ایران در هفته گذشته بیشتر شده است. گلدمن، با اشاره به این نکته که تنش میان اسرائیل و مصر بر سر مناسبات قاهره با تهران اوج گرفته است، از کشورهای صنعتی خواسته که با خرید نفت خام بر ذخایر استراتژیک خود بیافزایند.
گلدمن، در شرایطی کشورهای صنعتی را به ذخیره نفت توصیه میکند که بازار نفت پس از سردی ژوئیه در هفته گذشته داغ شده است. روز چهارشنبه 22 اوت، بهای هر بشکه نفت برنت سهمیه اکتبر به 114 دلار و 61 سنت و نرخ نفت تکزاس به 96 دلار و 86 سنت رسید. هندلزبلات، نوشته است که چین به عنوان بزرگترین خریدار نفت ایران از وابستگی خود به نفت این کشور کاسته و به جای آن از عربستان سعودی نفت بیشتری میخرد. کارشناس اقتصاد کلان، در حالی حمله اسرائیل به مراکز اتمی ایران را در سال جاری میلادی قطعی ارزیابی میکند که تهدیدها میان ایران و اسرائیل نیز تشدید شده است. هفته گذشته، روزنامههای اسرائیلی نوشتند که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل، طرح حمله به مراکز هستهای ایران را تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در دست بررسی دارند. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در ماه نوامبر برگزار میشود. بسیاری از شخصیتها و گروههای سیاسی چپ اسرائیل تهدیدهای نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل را مورد انتقاد شدید قرار دادهاند.
در حالی که دولتهای قدرتمند جهان از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، سالهاست راههای مختلفی را برای حل پرونده هستهای ایران ارائه میکنند؛ و ایران را در محاصره اقتصادی قرار دادهاند؛ اسرائیل در تمام این سالها، با جدیت فقط بر به کارگیری طرح «نظامی» علیه نیروگاههای هستهای ایران تاکید ورزیده است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در حمله به ایران تاکید میورزد حتی اگر نتواند برنامه هستهای را به کلی متوقف کند و تنها منجر به وقفهای چند ساله شود. «مایکل اورن»، سفیر اسرائیل در آمریکا هم با نتانیاهو همنظر است. ایهود باراک وزیر جنگ، ضمن موافقت با هرگونه حمله به ایران سعی میکند این حمله را در نزد افکار عمومی اجتنابپذیر کند.
او، یک روز قبل از روز قدس و سخنان تحریکآمیز سران و مقامات حکومت اسلامی علیه اسرائیل، گفته بود: «اسرائیل همچنان مشغول سنجش آن است که چه اقدامی باید در خصوص برنامه هستهای ایران صورت پذیرد؟»
روزنامه جروزالم، پست چاپ اسرائیل، هفته گذشته خبر داد که مقامات امریکایی از اسرائیلیها خواستهاند برای جلوگیری از ایجاد هرگونه التهاب در بازارهای مالی جهان و تنش در قیمت نفت از هرگونه اظهار نظر در خصوص حمله به ایران اجتناب شود.
لئون پانهتا وزیر دفاع آمریکا، در همین باره گفته که: «من باور ندارم که آنها(اسرائیلیها) تصمیم گرفته باشند که آیا در این زمان میخواهند به ایران حمله کنند یا نه؟»
افرایم هالوی، رییس پیشین موساد نیز در گفتگو با نیویورک تایمز، هشدار داد که هفتههای آینده، هفتههای بسیار حساس خواهند بود. زیرا در این مدت است که تصمیم اسرائیل به حمله کردن یا نکردن به ایران گرفته خواهد شد.
کانال دو تلویزیون حکومت اسرائیل هم در تفسیری اعلام کرد: «یووال دیسکین رییس سابق شاباک از سیاستهای بنیامین نتانیاهو و ایهود باراک در خصوص اقدام نظامی علیه ایران به شدت انتقاد کرده است.» او، افزود: «من اعتمادم را به نتانیاهو و باراک از دست دادهام. از نظر من این دو شایستگی فرماندهی اسرائیل را ندارند. آنان عواقب وخیم حمله به ایران را در نظر نمیگیرند.»
حکومت اسلامی ایران نیز با تاکید به فعالیتهای هستهای خود، همچنان اسرائیل را تهدید میکند و خواهان نابودی آن میشود. بنابراین، هم سران و مقامات حکومت اسلامی و هم اسرائیل، با زبان تهدید و کینهتوزانه و جنگ با همدیگر سخن میگویند.
محمود احمدینژاد، جمعه 27 مرداد 1391، طی سخنانی به مناسبت روز قدس، اسرائیل را غده سرطانی توصیف کرد که باید از بین برود و تاکید کرد که خاورمیانه جدید بدون وجود اسرائیل تشکیل خواهد شد. او، تصریح کرده بود به زودی تکلیف صهیونیستها یک سره خواهد شد.
سران کاخ سفید همان روز، در واکنش به سخنان احمدینژاد درباره اسرائیل، عکسالعمل نشان دادند و اعلام کردند که این سخنان به قدری تفرقهانگیز و کینهتوزانه است که باید بلافاصله از سوی جامعه جهانی محکوم شود.
بانکی مون، دبیرکل سازمان ملل هم این موضع احمدینژاد را نگرانکننده خواند و تاکید کرد منطقه خاورمیانه نیاز به آرامش دارد. وی افزود: «اظهارات احمدینژاد ممکن است تنشها در منطقه را تشدید کند.»
سیدعلی خامنهای، دو روز قبل از روز قدس، در دیدار با «آزادگان هشت سال جنگ»، گفت: «ما نجات فلسطین از سلطه و چنگال صهیونیست و حامیان بینالمللی آنها را یک وظیفه دینی میدانیم و قطعا زائده دروغین و جعلی صهیونیستی از صحنه جغرافیا محو خواهد شد.»
سردار غلامرضا جلالی، ریيس سازمان پدافند غيرعامل حکومت اسلامی هم یک روز قبل از روز قدس در پیامی گفت که هيچ راهی جز نابودی اسرائيل وجود ندارد.
سرلشکر حسن فیروزآبادی، رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز چند ماه قبل و در آستانه نشست ایران و 1+5 در بغداد گفته بود: «ملت ایران پای آرمان خود تا نابودی کامل اسرائیل ایستاده است.»
حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله نیز روز قدس امسال تصریح کرد که هرگونه ماجراجویی بر ضد ایران منجر به نابودی کامل اسرائیل خواهد شد. او، افزود: «ما میتوانیم زندگی میلیونها صهیونیست را در هر نقطه از اسرائیل به جهنم واقعی تبدیل کنیم و میتوانیم چهره این رژیم را تغییر دهیم.»
در شرایطی که اکثریت مردم اسرائیل، مخالف حمله به ایران هستند سخنان سران حکومت اسلامی و حزبالله علیه اسرائیل، بیشتر بهانه به دست سران حکومت اسرائیل می دهد تا بر موضع جنگ طلبانه خود تاکید ورزند.
تازهترین نظرسنجیها در اسرائيل نشان میدهد که تنها یک سوم مردم این کشور با حمله یکجانبه به تاسیسات اتمی ایران موافقند. اکثریت اسرائيلیها مایلند که در صورت لزوم اسرائيل با همکاری آمریکا دست به چنین اقدامی بزند. با اینحال نگرانیها درباره احتمال حمله اسرائيل به ایران بیشتر شده است.
به این ترتیب، در این روزها در رابطه با حمله اسرائیل به ایران، به عنوان یک فرضیه است. اما در عین حال، جامعه جهانی در گذشته شاهد این واقعیت بود که نیروی هوایی اسرائیل، نیروگاههای اتمی عراق و سوریه را بمباران کرده است و در این مورد تجارب زیادی دارد.
در سال 1981، زمانی که حکومت صدام حسین مشغول جنگ با ایران بود، نیروی هوایی اسرائیل در یک حمله ناگهانی با رمز »اپرا« و بدون مجوز سازمان ملل تنها رآکتور اتمی عراق را «اوسیراک» را بمباران کرد و از بین برد.
عملیات اورچرد(Operation Orchard) در سال 2007، صورت گرفت. نیروی هوایی اسرائیل در عملیاتی مخفیانه به تاسیسات هستهای سوریه حمله کرد و این تاسیسات را از بین برد.
حکومت سوریه پس از این حمله، هیچ عکسالعمل نشان نداد و به دلایل نامعلومی ترجیح داد سیاست سکوت در پیش گیرد.
حقیقتا سئوالات متعدد و نگرانکنندهای درباره حمله هوایی و موشکی اسرائیل به ایران مطرح است. از جمله این که آیا بعد از حمله احتمالی به ایران، چه اتفاقی روی خواهد افتاد؟ عکسالعمل متقابل حکومت اسلامی، چه خواهد بود؟ برای جواب به این سئوالات طبیعتا باید سناریوهای احتمالی سنجیده شود. سناریو محتملتر، آن است که پاسخ حکومت اسلامی، پاسخی نظامی خواهد بود و پایه اصلی آن نیز حمله با موشکهای دوربرد است. به علاوه عملیاتهای به اصطلاح «شهادتطلبانه»، یعنی عملیات «انتحاری» علیه اهداف اسرائیل و حامیان آن، با فعالیت گروههای «حزبالله» ایرانی و لبنانی و فلسطینی و غیره خواهد شد.
سران و مقامات حکومت اسلامی ایران، که خود به دنبال جنگ و ترور و وحشت و آدمکشی هستند، بیشک در مقابل حمله اسرائیل، بلافاصله عکسالعمل نشان خواهند داد و پاسخ حمله نظامی را به سرعت با حمله نظامی متقابل خواهند داد. حتی ممکن است تاسیسات هستهای اسراییل، اولین هدف موشکهای دوربرد ایران واقع خواهند شد. هر چند که اسراییل پدافند قدرتمندی برای حفاظت از این تاسیسات مستقر کرده اما باز هم در مقابل موشکبارانهای احتمالی حکومت اسلامی، آسیبپذیر خواهند بود.
ژنرال بیتون، مدعی شده است اصلاحات سیستم Arrow-2 که به تازگی اعمال شده قادر است موشکهایی که دو کلاهک جداگانه که یکی از آنها برای گمراهکردن سیستمهای ضدموشک است را شناسایی کرده و آن را نابود کنند. ولی از آنجایی که موشکهای جدید ایران از قابلیت رادار گریزی برخوردارند و رادارهای اسرائیلی نمیتوانند آنها را ردیابی کنند صحت اظهارات این ژنرال اسرائیلی در هالهای از ابهام فرو رفته است.
احتمالا اسرائیل با حملات موشکی حزبالله لبنان نیز روبرو خواهد شد. جنگ 33 روز، اسراییلیها و حزبالله یک نمونه زندهای در این مورد است.
گفته میشود که اسرائیل با دارا بودن 100 الی 200 کلاهک هستهای، تنها کشوری در منطقه خاورمیانه میباشد که از سلاح اتمی برخوردار است. اما به نظر نمیرسد که قادر به استفاده از این سلاح های ویرانگر و کشتار جمعی باشد. چونکه به یک جنگ تمام عیار منطقهای تبدیل میشود.
ایهود باراک، وزیر جنگ اسرائیل در نوامبر 2011، ادعا کرده بود که حمله به ایران موجب مرگ 50 هزار یا 5 هزار اسرائیلی نمیشود بلکه نهایتا به مرگ 500 اسرائیلی میانجامد. او در تاریخ 30 ژوئیه امسال نیز گفت که او ماسک ضدگاز خود را پس فرستاده است زیرا خطر حمله شیمیایی، اسرائیل را تهدید نمیکند.
با اینحال، بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان بینالمللی، نظر دیگری دارند و اعتقاد دارند که هرگونه حمله اسرائیل به ایران نه تنها اسرائیل، بلکه منطقه را به خاک و خون خواهد کشید.
مصطفی العانی، کارشناس امنیتی و دفاع مرکز بررسیهای استراتژیک الخلیج در دبی، گفته است: کشورهای عربی منطقه در بحران هستهای ایران تصمیم ساز نیستند و نمیتوانند علیه ایران یا آمریکا اعمال فشار کنند و یا این که اسرائیل را از حمله نظامی به ایران منع کنند.
وی، ضمن تاکید درباره نگرانی از حمله نظامی اسرائیل به ایران، میگوید: کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس(عربستان، کویت، قطر، بحرین، امارات و عمان) نخستین قربانی این حمله نظامی خواهند بود به ویژه که انتقام ایران در این کشورها صورت خواهد گرفت.(اشاره به حمله احتمالی ایران به منافع و پایگاههای استقرار نیروهای آمریکایی در کشورهای خلیج فارس)
اما آنچه که مهم و سرنوشتساز است حتی اگر اسرائیل بدون موافقت مقامات آمریکایی به ایران حمله کند و ایران نیز عکسالعمل متقابل انجام دهد آمریکا و متحدانش نظارهگر نخواهند بود و به یاری اسرائیل خواهند شتافت.
آمریکا، خلیج فارس و شیحنشینهای اطراف آن را به زرادخانه و پایگاههای مهم نظامی خود و انبار سلاحهای پیشرفتهاش تبدیل کرده است.
گفته میشود شمار هواپیماهایی که در دو ناوهواپیمابر آمریکا مستقر هستند برابر با کل نیروهای هوایی اسرائیل و شامل 400 فروند از انواع جنگنده و جنگنده بمبافکنهاست. آمریکا در کل صاحب 11 ناو هواپیمابر است. دو فروند از این ناوها، هماکنون در خلیج فارس مستقر هستند.
نیروی هوایی آمریکا، اولین سری از بمبهای سنگرشکن 15 تنی محصول شرکت «بوئینگ» را دریافت کرده است که قادرند به تاسیسات و ساختارهای زیرزمینی نفوذ کرده و آنها را تخریب کنند. این بمبها، برای حمل توسط بمبافکنهای مدل ب 2 طراحی و ساخته شدهاند. سخنگوی نیروی هوایی آمریکا، در بیانیه کوتاهی اعلام کرده که این نیرو، بمبهای سنگرشکن جدید را از ماه سپتامبر گذشته دریافت کرده است.
این بمبها که 300 میلیون دلار در زمینه مطالعه و تولید آن هزینه صرف شده و ساخت شرکت بوئینگ است، 15 تن وزن دارد که ۵ تن آن حاوی مواد منفجره است. این بمبها که به آنها لقب «مادر بمبها» داده شده، از آن قبیل بمبهایی است که زمان انفجار آن، به شعاع چندین کیلویمتر اطراف خود را میسوزاند و تخریب میکند. این بمبها میتوانند 61 متر در درون بتن یا دل کوه فرو روند و هدف را تخریب نمایند. این بمبها که سنگینتر از بمبافکنهای اف 15 یا اف 16 است، نمیتواند روی این هواپیماها نصب شوند. چنین بمبی، تنها میتواند از سوی یک بمبافکن سنگین حمل شود که از یکی از پایگاههای آمریکا در سراسر دنیا پرواز میکند. آمریکا دارای پایگاههای متعددی در سراسر دنیاست و در مورد ایران، بمبافکنها احتمالا از «دیگو گارسیا» در اقیانوس هند پرواز خواهند کرد.
این بمبافکنها در ارتفاع بسیار زیاد که در تیررس ضدهوایی نیست، بمب خود را پرتاب میکنند. آمریکاییها، همچنین بمبافکنهای راهبردی در اختیار دارند که برخی از آنها رادار گریز بوده و به راحتی میتوانند به ایران برسند.
اخیرا یک ناو هواپیمابر آمریکا، چهار ماه پیش از موعد راهی خاورمیانه شده است، وزير دفاع آمريکا در این خصوص اعلام کرده است که «آمریکا برای تهدید از سوی ایران و بحران سوریه خود را آماده میکند.»
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا روز چهارشنبه اول شهریور ماه، در واشینگتن که مقر ناو «يواساس جان استِنس» است، سوار بر عرشه این کشتی گفت که: «تسریع در اعزام این ناو هواپیمابر به منظور مقابله با تهدیدهای زیادی است که در حال حاضر در خاورمیانه وجود دارد.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ناو «يواساس جان استِنس» چهارماه زودتر راهی منطقه شده است تا به يک ناو ديگر آمريکايی که هماکنون در منطقه است، بپیوندد.
پانهتا، روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت: «روشن است که ایران یکی از تهدیدهایی است که باید قادر به تمرکز در مورد آن باشیم.»
وزیر دفاع آمریکا، افزود: «ما آماده هستیم با تمامی تهدیدهایی که میتواند از ایران ناشی شود مقابله کنیم.» او، همچنین تاکید کرد که آمریکا ناآرامیهای سوریه را نیز از نزدیک تحت نظر دارد.
بیشک، توانایی نظامی حکومت اسلامی ایران، در مقابل تسلیحات پیشرفته آمریکا و اسرائیل، بسیار ضعیف است. مهمتر از آن، حکومت اسلامی، غیر از حکومت سوریه که در حال سقوط است و حزبالله لبنان که هماکنون درگیر جنگ با مخالفان بشار اسد در لبنان است، متحد جدی دیگری ندارد. انتقادات و مخالفت چین و روسیه نیز همچون حمله به افغانستان، عراق و لیبی در سطح حرف باقی خواهند ماند.
با توجه به مباحث بالا، علاوه بر این که هماکنون درباره حمله به ایران، در حاکمیت اسرائیل اختلاف نظرهایی وجود دارد اکثریت جامعه اسرائیل نیز نسبت به این مساله معترض است.
اما متاسفانه در داخل ایران، رسانهها و حتی سران جناح اصلاحطلب نیز بر علیه چنین جنگی حرفی نمیزنند.
افکار عمومی اسرائيل، نگران آن است که نتانیاهو و ایهود باراک، نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائيل، در اقدامی ناگهانی و بدون مشورت با دیگران و حتی جلب رضایت آمریکا دستور حمله به تاسیسات اتمی ایران را صادر کنند.
در چنین شرایطی، اعتراضاتی در اسرائیل بر علیه جنگطلبی حکومت اسرائیل صورت گرفته است. از جمله بیست نویسنده و هنرمند سرشناس اسرائيلی، در نامهای به دادستان کل اسرائيل خواستهاند که اختیارات نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائيل برای حمله احتمالی به ایران محدود شود. آنها خواستار رایگیری از 30 عضو کابینه شدند.
اما عجیب است که چرا این نویسندگان، صراحتا علیه احتمال جنگ موضع نگرفتهاند و تنها آن را به آرای کل کابینه اسرائیل ارجاع دادهاند؟!
امضاءکنندگان نامه، دفتر وکالت میشائيل اسفارد در تلآویو را مامور پیگیری نامه خود در نزد دادستان کل کردهاند.
اسفارد، ضمن تسلیم نامه نویسندگان به دادستان کل در نامه خود نوشته است: «حمله، نتایج سنگینی خواهد داشت. به این دلیل باید کل دولت درباره آن تصمیم بگیرد.» آنها تا روز یک شنبه 26 اوت 2012 برابر با 6 شهریور 1391، برای پاسخگویی به درخواست حقوقی خود به دادستان کل مهلت دادهاند.
امضاءکنندگان نامه، اعلام کردهاند که اگر دادستان کل نتواند راهحل حقوقی برای محدود ساختن اختیارات نتانیاهو و ایهود باراک پیدا کند، با امضای نامه دیگری به دادگاه عالی اسرائيل مراجعه کنند. آنها روز 13 اوت امسال نامهدیگری به نتانیاهو نوشتند، اما تاکنون پاسخی دریافت نکردهاند. دادستان کل، مهمترین مشاور حقوقی نتانیاهو نخست وزیر اسرائيل است.
برای جلوگیری از این که تعداد معدودی از سیاستمداران اسرائيلی آتش جنگ با ایران را شعلهور کنند، نویسندگان و روشنفکران دیگری نیز در اسرائيل دست به تلاشهای مشابه زدهاند. به عنوان نمونه «دیوید گروسمن» نویسنده سرشناس اسرائيلی، اول اوت امسال در مصاحبه با «فرانکفورتر آلگماینه» چاپ آلمان خواستار آن شد که موضوع حمله به تاسیسات اتمی ایران در اسرائيل به بحثعمومی گذاشته شود.
در بین احزاب اسرائیلی، میتوان گفت که فقط حزب راستگرای لیکود است که با حمله به ایران موافق است. شرایط اقتصادی اسرائیل نیز یک فاکتور مهمیست که به تنهایی اجازه حمله به ایران را نمیدهد.
بر اساس ارزیابی یک موسسه تحقیقات اقتصادی، اقتصاد اسرائیل در صورت حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران با آسیبی 42 میلیارد دلاری مواجه خواهد شد و تا دستکم 5 سال آسیبهای اقتصادی ناشی از جنگ پابرجا خواهند ماند.
گروه اطلاعات تجارت(بیدیای) در اسرائیل تخمین زد که در صورت حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران، اقتصاد این کشور با آسیبی معادل 42 میلیارد دلار مواجه خواهد شد.
در گزارش این موسسه تحقیقات اقتصادی که روز سهشنبه 21 اوت 2012 منتشر شد، تاکید شده که این میزان خسارت تقریبا معادل 5/4 درصد از قیمت کل تولیدات داخلی اسرائیل در سال گذشته میلادی است.
این گزارش، همچنین پیشبینی کرده که آسیب غیرمستقیم اقتصادی ناشی از حمله نظامی به ایران تا دستکم 5 سال بر اقتصاد اسرائیل ضربه خواهد زد. برآورد شده که این آسیب سالانه معادل 24 میلیارد شکل اسرائیل خواهد بود. »شکل«، واحد پول اسرائیل است.
از سوی دیگر، حکومت اسلامی ايران، چندين بار تهديد کرده است که در پاسخ به تشدید تحریمها علیه تهران، ممکن است تنگه هرمز را به روی کشتیها ببندد. در واکنش به اين تهديدها، آمريکا و متحدانش دست به اقداماتی مانند آمادهسازی نيروهایشان برای مينزدايی تنگه هرمز زدهاند، تا مانع از اين کار شوند.
مقامهای آمريکايی، بارها اعلام کردهاند که اقدام احتمالی ايران در بستن تنگه هرمز را تحمل نخواهند کرد و اين اقدام، «خط قرمز» ايالات متحده محسوب میشود.
روشن است که بستن تنگه هرمز، کار آسانی نیست اما حتی اگر حکومت اسلامی بتواند برای مدت کوتهای هم اخلالی در رفت و آمد کشتیهای نفتکش به وجود آورد، باز هم سبب بحران و گرانی نفت در بازارهای جهانی خواهد شد.
از لحاظ حقوقی، تنگه هرمز يک گذرگاه بينالمللی است و بر پايه معاهدات بينالمللی ناظر بر درياها، و کنوانسيون 1982 سازمان ملل متحد در مورد حقوق درياها، که در مونتگو بی(جاماييکا) به امضا رسيد، هرگونه کشتی، با هر پرچمی، حق دارد از آن عبور کند.
از لحاظ اقتصادی، نفت خود ايران از تنگه هرمز میگذرد و تنش در اين تنگه اول از همه منافع ايران را به خطر میاندازد. چين که يکی از عمدهترین متحدان حکومت اسلامی ايران است، با بسته شدن اين تنگه، بيش از غربیها زيان میبيند.
و به لحاظ نظامی نیز روشن است که نيروی دريايی ايران نمیتواند با قدرت عظيم دريايی غرب، که در خليج فارس مستقر است، مقابله کند.
هر روز حدود شانزده ميليون بشکه نفت از تنگه هرمز به طرف بازارهای جهانی میرود، ولی با توجه به تهديدهای حکومت اسلامی، به نظر میرسد که همسايگان عرب ايران بيش از پيش به مسيرهای بديل روی میآورند، از جمله انتقال نفت از طريق شاه لوله به دريای عمان يا دريای سرخ و يا در مورد عراق، از راه ترکيه به مديترانه.
امارات متحده عربی، اعلام کرده است که از ماه ژوئیه میتوانند نيمی از نفت صادراتی خود را بدون عبور از تنگه هرمز به دريای عمان بفرستند. با اينهمه چند کشور خليج فارس، از جمله قطر، کويت و به ويژه خود ايران، به شدت به تنگه هرمز وابستهاند. نهایتا بستن تنگه هرمز، خطرات بزرگی برای خود ایران در پی دارد. زیرا هم قدرتهای جهانی و هم منطقهای در مقابل این اقدام حکومت اسلامی، عکسالعمل شدید نشان خواهند داد.
در حال حاضر موانع زیادی بر سر راه حمله نظامی به ایران وجود دارد. از جمله موانع اصلی و مهم برای حمله نظامی به ایران، میتوان آماده نبودن افکار عمومی را در نظر گرفت. آنطوری که افکار عمومی غرب و در راس همه برای حمله به افغانستان پس از عملیات تروریستی علیه برجهای دوقلوی تجارت جهانی در 11 سپتامبر 2001 آماده شد و یا پس از حمله صدام حسین به کویت، افکار عمومی قوی علیه این تجاوزگری حکومت عراق صورت گرفت، هنوز چنین افکار عمومی در آمریکا و جهان درباره حمله به ایران، شکل نگرفته است.
افکار عمومی آمریکا، همچنین با درس گرفتن از جنگ عراق، مخالف حمله نظامی به ایران است. آنها، بر این باورند که کشورشان به بهانههای واهی و بیاساس به عراق حمله کرد و نمیخواهند چنین اشتباه بزرگی که هزینههای هنگفتی را برای ایالات متحده داشت، دوباره تکرار شود.
اما جدال لفظی میان مقامهای ایران و اسرائیل٬ همچنان ادامه دارد. و با رساتر شدن صدای طبل جنگ و افزایش احتمال حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران٬ در هفتههای اخیر به طور محسوسی بالا گرفته است. اسرائیل برنامه بحثبرانگیز هستهای ایران را تهدیدی جدی علیه موجودیت خود میداند و سران حکومت اسلامی ایران در مقابل٬ مدعیاند که برنامه هستهای این ایران صلحآمیز است.
اسرائیل و آمریکا، تاکنون بارها تاکید کردهاند که اجازه دستیابی به قابلیت تولید و توسعه تسلیحات هستهای را به ایران نخواهند داد و برای ممانعت از دستیابی ایران٬ همه گزینهها را مدنظر خواهند داشت. دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو٬ از مدافعان سرسخت حمله نظامی به ایران در ساختار سیاسی اسرائیل است.
مايکل اورن، سفير اسرائيل در واشينگتن، گفته است که یک حمله مستقل و يک جانبه اسرائيل به سايتهای هستهای ايران، در صورتی که موفقيتآميز باشد، مورد احترام و حتی قدردانی دولت آمريکا خواهد بود.
بنا به نوشته روزنامه اسرائیلی «معاريو»، اورن در روزهای اخير در جريان سفری کوتاه به کشورش گفته است تاريخ نشان داده که آمريکا، همواره از تصميمات اسرائيل، حتی اگر پيش از عملی شدن آنها مورد مخالفت این کشور بوده است، در صورت اجرای درست اين تصميمات، حمايت و حتی قدردانی نيز کرده است زيرا در نهايت، تامينکننده منافع آمريکا است.
به نوشته معاريو، سفير اسرائيل در آمريکا از جمله به اين تصميمات مهم برای اسرائيل که سران وقت آمريکا به شدت با آن مخالفت کرده بودند، اشاره کرده است: عمليات نظامی «کادش» در سال 1956، نبرد «شش روزه» سال 1967، بمباران تاسيسات ناتمام کوره اتمی در ديرالزور در شرق سوريه در ششم سپتامبر 2007؛ و جرج بوش رييس جمهوری وقت آمريکا که با اين حمله مخالفت کرده بود، پس از اجرای آن با فرمان اهود اولمرت نخست وزير وقت اسرائيل، با لحن حاميانه قاطعانهای از آن در کنگره آمريکا دفاع کرد.
در تازهترین واکنشهای مقامهای حکومت اسلامی ایران، علیاکبر صالحی٬ وزیر خارجه ایران گفته است: «اسرائیل در جایگاهی نیست که بتواند چنین تهدیداتی را عملی کند٬ اما ما هر تهدیدی را هر چند جزیی جدی میگیریم و برای مقابله با آن خود را آماده میکنیم.» به اعتقاد وزیر خارجه ایران٬ این تهدیدها تنها جنبه «جوسازی و جنگ روانی» دارد.
در چنین شرایطی، ضروریست که هم مردم آگاه ایران و هم اسرائیل، موضع قاطع و محکمی علیه جنگطلبی حکومتهایشان اتخاذ کنند تا جلو جنگ احتمالی را بگیرند. اگر یک افکار عمومی قوی در داخل اسرائیل و ایران، همچنین در سطح بینالمللی علیه جنگطلبان شکل نگیرد دور از انتظار نیست که وضعیت موجود از یک حالت جنگ روانی لفظی، به یک جنگ گرم تبدیل شود و تر و خشک را با هم بسوزاند.
سران و مقامات حکومت اسرائیل و همچنین حکومت اسلامی، زبانی جز زبان سرکوب و خشونت و جنگ، زبان دیگری سرشان نمیشود. مگر این که یک افکار عمومی قوی، آنها را به عقبنشینی وادار سازد!
همگان آگاهند که اگر جنگی بین اسرائیل و ایران آغاز شود پایان این جنگ احتمالی، بسیار هولناک خواهد بود و چه بسا به تغییر جغرافیای منطقه منجر شود؛ و صدها هزار کشته و میلیونها زخمی و آواره و صدها میلیاردها دلار هزینه در ایران و اسرائیل و یا حتی در کشورهای منطقه، بر جای بگذارد. اگر حملهای به ایران صورت گیرد بخش اعظم مردم این کشور، شدیدتر از گذشته، به اعماق فجایع انسانی و اقتصادی و اجتماعی فرو خواهند رفت.
تاریخ نشان داده است که حکومتهای رنگارنگ سرمایهداری ستمگر و استثمارگر، جنگطلب، سلطهجو، متجاوز، آدمکش، صرفا در جهت منافع اقتصادی، سیاسی و نظامیشان، همواره به دنبال تشنج و رقابت و اهداف ضدانسانیشان میگردند و در این راستا، هیچ ملاحظهای نیز از قربانی کردن میلیونها انسان بیگناه و بیدفاع ندارند.
هماکنون در مناقشه فعالیتهای اتمی حکومت اسلامی، باید هم خواهان متوقفکردن فعالیتهای اتمی این حکومت بود و هم خواهان متوقفکردن تولید این سلاحهای مرگبار در سطح جهانی و نابودی همه سلاحهای اتمی و شیمیایی و برچیده شدن پایگاههای اتمی در جهان و اسرائیل بود.
مسلم است که تمامی تسليحات، اعم از سلاحهای معمولی، هستهای، ميكروبی و شيميايی بايد از عرصه حيات اجتماعی انسان حذف شوند. اگر همه ابزارهای اتمی، شيميايی و ميكروبی نابود شوند بشر نفس راحتی خواهد کشید و برتریطلبی نظامی و سلطهجویی نیز کاهش خواهد یافت.
از سوی دیگر، در شرایطی که اکثریت مردم ایران، به دلایل گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از حکومت اسلامی متنفرند و برای سرنگونی آن تلاش میکنند از یکسو آغاز این جنگ، به مبارزات سیاسی و اجتماعی جنبشهای اجتماعی ایران، لطمه خواهد زد و از سوی دیگر، این جنگ ویرانیهای عظیمی بر جای خواهد گذاشت و باعث مرگ و آوارگی میلیونها انسان خواهد شد. بنابراین، از هر طریق ممکن باید علیه این جنگ احتمالی فعالیت کرد!
مسلم است که مردم اسرائیل و ایران و آمریکا و منطقه و جهان، هیچ خصومت و دشمنی با همدیگر ندارند. از اینرو، روشن است که هر انسان و جریان انساندوست، آزادیخواه، سوسیالیست، ضدجنگ و ضدخشونت، بدون هیچگونه قید و شرطی، حتی فرضیه جنگهای احتمالی را نیز جدی میگیرد و صداهای جنگطلب را محکوم میکند بدون این که طرف حکومتهای جنگطلب و آدمکش «خودی» و «غیرخودی» را نیز بگیرد. به علاوه این که بر همبستگی و مبارزه انسانها بر علیه هرگونه ستم و استثمار، خشونت و جنگ حکومتها و بر سرنگونی آنها، با قدرت و مبارزه مستقیم تودههای جان به لبرسیده تاکید میورزد!
برگرفته از: بانگ شماره 32، آگوست 2012، نشریه کانون نویسندگان ایران در تبعید
ضمیمه:
فروش تسلیحات آمریكایی به جهان و منطقه خلیج فارس
براساس گزارشهای جدید، آمریكا در سال 2011، سه برابر سال قبل آن و به میزان بیسابقهای در كل تاریخ این كشور، سلاح فروخته است كه این افزایش بیشتر از صادرات تسلیحاتی به كشورهای حاشیه خلیج فارس ناشی میشود.
به گزارش تایمز، درآمد ناشی از صادرات تسلیحات آمریكایی به 66 میلیارد و 300 میلیون دلار در سال گذشته رسید كه حدود 78 درصد از بازار جهانی 85 میلیارد و 300 میلیون دلاری فروش سلاح را به خود اختصاص و آمریكا را در رتبه اول فروش سلاح قرار داده است. روسیه، با فروش چهار میلیارد و 800 میلیون دلاری در رتبه دوم قرار دارد.
براساس گزارشی كه مركز تحقیقات غیرحزبی كنگره زیر نظر كتابخانه كنگره تهیه كرده است فروش كلی تسلیحات آمریكایی در سال گذشته به شدت افزایش یافته و نسبت به سال قبل 21 میلیارد و 400 میلیون دلار بیشتر شده است كه براین اساس، واشنگتن بیشترین میزان سلاح را دركل تاریخ آمریكا در سال 2011 فروخته است. این كشور در سال 2009 نیز حدود 31 میلیارد دلار از فروش سلاح درآمد داشته است.
توافق نامههای نظامی با عربستان سعودی شامل فروش 84 فروند جت جنگنده پیشرفته اف 15، انواعی از مهمات، موشكها و حمایتهای لجستیكی، همچنین روزآمدكردن 70 فروند جت اف 15 نیز در گزارش محاسبه شده است.
آمریكا سال گذشته غیر از این تسلیحات قرارداد فروش بالگردهای آپاچی و بلك هوك را نیز با عربستان سعودی امضاء كرد كه در مجموع واشنگتن 33 میلیارد و 400 میلیون دلار به ریاض سلاح فروخت.
امارات متحده عربی نیز سپر دفاع موشكی تاد(پدافند ارتفاع بالا) ساخته كارخانه «لاكهید مارتین» را شامل رادار به همراه 16 فروند بالگرد «شنوك» به ارزش 939 میلیون دلار خریداری كرد.
عمان نیز 18 فروند جت جنگده اف 16 را به ارزش یك میلیارد و 400 میلیون دلار از آمریكا خرید. دیگر توافقنامههای مهم فروش سلاح شامل معامله چهار میلیارد و یكصد میلیون دلاری با هند برای فروش 10 فروند هواپیمای سی 17 و قرارداد با تایوان برای فروش سامانههای ضدموشك «پاتریوت» به ارزش دو میلیارد دلار است؛ قراردادی كه عصبانیت چین را به همراه داشت.
بهرام رحمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر